بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


همدلی اقدام به قتل از سوی یک کارگردان سینمای ایران را بررسی کرده است

عصبانیت؛ بازیگر اصلی فیلم خشونت در ایران

همدلی| ستاره لطفی- در میان انبوه خبرهایی که هر روز بر تارنمای رسانه‌ها نقش می‌بندد، دیروز یکی از خبرهای حوادث بسیار مورد توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت. ماجرا از این قرار بود که کریم آتشی، کارگردان مطرح سینما و همسر سابق مرجانه گلچین که وی نیز یکی از بازیگران پیشکسوت سینما و تلویزیون است، همسایه خود را به وسیله سلاح گرم به قتل رساند و بعد از قتل با مقدار زیادی فشنگ در خانه‌اش مخفی شد و اجازه ورود ماموران پلیس را نمی‌داد تا بعد از کش و قوس‌های فراوان خود را تسلیم پلیس کرد. کریم آتشی بعد از دستگیری انگیزه قتل همسایه خود را «صدای چرخ خیاطی» عنوان کرده بود و گفته صدای چرخ خیاطی همسایه برای وی آزاردهنده بود و به همین دلیل وی دست به اسلحه برده و همسایه‌اش را به قتل رسانده است. البته گویا همسایه خیاط آتشی پیش‌تر نیز به تذکرهای وی توجه نکرده بود و همین باعث اختلاف آنان در عالم همسایگی شده بود. شنیدن خبر قتل در کشور ما عجیب نیست و تازگی ندارد، اما آنچه خبر این قتل را برجسته کرد معروفیت قاتل و همچنین انگیزه قتل است که یک آلودگی صوتی جزیی سبب ساز آن شده بود. این موضوع زمانی قابل تامل‌تر می‌شود که بدانیم قاتل شخصی عامی و بی‌سواد نبوده بلکه وی علاوه بر هنر کارگردانی، تحصیلات عالی دانشگاهی نیز داشته، وی فارغ‌التحصیل کارشناسی مهندسی عمران و دکترای علوم سیاسی است، اما با این حال در کنترل و مدیریت خشم‌اش آن چنان ناتوان بوده که بابت موضوعی جزیی دست خود را به خون همسایه‌اش آلوده کرده است.

ایران در قعر جدول کشورهای عصبانی

این قتل و رفتارهای خشونت‌آمیز این چنینی هم بر عصبانیت و خشمگین بودن مردم کشور-که سال‌هاست کارشناسان زنگ هشدار آن را به صدا درآورده‌‌اند- صحه می‌گذارد و هم نتایج گزارش موسسه‌های بین‌المللی را تایید می‌کند. اردیبهشت سال گذشته بود که موسسه تحقیقاتی گالوپ، در گزارش سالانه مردم ایران و عراق را برای دومین سال پیاپی، عصبانی‌ترین مردم جهان معرفی کرد. در گزارش این موسسه آمده بود که ایران با ۴۳درصد، و بعد از ارمنستان با ۴۵درصد و عراق با ۴۴درصد سومین کشور عصبانی دنیا است و از لحاظ استرس نیز پنچمین کشور پراسترس دنیاست. معمولا هر بار گزارش موسسه‌های بین‌المللی مانند گالوپ منتشر می‌شود و ایران در آسیب‌ها و ناکامی‌ها رکورد می‌زند، برخی می‌گویند این موسسه‌ها اهداف سیاسی دارند و می‌خواهند تصویری نادرست از ایران به جهانیان ارائه دهند، اما به نیم نگاهی به اتفاقات و حوادث پیرامون خود نیز به این نتیجه می‌رسیم که این موسسه‌ها پر بیراه هم نمی‌گویند... لازم به یادآوری است مؤسسه گالوپ یک مؤسسه تحقیقاتی آمریکایی و معتبرترین موسسه نظرسنجی دنیاست که از سال ۲۰۰۵ هر سال از ۱۰۰۰ساکن بالای ۱۵سال در حدود ۱۶۰کشور دنیا نظرسنجی می‌کند و گزارش سالانه معروف خودش را با محورهای مختلف ارائه می‌دهد. سال‌هاست کارشناسان داخلی و برخی از موسسه‌های خارج از کشور به اخمو بودن مردم ایران هشدار می‌دهند و می‌گویند شهروندان این کشور هر روز عصبانی تر از دیروز می‌شوند و خشم و عصبانیت شان را بر سر هر چیزی که در موقعیت عصببانیت بر سر راهشان قرار می‌گیرد، خالی می‌کنند.  علاوه بر قتل و نزاع و دعواهای خیابانی و خانگی، رفتارهای خشونت‌آمیز با حیوانات، صدمه زدن به امکانات عمومی جامعه از قبیل آسیب رساندن به صندلی‌های اتوبوس و مترو، صدمه زدن به تلفن‌های عمومی ، مبلمان شهری و... نشان دهنده خشم فروخورده و هیجانات منفی مردم است که با هر بهانه‌ای به دنبال تخلیه آن هستند. اخمو بودن مردم کشوری که شاد زیستن جز فرهنگ باستانی آنان است، موضوعی قابل تامل و نیازمند توجه و بررسی کارشناسانه است.

عصبانی بودن مردم طبیعی است

یک‌جامعه‌شناس رفتارهای خشمگین و افسارگسیخته برخی از مردم را به پایین آمدن آستانه تحمل مردم و همچنین ناتوانی در مدیریت خشم گره زد و به همدلی گفت: «افرادی که برای چالش‌های پیش روی خود به جای استفاده از روش‌های معقول، دست به انتخاب رفتارهای خشونت‌آمیز می‌زنند نشان‌دهنده پایین بودن هوش هیجانی و همچنین آستانه تحمل آنان است.» «شهلا مرادی» افزود: «پایین بودن آستانه تحمل ایرانیان و ناتوانی در کنترل خشم امری مادرزادی نیست که در بدو تولد مانند خصوصیات ژنتیکی فرد را همراهی کنند، بلکه این موضوع اکتسابی است و شرایط زندگی و محیط اطراف باعث بروز رفتارهای نامعقول و خشونت‌آمیز می‌شود.» وی افزود: «در کشوری که شرایط زندگی و معیشت مردم آن‌قدر سخت و دشوار شده است که حتی قادر به برنامه‌ریزی برای فردای خود نیستی و نمی‌توانی هیچ چشم‌‌اندازی از فردای خود متصور شوید، طبیعی است احساس ناکامی کنید و احساس ناکامی خشم و عصبانیت را به دنبال دارد.»

عصبانیت ایرانی‌ها ریشه تاریخی دارد

مرادی عصبانی بودن ایرانی‌ها و خشم و نفرت‌پراکنی آنان را بی‌ارتباط به مسائل و مصائب رفته بر کشور ندانست و گفت: «اگر به تاریخ چند دهه اخیر کشور نگاه کنیم با اتفاقات تاریخی مواجه می‌شویم که سرخوردگی و افسردگی را برای مردم به همراه داشته است.» وی تصریح کرد: «در چند دهه اخیر هر زمان که شرایط کشور به گونه‌ای پیش رفته که مردم اندکی امید به زندگی پیدا کنند، حوادثی مثل پتک فرود آمده و همه خوش‌بینی‌ها را به یاس تبدیل کرده است. اگر از حوادث دهه‌ها و سال‌های پیش صرف‌نظر کنیم. پشت کردن آمریکا به برجام بعد از انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری این کشور یکی از آن حوادثی است که زندگی مردم را متاثر کرد. این موضوع نه تنها تبعات اقتصادی و به تبع آن اجتماعی فراوانی برای مردم کشور داشت، بلکه اندک امیدی برای تغییر که این توافق بین‌المللی ایجاد کرده بود را نیز به یاس تبدیل کرد و با شدت یافتن تحریم‌ها زندگی مردم سخت‌تر از قبل شد. بنابراین وقتی شرایط معیشت و زندگی مردم هر روز سخت‌تر و طاقت‌فرساتر از روز قبل می‌شود، مردم به چه امیدی شاد باشند و گره در پیشانی‌شان نباشد؟» مرادی افزود: «وقتی طبقه متوسط جامعه در حال تبخیر شدن است و اختلاف طبقاتی از اختلاف گذشته و به شکاف عمیق طبقاتی رسیده است وقتی فسادی سیستماتیک مالی کشور را فرا گرفته و عاملان فساد یا با مهاجرت به خارج از کشور زندگی لاکچری در پیش می‌گیرند یا در داخل کشور حکم‌های خنده‌داری می‌گیرند، مردم چرا باید خوشحال باشند؟
چه موضوع امیدوارکننده و خوشحال کننده‌ای در این کشور وجود دارد که مردم به آن دلخوش باشند و با پشتوانه آن از حجم عصبانیت و خشم شان کاسته شود؟» این جامعه شناس تصریح کرد: «درست است عصبانیت نشان‌دهنده نداشتن مهارت‌های مانند کنترل و مدیریت خشم، پایین بودن هوش هیجانی و اصطلاحات دهن پرکن این‌چنینی است، اما در فضای کنونی جامعه و با توجه به این همه مصائب ریز و درشت غیرقابل شمارش، در صورت داشتن این مهارت‌ها نیز نمی‌توان عصبانی نبود، چرا که تمام امکانات و ظرفیت‌های عصبانی بودن در این جغرافیا مهیا است.»