بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


اَنگ و ساختار قدرت در دانشگاه

سیدجواد میری ( استاد دانشگاه)
جامعه‌شناسان کلاسیک در باب «اَنگ» بسیار سخن گفته‌اند، ولی شاید هیچ‌کدام به زیبایی اروینگ گفمان درباره اَنگ سخن نگفته‌اند. او در کتاب «استیگما» که سال ۱۹۶۳ نگاشت، به این مفهوم در نسبت با ساختارهای جامعه می‌پردازد و مدعایش این است که جامعه هنجارهایی را برای خود تعریف می‌کند و سپس این هنجارها تبدیل به «وضعیت نرمال» و «استاندارد بودن» می‌شوند و همه باید خود را با این هنجارها تطبیق بدهند، ولی در هر موقعیت انسانی و در هر جامعه‌ای هستند افرادی که نمی‌توانند خود را با این «وضع نرمال» تطبیق بدهند و دقیقاً در همین تقاطع وضع نرمال و عدم تطبیق است که سازوکار قدرت خود را آشکار می‌کند و به بیانی صریح‌تر در چنین بزنگاهی است که ما می‌توانیم نا-نرمالِ بودن نرمالیته را تشخیص بدهیم. به سخن دیگر، وضع نرمال موقعیت قدرت است برای در اختیار گرفتن سوژه‌وارگی انسان و اَنگ، ابزار انقیاد قدرت ساختارها برای وادار کردن آدمی است تا او از «نرم‌ها» (که همان ابزار به استخدام درآوردن افراد در خدمت قدرت است) تخطی نکند. مفهوم استیگما که اروین گفمان از آن بهره می‌جوید در زبان فارسی با واژه اَنگ به زیبایی قابل‌بیان است. جالب است بدانیم که این مفهوم یک پروسه است که در بستر اجتماعی و در نسبت با قدرت شکل می‌گیرد و انسان‌هایی که سوژه‌وارگی خویش را به نسبت زیاد ازدست‌داده‌اند در شکل‌دهی استیگما یا اَنگ فعالانه شریک می‌شوند تا بتوانند افرادی را که به وضع نرمالیته دست‌پخت قدرت تمکین نمی‌کنند «اَنگ» بزنند. البته بسیار به خطا خواهیم رفت. اگر انگ زدن را در دایره «قدرت سیاسی» تحدید کنیم؛ زیرا اَنگ برخاسته از هستی اجتماعی جوامع انسانی است و هنجارها بیش و پیش از آنکه دست‌پخت نهادهای سیاسی باشند ریشه در هستی اجتماعی دارد. به همین دلیل است وقتی من از استیگما در بستر آکادمی و دانشگاه سخن می‌گویم به‌هیچ‌روی بحثم خاستگاه سیاسی ندارد، بل به دنبال فهم سازوکار انگ زدن در نسبت با نهاد دانشگاه هستم که ازقضا در ایران باید متولی تأمل در این باب باشد ولی خود به نهادی برای «انگ زدن» یا «استیگماتیزیشن» تبدیل‌شده است. این پرسشی قابل‌تأمل است که چگونه دانشگاه و نیروهای آکادمیک خود تبدیل به ابزار سرکوب شده‌اند و آنچه نیاز به بازخوانی دارد تبارشناسی اَنگ زدن در ساختار مدیریت آکادمیک است که به‌هرتقدیر به دنبال به انقیاد کشیدن انسان آکادمیک منتقد است. به‌عبارت‌ دیگر، اَنگ زدن ابزار به انقیاد کشیدن دیگری منتقد و عاصی است که برای رهایی از آن باید پروسه انگ زدن را در دانشگاه شناخت و این تصور که انگ زدن امری سیاسی است و نسبت آن را باید باقدرت سیاسی سنجید دادن آدرس غلط است.