بیقرار
باقر خیراندیش (داستاننویس)از شنیدههای همکاران سکوی دریایی جدیدم پر واضح است که از همان اوایل آمدن و شروع کارش، بیقرار بودنش پیدا بود؛ کمپرسور هوای ابزار دقیق را میگویم. خاستگاهش، کشور «گلها» است؛ و شاید دلیل حساسیت و دلتنگی او از کوچ جبری و ابدی به این گوشه دنیا، دور از این نباشد. امیدوار بودم با همزیستی تاریخی آب و گُل بتوان امید بست که با افتادن نگاه این مولود سرزمین گلها به آب آبی فرش شده در زیر پاهای استوار و زمختِ میزبان صبورِ بیتوقعش، سکو، بالاخره قدری آرام بگیرد.
از آنجا که در خلیج فارس رطوبت زیاد است، آب به هوا پَر میکشد و شاید بیراه نگفته باشم، از آنجا که دریا نیز اصولاً سرکش است و بیتاب، آبِ هوایی شده در هیئت جدیدش، بخار، به هوای وصال با این نو رسیدهای که بوی دیار گل میدهد، شیطنتی کرده و عدم تمرکز و دل به کار ندادن کمپرسور را غنیمت شمرده و همراه هوا از منخرین تنفسش مسیرش را به نوعی به روغن کمپرسور باز کرده باشد؛ و اینجا خوش کردن آب، مسبب رعشهها و نالههای گاهوبیگاه غریب این محصول هلندی شده باشد.
باید دست به کار میشدم. بر آن شدم که در معیت دوست و همکار عزیزم، شاپور- که حضور ایشان در اینجا نیز قصهای دارد، مفصل! با مطالعه مدارک و اسناد شناسنامه کمپرسور، ضمن آشنایی مقدماتی با ایشان به مرتفع کردن هر آنچه مُخِل فراغت و آرامش اوست همت کنیم. در ادامه این سرچ و بررسی فنی که پایش به شبکه مجازی نیز گشوده شد و از قضا نتایج امیدوارکننده و گرهگشایی نیز حاصل شد، مفتخر به دیدن اجرای قطعهای از جانین جانسن- ویولنیست درخشان هلندی- شدم.
بعد از ارزیابیهای نهایی، به فراست افتادم که در پرتو رستگار کننده نوای موسیقی جادویی باخ و چایکوفسکی که با روح حساس و رقص مسحور کننده انگشتان «جانین» ترجمه میشود، ضمن همدلی و دلجویی از جناب کمپرسور، از زلالی و شوخیهای گاه، بیموقع آب بگویم. کسی چه میداند؛ شاید هم فضیلت موسیقی، رهاییبخش جنابشان شد.
از آنجا که در خلیج فارس رطوبت زیاد است، آب به هوا پَر میکشد و شاید بیراه نگفته باشم، از آنجا که دریا نیز اصولاً سرکش است و بیتاب، آبِ هوایی شده در هیئت جدیدش، بخار، به هوای وصال با این نو رسیدهای که بوی دیار گل میدهد، شیطنتی کرده و عدم تمرکز و دل به کار ندادن کمپرسور را غنیمت شمرده و همراه هوا از منخرین تنفسش مسیرش را به نوعی به روغن کمپرسور باز کرده باشد؛ و اینجا خوش کردن آب، مسبب رعشهها و نالههای گاهوبیگاه غریب این محصول هلندی شده باشد.
باید دست به کار میشدم. بر آن شدم که در معیت دوست و همکار عزیزم، شاپور- که حضور ایشان در اینجا نیز قصهای دارد، مفصل! با مطالعه مدارک و اسناد شناسنامه کمپرسور، ضمن آشنایی مقدماتی با ایشان به مرتفع کردن هر آنچه مُخِل فراغت و آرامش اوست همت کنیم. در ادامه این سرچ و بررسی فنی که پایش به شبکه مجازی نیز گشوده شد و از قضا نتایج امیدوارکننده و گرهگشایی نیز حاصل شد، مفتخر به دیدن اجرای قطعهای از جانین جانسن- ویولنیست درخشان هلندی- شدم.
بعد از ارزیابیهای نهایی، به فراست افتادم که در پرتو رستگار کننده نوای موسیقی جادویی باخ و چایکوفسکی که با روح حساس و رقص مسحور کننده انگشتان «جانین» ترجمه میشود، ضمن همدلی و دلجویی از جناب کمپرسور، از زلالی و شوخیهای گاه، بیموقع آب بگویم. کسی چه میداند؛ شاید هم فضیلت موسیقی، رهاییبخش جنابشان شد.