پیرامون امکان یاری ظالم!
سیدحسین حسینی ( عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی )در یک گپوگفت طولانی با دوستانم با یک سؤال عمیق و پیچیده مواجه شدم: اگر بدانی که باید با ظالمی همکاری کنی و به او کمک کنی تا بتوانی به این واسطه به هزاران نفر کمک یا خیر برسانی چه خواهی کرد؟ من مبانی معرفتشناسی لازم برای پاسخ به سؤال را نداشتم. شما بودید چه میکردید؟ ظاهراً هیچ خیری، در ظلم، مترتب نیست؛ چون فعل ظالمانه یا بالفعل، مانع خیر و عدالت میشود یا، نیت و اراده ظالمانه در رفتار و کردار ظالم، به نفاق و سستی رفتارش منجر شده و درنهایت، آثار ظالمانه فعل خودش را نشان میدهد هرچند با گذشت زمان. از طرف دیگر ما نیز نمیتوانیم با تمسک به ظلم ظالم، کار خیر انجام دهیم، چون نیت و اراده، سازندۀ افعال ما است و اراده یاری به ظالم، خود، ظلم به مظلوم است. مثل اینکه با پول دزدی، صدقه بدهیم! اینها همه غیر از ابعاد آخرتی آثار اعمال انسان در سرای دیگر است که داستان دیگری دارد... .
مثلاً در مورد همکاری خواجهنصیرالدین طوسی با هلاکو هم مشکل من در یافتن پاسخ، نداشتن یک نظام معرفتی یا یک استدلال قابلقبول برای پاسخ به این پرسش است. وزارت وزرای محترم و شریف طول تاریخ دلیل و حجت برای من نیست. البته که تأثیرهای مهمی داشتند. وقتی دنبال استدلال معرفتی هستیم، اینکه خواجه یا غیر آن، چه کردند، در اینجا، اثر ندارد. باید از مقدمات بدیهی آغاز و استدلال کنیم. حال یا باید بر نقض مقدماتی که طرح کردم، دلیل آورد، یا اثبات کنید مقدمات مذکور با یکدیگر ارتباط ندارند! نکته مهم اول این است که یاری ظالم، مشارکت در فعل اوست. و دوم اینکه؛ با ناحق نمیتوان به حق رسید. یا حضور افرادی چون علی بن یقطین در دستگاه حکومتی هارونالرشید چگونه معنا میشود؟ البته از جزئیات آنچه اتفاق افتاده اطلاع دقیقی نداریم، اما دراین بحث، به دنبال وضع یک اصل معرفتی هستیم. طبیعتاً وقتی مبنایی عقلایی را بنا میگذارید، رویدادهای تاریخی را برمبنای آن اصل، توجیه و تفسیر میکنیم. پس یا باید اینگونه موارد را استثناء از اصل بدانیم یا غیرقابلتوجیه. بهویژه از آنجا که من نقش تاریخ تحلیلی را در تاریخ نقلی پر رنگ میدانم و بهسادگی نمیتوان به مشهورات عمومی اعتماد کرد.