کوتهسرودههای شهرام فروغی مهر
به کلمات پا میدهی
فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)دفتر «به کلمات پا میدهی» دربردارنده ۱۵۰ کوته سروده سپید است. تفاوت این دفتر با دفترهای پیشین، یکی شعرهای سه سطری هایکوگونه است و دیگری بافت و ساخت و آهنگ (شکل) اشعار است که در هیات شکیلتری سروده شدهاند. شکل برخی از سرودهها به هایکو نزدیک است اما سلوک هایکویی معمولاً به شاعر تفویض نمیشود و نشده است. هایکو در نقش یک «راه» با ذن نسبت پیدا میکند. ذن، در تلاش است که یکسره از هرچه تعلقات است، دل بکند. یکی از تعلقات، عشق است. هایکوسرا زیر بار عشق هم نمیرود درحالیکه اغلب کارهای فروغی مهر عاشقانه است.
هایکوسرا باید شهودی باشد و جانی «باشو»یی داشته باشد و طبیعتی بودایی پیش از سرایش هایکو در او مؤکد شده باشد. هایکوسرا نباید به کار خود سرخاب و سفیداب صور خیال و آرایه بمالد. هایکوسرا «در افسون گل سرخ شناور» میشود و به دنبال «شناسایی راز گل سرخ» نیست. به هر معنی، گاهی فروغی مهر به هایکو نزدیک میشود، مثل: «افقهای برف /سرانگشتانت /شرح بهار!» (ص. ۲۱) اگر ضمیر پیوسته «ت» از سر انگشتان برداشته میشد، هم زیباتر میشود و هم به هایکو نزدیک و نزدیکتر. هایکو معمولاً خطاب عاشقانه ندارد. شعر زیبای زیر هم که بیفعل است، شکلاش به هایکو میماند: «شرح این لب /در رگ کلمات/روح جوشان کاغذها!»(ص. ۳۸) «رگ کلمات» و «روح جوشان کاغذها» اضافههای استعاریاند. هایکو تا این حد از استعاره استفاده نمیکند. مثلاً در هایکو زیری از «ریو کان»، «ماه» یک استعاره ساده و ملموس است: «دزد /به جا نهاد /ماه را میان دریچه» قطعه زیری میتواند «هایکو» باشد: «داسی غمگین /گوشهی انبار /کشتزارهای مردهی» جولکی! (ص. ۴۱) این هایکو یک هایکوی بومی است که هم تصویر دارد و هم حرکت و معنای نهان. قطعه پایینی هم با وجود استعارههای «کلید و خورشید» و تشبیهی بلیغ «خورشیدهای حرف» هایکو است. چون استعارهها و تشبیه غلیظ نیستند و قابل دریافتاند. کوته سرودههای زیری را باید «اهوازیه» نامید. اینها میان شعر و هایکو دستوپا میزنند. البته هایکوسرایی یک مزیت نیست. مزیت در شکل و عاطفهای است که به غلیان افتاده: «باران گرد و خاک /بر تقدیر آبی اهواز /چتر سیاه مرگ!»(ص. ۶۰) «ممنوع و سربسته /گریه میکنم». «اهوازی نمانده در کوچههایش نمرده باشم!»(ص. ۶۰) «چکه چکه خون /بر سینهی اهواز /کارون پرندهی بسمل!» (ص. ۶۱) و در پایان یک هایکو: «لذت بهار /عطر نوروز /حرفهای تو!» (ص. ۷۹)
علیرغم کاربرد کلمات فراوان که دال بر شادمانی و وسعت و زیبایی است، در این مجموعه همان گونه که آوردیم ترکیبهای تصویری و واژگانی دیده میشوند که فضای شعرها را تلخ و ناگوار کرده است، مثل: «رؤیای داعش مرگ»، «عفریت بیداری»، «سمی مهلک». «چتر سیاه مرگ». شاعر با مشاهده رنجها و مصیبتهای خود و شهر و سرزمین آش، گاهی سرودههایش رنگ اجتماعی و مرثیهوار به خود میگیرد. آنچه او را از اندوهان عمیق و تراژیک میرهاند و به نحوی تسکین میدهد عشق است: «فکر کردن به تو /عطر گلها /در کولاک زمستانی!»(ص. ۵۷)
هایکوسرا باید شهودی باشد و جانی «باشو»یی داشته باشد و طبیعتی بودایی پیش از سرایش هایکو در او مؤکد شده باشد. هایکوسرا نباید به کار خود سرخاب و سفیداب صور خیال و آرایه بمالد. هایکوسرا «در افسون گل سرخ شناور» میشود و به دنبال «شناسایی راز گل سرخ» نیست. به هر معنی، گاهی فروغی مهر به هایکو نزدیک میشود، مثل: «افقهای برف /سرانگشتانت /شرح بهار!» (ص. ۲۱) اگر ضمیر پیوسته «ت» از سر انگشتان برداشته میشد، هم زیباتر میشود و هم به هایکو نزدیک و نزدیکتر. هایکو معمولاً خطاب عاشقانه ندارد. شعر زیبای زیر هم که بیفعل است، شکلاش به هایکو میماند: «شرح این لب /در رگ کلمات/روح جوشان کاغذها!»(ص. ۳۸) «رگ کلمات» و «روح جوشان کاغذها» اضافههای استعاریاند. هایکو تا این حد از استعاره استفاده نمیکند. مثلاً در هایکو زیری از «ریو کان»، «ماه» یک استعاره ساده و ملموس است: «دزد /به جا نهاد /ماه را میان دریچه» قطعه زیری میتواند «هایکو» باشد: «داسی غمگین /گوشهی انبار /کشتزارهای مردهی» جولکی! (ص. ۴۱) این هایکو یک هایکوی بومی است که هم تصویر دارد و هم حرکت و معنای نهان. قطعه پایینی هم با وجود استعارههای «کلید و خورشید» و تشبیهی بلیغ «خورشیدهای حرف» هایکو است. چون استعارهها و تشبیه غلیظ نیستند و قابل دریافتاند. کوته سرودههای زیری را باید «اهوازیه» نامید. اینها میان شعر و هایکو دستوپا میزنند. البته هایکوسرایی یک مزیت نیست. مزیت در شکل و عاطفهای است که به غلیان افتاده: «باران گرد و خاک /بر تقدیر آبی اهواز /چتر سیاه مرگ!»(ص. ۶۰) «ممنوع و سربسته /گریه میکنم». «اهوازی نمانده در کوچههایش نمرده باشم!»(ص. ۶۰) «چکه چکه خون /بر سینهی اهواز /کارون پرندهی بسمل!» (ص. ۶۱) و در پایان یک هایکو: «لذت بهار /عطر نوروز /حرفهای تو!» (ص. ۷۹)
علیرغم کاربرد کلمات فراوان که دال بر شادمانی و وسعت و زیبایی است، در این مجموعه همان گونه که آوردیم ترکیبهای تصویری و واژگانی دیده میشوند که فضای شعرها را تلخ و ناگوار کرده است، مثل: «رؤیای داعش مرگ»، «عفریت بیداری»، «سمی مهلک». «چتر سیاه مرگ». شاعر با مشاهده رنجها و مصیبتهای خود و شهر و سرزمین آش، گاهی سرودههایش رنگ اجتماعی و مرثیهوار به خود میگیرد. آنچه او را از اندوهان عمیق و تراژیک میرهاند و به نحوی تسکین میدهد عشق است: «فکر کردن به تو /عطر گلها /در کولاک زمستانی!»(ص. ۵۷)