پوراندخت وفادار در گفتوگو با همدلی از عمویش و آثار عالمگیر او میگوید
عدهای میخواهند مجید وفادار فراموش شود
همدلی|علی نامجو: مادرش هم میخواند، هم بازیگری میکرد، پدرش نوازنده تار بود و عمویش آهنگساز شهیر ایران مجید وفادار بود که آثار ماندگارش از حساب به دَر است. با پوراندخت وفادار مدتی قبل همسخن شدیم. او بخشی از خاطرات چنددههای حضورش در کنار مردی را برایمان روایت کرد که بهحق از بزرگترین آهنگسازان تاریخ موسیقی ایران است. بانو وفادار پیش از انقلاب با نام هنری «فیروزه» در رادیو خوانندگی میکرد؛ او هنر را از مادرش که با نام هنری «پرخیده» میشناختندش و البته پدر و عمویش به ارث برده بود. نفس کشیدن در فضای هنر و بهخصوص موسیقی باعث شد تا یک روز به مجید وفادار بگوید: «عموجان میشود مرا هم با خود به رادیو ببری؟» و آهنگساز شهیر هم که به تواناییهای برادرزادهاش مطمئن بود، دستش را بگیرد و به رادیو ببرد تا آنجا از او امتحان بگیرند. پوراندخت وفادار اما در دوران حضورش در رادیو مشکلات فراوانی را هم پشت سر گذاشت و برخی کارشکنیها و البته طعنهها سبب شد بیش از دو سال آنجا نماند. او در ادامه ازدواج کرد و با همسرش به خوزستان رفت و سه دهه در خوزستان ماندگار شد تا سالهای آغازین دهه هفتاد. وقتی به تهران بازگشت دید که نام و نشانی از بزرگان سالهای دور هنر موسیقی از جمله مجید وفادار باقی نمانده است. از همان زمان کمر همت بست برای احیای نام عموی هنرمندش. او امروز در نقطهای ایستاده که سالها انتظارش را میکشید. گفتوگوی ما با او از یک عکس آغاز شد، اما به نکات و مطالبی رسید که به نظر میرسد خواندنش برای علاقهمندان به هنر ایرانزمین جذاب باشد. شرح گفتوگو با پوراندخت وفادار را در ادامه میخوانید:
از روانشاد مجید وفادار حدود چهارصد اثر آهنگسازی شده به ثبت رسیده که بیش از سیصدواندی از این آثار در دست است و میشود به آن رجوع کرد. به گمان من وجود اینهمه اثر از یک آهنگساز قدیمی در جایگاه خودش یک رکورد محسوب میشود.
آن زمان آقای یاحقی در ارکستر عموی من ساز میزد و آهنگ را میدانست. بعداً این آهنگ را آقای گلنراقی با اجرای آقای پرویز یاحقی اجرا کرد، البته آقای یاحقی روی نوار ضبط شده نوشته بود که این اثر نباید پخش شود. آقای مشیر همایون شهردار که خداوند او را رحمت کند، اما بدون اجازه گرفتن از عموی من، این قطعه را در رادیو پخش کرد و باعث شد کلاف قطعه «مرا ببوس» سردرگم شود. بلافاصله بعد از پخش شدن این آهنگ، شایعات مختلف درباره آن آغاز شد و مردم شروع کردن به تعریف کردن داستانهایی درباره این قطعه که اصلاً واقعیت نداشت.
تعجب من بیش از همه از هنرمندانی است که دارند با شایعات همراه میشوند. این واقعاً برای من عجیب است. من زنده و سرحال اینجا ایستادهام و دارم اصل ماجرا را برای شما تعریف میکنم. جالب اینجاست که یکی از همین هنرمندان به من میگفت شما هرقدر هم این داستان را تکرار کنید، روایت عمومی درباره این قطعه جا افتاده و تکرارهای شما هم در تغییر دیدگاه عمومی تأثیری نخواهد داشت. من هم البته گفتم که همه تلاش خودم را میکنم که این روایت جعلی را برملا کنم و واقعیت را به زبان بیاورم.
در آغاز باید از شما پرسید علت نبود تصویر استاد روانشاد مجید وفادار در موزه موسیقی چیست؟
بحث بر سر این است که نهفقط تصویر عموی من، بلکه تصویر بسیاری از هنرمندان قدیمی ازجمله آهنگسازان و خوانندگان قدیمی در موزه موسیقی وجود ندارد. شاید دلیلش این است که نسلهای بعدی آنطور که بایدوشاید با نسل هنرمندان قدیمی آشنایی پیدا نکردند. من تا سال 1373 ساکن خوزستان بودم و بعد از اینکه به تهران آمدم، دیدم هیچ نامی در هیچ کجا از استاد مجید وفادار وجود ندارد. حتماً میدانید که من بهواسطه اینکه پدر و مادرم که هر دو اهل هنر بودند، بسیاری از هنرمندان قدیمی را میشناختم و با آنان حشرونشر داشتم؛ مادرم بازیگر تئاتر بود و پدر و عمویم استاد مجید وفادار در عرصه موسیقی فعالیت میکردند. آمدن به تهران باعث شد بسیاری مرا ببینند و در محافل و مجالس مختلف دعوتم کنند. شاید این حضور باعث شد دوباره نام استاد وفادار بر سر زبانها بیفتد و تا حدی این هنرمند بزرگ در میان نسل جدید هم شناخته شود. عموی من سال 1354 از دنیا رفت. بعدازآن دوره بعضی از اهالی هنر که ازنظر سن و سال از عموی من و همنسلان او کوچکتر بودند و البته مردم آثارشان را میشناختند به عاملی بدل شدند برای اینکه نگذارند نام قدیمیها در صدر قرار بگیرد.چرا؟
اتفاقاً مدتی قبل در مصاحبهای گفتم متأسفانه برخلاف اینکه همه فکر میکنند قاطبه جامعه موسیقی روح لطیفی دارند و اهل دوستی و مهربانی هستند، برخی از اهالی جامعه موسیقی هنوز هم درگیر حسادتها و بخلها هستند. این وضع از نگاه من واقعاً مایه تأسف است. البته وجود این دو مشخصه ناگوار در وجود برخی از اهالی جامعه موسیقی را من نمیدانم اما اطمینان دارم این دو ویژگی واقعاً غمبار است.از روانشاد مجید وفادار حدود چهارصد اثر آهنگسازی شده به ثبت رسیده که بیش از سیصدواندی از این آثار در دست است و میشود به آن رجوع کرد. به گمان من وجود اینهمه اثر از یک آهنگساز قدیمی در جایگاه خودش یک رکورد محسوب میشود.
به این نکته هم باید اشاره کرد که استاد مجید وفادار از اولین کسانی بود که در مقام آهنگسازی موسیقی فیلم کارهای درخوری را از خود به یادگار گذاشتند...
بههرحال در دورهای که آقای وفادار فعالیت در این عرصه را آغاز کرد، عملاً کس دیگری در این زمینه کار نمیکرد. در این مجال، خوب است به این نکته اشاره کنم که نهفقط من بلکه بسیاری از اهالی جامعه هنر در این زمینه اتفاقنظر دارند که مجید وفادار وقتی بعد از دعوت مسئولان رادیو به آنجا رفت، درزمینه آهنگسازی از همعصران خودش دستکم یک قرن جلوتر بود. هنوز آهنگ «شب جدایی» که به قول روانشاد مجید وفادار در سال 1315 ساخته شد و اولین بار آقای قوامی آن را خواند، در یادها باقی مانده است. از آن زمان چه تعداد آهنگ وجود دارد که همچنان از سوی مردم کوچه و بازار زمزمه شود؟ صرفنظر از عموی من استاد وفادار، همیشه گفتهام که چرا از آهنگسازان قدیمی ازجمله روانشاد خالدی در هیچ کجا نام و نشانی نیست؟ مگر این آهنگساز بزرگ آثار کمی را ساخته است؟ من همواره کوشیدهام نام مجید وفادار را همه بشناسند و بدانند که روزگاری چنین آهنگساز نابغهای روی زمین این کشور راه میرفته است.ماجرای پرپیچوخم قطعه «مرا ببوس» چیست؟
مجید وفادار آهنگ «مرا ببوس» را در سال 1332 ساخت. ببینید این اثر نهتنها در ایران که در کل جهان چه کرد؟ نکته جالب این است که بسیاری از آدمها انگار دوست دارند تاریخ را از یاد ببرند و بارها و بارها درباره این اثر داستانسراییهایی کردهاند که حتی ذرهای در واقعیت ریشه ندارد. من سال گذشته هم دو مصاحبه داشتم که در آن دو، ماجرای این آهنگ را بهدقت توضیح دادم و آن مصاحبهها، انعکاس خوبی هم در فضای مجازی و مکتوب داشت. دوباره عدهای از مدتی قبل ماجرای تکراری و البته غیرواقعی آهنگ «مرا ببوس» را از سر گرفتهاند و اصرار دارند روی موضع خودشان پافشاری کنند. من بهعنوان کسی که با عموی خودم همکاری داشتهام و از کودکی با او بزرگ شدهام، دارم میگویم که این حرفها اشتباه است. آمدهاند ویدئویی درست کردهاند و از نو قصه تکراری ماجرای اعدام یک سرهنگ و سرودن شعر این قطعه در شب اعدامش را روایت میکنند. آقایان و خانمهای عزیز من بهعنوان میراثدار مجید وفادار دارم به زبان ساده میگویم که این قطعه برای یک فیلم ساخته شده بود و در جریان تولیدش هم هیچ خبری از سرهنگ و اعدام و این حرفها نبود. این قطعه در فیلمی به نام «اتهام» خوانده شد و خوانندهاش خانم پروانه نمازی بود و خانم ژاله علو هم در آن فیلم خواندنش را لبخوانی کرد. در آن دوران آثار آمده در فیلمها را در رادیو پخش نمیکردند، چون بههرحال تهیهکننده برای تولید فیلم هزینه میکرد و دلش نمیخواست که بخشی از اثر او به شکل رایگان در رادیو پخش شود.چه شد که حسن گلنراقی این قطعه را خواند؟
این اتفاق هم برای خودش ماجرای عجیبی دارد. در آن دوران من در یک میهمانی شرکت کردم و این قطعه را خواندم. آقای گلنراقی هم در آن میهمانی حضور داشت و با ترفندی شعر این قطعه را از من گرفت.آن زمان آقای یاحقی در ارکستر عموی من ساز میزد و آهنگ را میدانست. بعداً این آهنگ را آقای گلنراقی با اجرای آقای پرویز یاحقی اجرا کرد، البته آقای یاحقی روی نوار ضبط شده نوشته بود که این اثر نباید پخش شود. آقای مشیر همایون شهردار که خداوند او را رحمت کند، اما بدون اجازه گرفتن از عموی من، این قطعه را در رادیو پخش کرد و باعث شد کلاف قطعه «مرا ببوس» سردرگم شود. بلافاصله بعد از پخش شدن این آهنگ، شایعات مختلف درباره آن آغاز شد و مردم شروع کردن به تعریف کردن داستانهایی درباره این قطعه که اصلاً واقعیت نداشت.
برخورد آقای وفادار بعدازاینکه فهمید شما شعر را به آقای گلنراقی دادهاید، چه بود؟
راستش آقای وفادار واقعاً ناراحت شده بود. البته بهطورکلی در طول سالهای فعالیت این آهنگساز شهیر بسیاری از افراد، آثار و آهنگهای او را به نام خودشان پخش کردند، اما او معمولاً سکوت میکرد و حتی اعتراضی هم نمیکرد، اما بعد از ماجرای «مرا ببوس» واقعاً از دست من ناراحت شده بود و حتی بارها و بارها به خاطر این اتفاق مرا شماتت کرد. من هم به عمویم گفتم که آن خانم که آن شب صاحبمجلس بود با اصرارهای مکرر و با این توضیح که میگفت خواننده نیست از من خواست که شعر را به او بدهم و این اطمینان را هم به من داد که قرار نیست کسی از آن استفاده کند، اما متأسفانه اتفاقی که نباید، افتاد و «مرا ببوس» بدون اجازه صاحب اثر، از رادیو سر درآورد.تعجب من بیش از همه از هنرمندانی است که دارند با شایعات همراه میشوند. این واقعاً برای من عجیب است. من زنده و سرحال اینجا ایستادهام و دارم اصل ماجرا را برای شما تعریف میکنم. جالب اینجاست که یکی از همین هنرمندان به من میگفت شما هرقدر هم این داستان را تکرار کنید، روایت عمومی درباره این قطعه جا افتاده و تکرارهای شما هم در تغییر دیدگاه عمومی تأثیری نخواهد داشت. من هم البته گفتم که همه تلاش خودم را میکنم که این روایت جعلی را برملا کنم و واقعیت را به زبان بیاورم.