شاپور
باقر خیراندیش ( داستان نویس) آقا شاپور از مهندسهای نسل اولی است که سکوهای دریایی شرکت نفت را در منطقه پارس جنوبی راهاندازی کردند؛ ولی قبل از آنکه استخدام شرکت نفت شود، خوشنویسی دلش را برده بود وبه خاطر علاقهاش طی دو سال توانست مدرک ممتازی خط نستعلیق را کسب کند.
تازه داشت مسیر علاقه قلبیاشرو پیدا میکرد که سر از همنشینی با پرسنل شرکت توتال فرانسه در دل دریای خلیجفارس درآورد. تجربه و کار جدید خالی از لطف نبود و طی این مدت که به ده سال زندگی سرانجام شد، به یکی از خبرهترینهای صنعت بهرهبرداری گاز سکوهای دریایی تبدیل شد. ولی با این وجود آقاشاپور همیشه کمبود چیزی را در درونش حس میکرد.
به خاطر معاشرت با همکاران جدیدش که خارجی بودند و محیط خشن کار صنعت و حجم زیاد کارش که بعدها با سرپرستی سکو بیشتر هم شد، از عشقش که خوشنویسی بود دورافتاد؛ و همین دور شدن بود که همواره آزارش میداد.
بعد از آنکه به دلایلی دوباره ادامه کارش را در دفتر ساحلی پیش گرفت، این بار توانست مجدداً با اشتیاق بیشتر به سراغ میل دلش برود و در زمینه خط شکسته هم استاد شود.
بعد از یک دهه دیگر دوباره دست بر قضا چاره دل را در پناه بردن به دامن دریا وبه دست آوردن تنهایی دید؛ تا حالا دور از هیاهوهای روزمره این بار در گوشه دنجی از دنیا زمان بیشتری را با قلم و جوهر و کاغذ مغازله کند.
در این زمان که او دیگر سری سپید کرده و پختهتر شده، میزبانش سکوی دریایی را با خاطرات تلخ و شیرین گذشته سرزنش نمیکند و این مختصات دریا شده مأمن خلسه وصالش با هنر خوشنویسی.
تازه داشت مسیر علاقه قلبیاشرو پیدا میکرد که سر از همنشینی با پرسنل شرکت توتال فرانسه در دل دریای خلیجفارس درآورد. تجربه و کار جدید خالی از لطف نبود و طی این مدت که به ده سال زندگی سرانجام شد، به یکی از خبرهترینهای صنعت بهرهبرداری گاز سکوهای دریایی تبدیل شد. ولی با این وجود آقاشاپور همیشه کمبود چیزی را در درونش حس میکرد.
به خاطر معاشرت با همکاران جدیدش که خارجی بودند و محیط خشن کار صنعت و حجم زیاد کارش که بعدها با سرپرستی سکو بیشتر هم شد، از عشقش که خوشنویسی بود دورافتاد؛ و همین دور شدن بود که همواره آزارش میداد.
بعد از آنکه به دلایلی دوباره ادامه کارش را در دفتر ساحلی پیش گرفت، این بار توانست مجدداً با اشتیاق بیشتر به سراغ میل دلش برود و در زمینه خط شکسته هم استاد شود.
بعد از یک دهه دیگر دوباره دست بر قضا چاره دل را در پناه بردن به دامن دریا وبه دست آوردن تنهایی دید؛ تا حالا دور از هیاهوهای روزمره این بار در گوشه دنجی از دنیا زمان بیشتری را با قلم و جوهر و کاغذ مغازله کند.
در این زمان که او دیگر سری سپید کرده و پختهتر شده، میزبانش سکوی دریایی را با خاطرات تلخ و شیرین گذشته سرزنش نمیکند و این مختصات دریا شده مأمن خلسه وصالش با هنر خوشنویسی.