نگاهی به واکنشها به سخنان اخیر حامد بهداد
یک سخن و دو برداشت غیرسینمایی
حمیدرضا عظیمی| همین چندی پیش بود که خبر آمد «محسن چاووشی» یک محکوم به اعدام را نجات داده است. اوائل سال، به گمان اردیبهشت ماه بود و محکومی پای چوبه دار. چاووشی به اشارتی با همراهی هوادارانش، فرد محکوم به اعدام را با پرداخت دیه آزاد کردند. یا بانو «ملکه رنجبر» که اسفند گذشته به دیار باقی شتافت، پارسال، در یگ گفتوگوی رسانهای با یکی از خبرگزاریها، تاکیدش این بود که: «همیشه درکارهای خیر برای کمک به کودکان بیسرپرست و فقرا داوطلب بودم و مشتاقانه برای حضوردر مراسم خیریه شتافتهام. برای زندانیان هم پول جمع کرده و یکبار برای زندانی محکوم به اعدام از خانواده مقتول رضایت گرفتهام. با معلولان هم نشست و برخاست کرده و به دیدارشان رفتهام.» این البته نه موضوع جدیدی است و نه بحثی غیر طبیعی، در همه جای دنیا هم مرسوم است و هنگامی که جامعه دچار التهاب میشود، هنرمندان پای در میانه میگذارند و به صحنههای مختلف جامعه ورود میکنند. همانها که نامشان را سلبریتی میگذارند یا امثال ما به آنها «معاریف» میگویند. کرونا که آمد و بحران که بالا گرفت، همین گروه که سالها در مردم نسبت به آنها علاقهای ایجاد شده، پای در میدان گذاشتند و نقش آفریدند. از رایان رینولدز تا آرنولد شوایتزینگر، و مدونا و... همه آمدند و هر کدام مبالغ قابل توجهی برای کاهش آلام هموطنان خود، هدیه کردند. از قضا همان زمان در ایران اعتراضات این بود، اینها که نامشان سلبریتی است و مردم سالها از آنها حمایت کردهاند چرا با الفاط بازی میکنند و خشک و خالی و بیمایه از مردم دلجویی میکنند. حرف این بود چرا اقدامی عملی انجام نمیدهند؟؟ حالا با تشدید حساسیت درباره یک پرونده قضایی که برخی از هنرمندان پای در عرصه گذاشتهاند گویا همانها که دیروز اعتراضشان این بود که چرا معاریف هنری، اقدام عملی انجام نمیدهند حالا دارند به اقدام آنها، خرده میگیرند...
رسانههای دو طرف ماجرا هم که پای کار آمده بودند، در همین فضا موضع گرفتند. به عنوان نمونه، «وطن امروز» در مطلبی نوشت: «حامد بهداد وقتی داشت یک جایزه بیعنوان را روی سن یک مراسم بیعنوانتر که به بهانه ۱۲۰سالگی سینمای ایران برگزار میشد دریافت میکرد، درباره یکی - دو پرونده قضایی اظهار نظر کرد. گفت: «من نمیتوانم یادی نکنم از کسانی که الان محکوم به اعدام هستند، برادران افکاری. نمیتوانم یادی نکنم از خانم ستوده.» بعد از قاضی و مسئولان درخواست کرد با عشق و مهربانی با این پروندههای قضایی مواجهه کنند. بعد دیدیم یکی از مدیران سابق سینمایی نیز در تایید اظهار نظر او نوشته: «فارغ از محتوای پروندههای قضایی برادران افکاری و نسرین ستوده، این صحبتهای حامد بهداد یک درخواست کاملا محترمانه و مشفقانه از خاستگاه مهر و شفقت برای تمامی افراد درگیر این پروندهها بود، بدون این که حکمی صادر کند.»
این رسانه در ادامه تاکید داشت: مسئله اتفاقا از همین گزارهای شروع میشود که ابراهیم داروغهزاده درباره اظهار نظر بیربط حامد بهداد مطرح کرده است و آن این که چگونه میشود در یک ماجرای قضایی «از محتوای پروندههای قضایی» فارغ شد؟ و اساسا این اظهار نظرهای بیربط در حوزههای مختلف چگونه ادامه پیدا میکند و کسی از میان خود این جماعت به اعتراض برنمیخیزد؟ واقعا فهم مسائل حقوقی و قضایی این قدر آسان شده که هر کسی بتواند فارغدلانه و به راحتی دربارهاش اظهار نظر کند؟ آیا این نخستین بار است که چنین اظهار نظری از سوی هنرمندان و بازیگران و چهرههای هنری مطرح میشود؟ قابل تامل آن که اظهار نظرهای اینچنینی محدود به مسائل قضایی نیز نیست. ظهور و بروزهای مضر در ایام انتخابات نیز که در دورههای مختلف اتفاق افتاده را نیز میتوان بررسی کرد؛ اظهار نظرهایی که عمدتا از آنها اظهار پشیمانی شده است یا گفتهاند: «اشتباه کردیم.»
وطن امروز، موضوع را به فساد در سینما هم گره زده و اعتراض کرده که چرا «وقتی سینمای ایران با پولهای بادآورده، عددهای حقوق بازیگران را چند برابر میکند و بعد مشخص میشود آن پول شبههدار بوده و سرمایهگذار به جرم اختلاس دادگاهی و محاکمه میشود، یک نفر از داخل سینما خواستار برخورد با متهم نمیشود. یک نفر نمیگوید پولهای بادآورده و فاسدی که وارد پروژههای سینمایی شده بد است. این عشق و مهربانی که حامد بهداد درباره متهمان به قتل عمد، دربارهاش صحبت میکند، چرا در ماجرای اختلاس پول مردم بدبخت و فرهنگیان بینوا به کار نمیآید؟»
بعد هم گفت: «من از همه کسانی که مشتی هستند، بامعرفت هستند، ذیصلاح هستند و مسئولیتی دارند، از قاضی گرفته تا زندانبان، از همه مسئولان و از همه کسانی که به نحوی با این موضوع در ارتباط هستند، ترحم، مهربانی، تجدید نظر، عشق و اینها را میخواهم و امیدوارم صدایم به گوش یکییکیشان برسد. به هر حال خویشاوندان و برادران ما دست شما امانت هستند. به نحوی دل ما را و حرف ما را بشنوید ویکجوری که ناراحتتان نکند اینها را به کار ببندید. تو را خدا یک کاری بکنید».
این دو نگاه همان است که وجود دارد، اما یک نگاه انگار قرار است هر طور که شده واقعیت را بنا به خواست خود طوری نشان دهد که ریشه در اعتقاد خودش دارد و طرف مقابل هم همین اقدام را عینا انجام میدهد اما به نظر میرسد کافی است همه میانه ماجرا را بگیرند. قرار نیست کسی دشمن کسی باشد. حتما اگر کسی جرمی انجام داده باید عقوبتش را ببیند اما گفتهاند لذتی که در گذشت است در انتقام نیست. کافیست چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم و بگذاریم هنرمندان در امور اجتماعی با طیب خاطر ورود کنند و نظراتشان را بگویند. این گونه یحتمل جامعهای پویاتر خواهیم داشت.
داستان یک اعدام
داستان برادران افکاری که در یک پرونده قضایی با اتهام قتل روبهرو بودند، با اعدام متهم ردیف اول، حساسیت بالایی پیدا کرده است. در همین لحظه که این گزارش در حال تنظیم است هم، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی پر است از پیامها زندهباد و مردهباد. همین فضا، زمینهای را ایجاد کرده که بحث آنها دیگر از یک حادثه معمول قضایی فراتر برود. اگر در فلان پرونده، موضوع یک جنایت بود و یک طرف داستان، یک مجرم، گویا این موضوع حالا چنان اعتقادی شده که انگار باید در این میانه، مرزبندی کرد و در دو طرف آن، صف کشید. شاید همین فضا بود که رسانهها را هم درگیر خود کرد. رسانههایی که معمولا دنبال بهانهاند تا خطوط پررنگ اعتقادی را به موضوعات میانه جامعه بکشانند. در این میان شاید صحبتهای حامد بهداد که در جشن 120سالگی سینما حضور پیدا کرده بود، بیش از دیگران شنیده شد. او در آن شب، صحبت از مهربانی کرد و از مسئولان درخواست تجدید نظر و ترحم داشت، اما این موضوع خود به تقابل برخی در فضای رسانهای و شبکههای مجازی، تبدیل شد.نگاه اول
آغاز ماجرا بعد از صحبتهای حامد بهداد در شب جشن 120سالگی سینما، از آنجا کلید خورد که برخی صحبتهای بهداد را دفاع مطلق از افکاری برداشت کردند و به آن دامن زدند و طرف مقابل هم آن را صرفا حمایت از یک قاتل برداشت کرد. موج راه افتاده درباره این اعدام هم چنان بالا گرفت و هنوز هم ادامه دارد که هر کس رسالت خود میداند آن را به نوعی دامن زند.رسانههای دو طرف ماجرا هم که پای کار آمده بودند، در همین فضا موضع گرفتند. به عنوان نمونه، «وطن امروز» در مطلبی نوشت: «حامد بهداد وقتی داشت یک جایزه بیعنوان را روی سن یک مراسم بیعنوانتر که به بهانه ۱۲۰سالگی سینمای ایران برگزار میشد دریافت میکرد، درباره یکی - دو پرونده قضایی اظهار نظر کرد. گفت: «من نمیتوانم یادی نکنم از کسانی که الان محکوم به اعدام هستند، برادران افکاری. نمیتوانم یادی نکنم از خانم ستوده.» بعد از قاضی و مسئولان درخواست کرد با عشق و مهربانی با این پروندههای قضایی مواجهه کنند. بعد دیدیم یکی از مدیران سابق سینمایی نیز در تایید اظهار نظر او نوشته: «فارغ از محتوای پروندههای قضایی برادران افکاری و نسرین ستوده، این صحبتهای حامد بهداد یک درخواست کاملا محترمانه و مشفقانه از خاستگاه مهر و شفقت برای تمامی افراد درگیر این پروندهها بود، بدون این که حکمی صادر کند.»
این رسانه در ادامه تاکید داشت: مسئله اتفاقا از همین گزارهای شروع میشود که ابراهیم داروغهزاده درباره اظهار نظر بیربط حامد بهداد مطرح کرده است و آن این که چگونه میشود در یک ماجرای قضایی «از محتوای پروندههای قضایی» فارغ شد؟ و اساسا این اظهار نظرهای بیربط در حوزههای مختلف چگونه ادامه پیدا میکند و کسی از میان خود این جماعت به اعتراض برنمیخیزد؟ واقعا فهم مسائل حقوقی و قضایی این قدر آسان شده که هر کسی بتواند فارغدلانه و به راحتی دربارهاش اظهار نظر کند؟ آیا این نخستین بار است که چنین اظهار نظری از سوی هنرمندان و بازیگران و چهرههای هنری مطرح میشود؟ قابل تامل آن که اظهار نظرهای اینچنینی محدود به مسائل قضایی نیز نیست. ظهور و بروزهای مضر در ایام انتخابات نیز که در دورههای مختلف اتفاق افتاده را نیز میتوان بررسی کرد؛ اظهار نظرهایی که عمدتا از آنها اظهار پشیمانی شده است یا گفتهاند: «اشتباه کردیم.»
وطن امروز، موضوع را به فساد در سینما هم گره زده و اعتراض کرده که چرا «وقتی سینمای ایران با پولهای بادآورده، عددهای حقوق بازیگران را چند برابر میکند و بعد مشخص میشود آن پول شبههدار بوده و سرمایهگذار به جرم اختلاس دادگاهی و محاکمه میشود، یک نفر از داخل سینما خواستار برخورد با متهم نمیشود. یک نفر نمیگوید پولهای بادآورده و فاسدی که وارد پروژههای سینمایی شده بد است. این عشق و مهربانی که حامد بهداد درباره متهمان به قتل عمد، دربارهاش صحبت میکند، چرا در ماجرای اختلاس پول مردم بدبخت و فرهنگیان بینوا به کار نمیآید؟»
نگاه دوم
حامد بهداد که البته همیشه درجاتی از حاشیه را هم داشته است، البته آن شب سخنان متفاوتی گفت. بسیار متفاوتتر از آنچه در وطن امروز آمده است. او ابتدا درباره جایزه و مهمتر از همه جشن آن شب صحبت کرد و بعد گفت:«در انتها من قصد زباندرازی ندارم؛ قصد اهانت ندارم؛ قصد آزردن کسی و ناراحت کردن کسی را ندارم. به هر حال جایزه گرفتن در جشن سینماییها با تاریخ 120ساله این هنر در ایران و با جزئیاتش زیباست اما نامردی است...خیلی هم به ضرر من است همیشه هم میترسم. ما خیلی با هم فامیل هستیم همه ما 80 میلیون، 90 میلیون آدم. اینجا شهر کوچکی است آنقدرها بزرگ نیست. انفس ما، روح ما به هم گره خورده است. ما بالاخره به نحوی با هم خویشاوندیم. برای من خیلی سخت دشوار و دور از جوانمردی و مروت است که لحظهای را جشن بگیرم و شاد باشم و تریبونی به دستم باشد و یادی نکنم از کسانی که تحت شکنجه، ناراحتی و تاریکی هستند. یادی نکنیم از کسانی که محکوم به تحمل دورانی در زندان هستند و من نمیتوانم الان یادی نکنم از کسانی که محکوم به اعدام هستند. (با اشاره به فردی_انشاءالله نقش نویدشان را که شبیه تو هم هست، به زودی بازی خواهی کرد) من نمیتوانم یادی نکنم از خانم ستوده.»بعد هم گفت: «من از همه کسانی که مشتی هستند، بامعرفت هستند، ذیصلاح هستند و مسئولیتی دارند، از قاضی گرفته تا زندانبان، از همه مسئولان و از همه کسانی که به نحوی با این موضوع در ارتباط هستند، ترحم، مهربانی، تجدید نظر، عشق و اینها را میخواهم و امیدوارم صدایم به گوش یکییکیشان برسد. به هر حال خویشاوندان و برادران ما دست شما امانت هستند. به نحوی دل ما را و حرف ما را بشنوید ویکجوری که ناراحتتان نکند اینها را به کار ببندید. تو را خدا یک کاری بکنید».
این دو نگاه همان است که وجود دارد، اما یک نگاه انگار قرار است هر طور که شده واقعیت را بنا به خواست خود طوری نشان دهد که ریشه در اعتقاد خودش دارد و طرف مقابل هم همین اقدام را عینا انجام میدهد اما به نظر میرسد کافی است همه میانه ماجرا را بگیرند. قرار نیست کسی دشمن کسی باشد. حتما اگر کسی جرمی انجام داده باید عقوبتش را ببیند اما گفتهاند لذتی که در گذشت است در انتقام نیست. کافیست چشمها را بشوییم و جور دیگر ببینیم و بگذاریم هنرمندان در امور اجتماعی با طیب خاطر ورود کنند و نظراتشان را بگویند. این گونه یحتمل جامعهای پویاتر خواهیم داشت.