استعفای اجباری رضاشاه از سلطنت
در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، از پادشاهی ایران استعفا داد و سلطنت را به پسرش محمدرضا واگذار کرد. تحول بزرگی که در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، سیاست خارجی ایران را تحتالشعاع قرارداد، روی کار آمدن هیتلر در آلمان و پیشرفت سریع اقتصادی و نظامی آن کشور بود. پیش از این، انگلستان و فرانسه به سبب تمایلات ضدکمونیستیِ هیتلر در مقابل توسعهطلبیهای آلمان، سیاستی مسالمتآمیز را در پیش گرفته بودند. این سیاست تا شروع جنگ دوم جهانی ادامه یافت. از این زمان به بعد همزمان با قدرت گرفتن هیتلر، رضاشاه به شدت به آلمانِ هیتلری متمایل شد و روابطش را با آن گسترش داد. این امر، اسباب نگرانی انگلیس را فراهم کرد. شوروی هم از این امر ناخشنود بود. بعد از آغاز جنگ جهانی دوم و مصائبی که انگلستان در آغاز جنگ متحمل شد، رضاشاه انگلیسیها را برای پرداخت بدهیهای معوقه به ایران و افزایش سهم ایران از شرکت نفت، تحت فشار قرار داد. انگلیسیها در آن شرایط دشوار تسلیم شدند، ولی کینه و نفرت آنها از رضاشاه دو چندان افزایش یافت. انگلیسیها برای انتقامجویی از وی، مترصد فرصتی بودند که با حمله آلمان هیتلری به شوروی فراهم شد. چرچیل، نخستوزیر وقت بریتانیا فردای حمله هیتلر به خاک شوروی، دست دوستی به سوی استالین دراز کرد و رضاخان، اولین قربانی این دوستی بین دو دشمن بود. با اینکه دولتهای انگلیس و فرانسه از خرد شدن شوروی با حمله آلمان خوشحال بودند، اما به علت پیشرفتهای آلمان و به خطر افتادن منافع غرب در خاورمیانه تصمیم گرفتند به حمایت از شوروی بشتابند و ایران، بهترین راه کمک بود. در کوران جنگ جهانی دوم، پیش از آنکه انگلیس و فرانسه به آلمان اعلان جنگ کنند، ایران بیطرفی خود را به آگاهی دولت انگلستان رسانده بود، اما بدیهی است که بیطرفی ایران به سبب اهمیت جغرافیای نظامی نمیتوانست به دیده احترام نگریسته شود، علاوه بر اینکه بهانه بزرگی چون تمایل ایران به آلمان نازی، توسعه روابط صنعتی و تجاری با آن کشور و وجود جاسوسان آلمانی در ایران کافی بود تا هر لحظه، هراس هجوم متفقین، فضای ایران را آشفتهتر سازد. سرانجام در نیمه شب دوشنبه، سوم شهریور ۱۳۲۰ قوای شوروی با پشتیبانی تانک و هواپیما از شمال و قوای انگلیس از مرزهای غربی، وارد ایران شدند. جبهه دوم ارتش انگلیس از مرز خسروی عبور کردند و تأسیسات نفت شاه را تصرف و به سوی کرمانشاه پیشروی کردند. نیروهای ایرانی در برابر آنان مقاومت زیادی کردند، اما فرمان ترک مقاومت به تمام واحدهای نظامی ابلاغ شد و نیروهای انگلیس و شوروی به هم پیوستند و ارتش ایران، با سرعتی باورنکردنی تار و مار شد. یکی از پیامدهای اشغال ایران به دست متفقین، سقوط رژیم استبدادی رضاخان و به قدرت رسیدن فرزندش محمدرضا بود. رضاشاه به تصور اینکه متفقین حاضر نیستند با منصور، نخستوزیر وارد مذاکره شوند، وی را برکنار و محمدعلی فروغی را که بیشتر مورد قبول انگلیسیها بود، مامور تشکیل کابینه جدید کرد. به پیشنهاد فروغی رضاشاه به کلیه واحدهای نظامی دستور ترک مقاومت صادر کرد. پس از این اقدام، فروغی با نمایندگان شوروی و انگلستان وارد مذاکره شد. آنها به فروغی اولتیماتوم دادند که نیروهای آلمانی ایران را ترک کنند. در این اولتیماتوم آمده بود که اگر دولت ایران در ظرف چهل و هشت ساعت اتباع آلمانی را به نیروهای آنها تسلیم نکرده و سفارتخانههای آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان را تعطیل نکند، قوای متفقین پایتخت را اشغال خواهند کرد. علاوه بر این اولتیماتوم رادیو و روزنامههای کشورهای متفق حملات خود را متوجه شخص رضاشاه و انتقاد از رژیم ایران کردند. از آنجا که رضاشاه جواب صریحی به اولتیماتوم متفقین نداد در ۱۶ سپتامبر برابر با ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی تهران حرکت کردند. رضاشاه به ناچار در همان روز به نفع ولیعهدش محمدرضا از سلطنت استعفا داد.