راستیآزمایی ادعای عمرانخان در کاهش تنش تهران- ریاض
دکتر صلاحالدین هرسنی (کارشناس مسائل بینالملل) عمرانخان رهبر حزب تحریک انصاف و نخستوزیر پاکستان اخیراً در گفتوگو با شبکه الجزیره مدعی شد که:«میانجیگری کشورش میان تهران- ریاض پیشرفتهایی داشته و مشخصاً نقش واسطهای شخص او از بروز درگیری میان ایران و عربستان جلوگیری کرده است.» حال و با وجود آنکه عمرانخان بر موفقیت نقشآفرینی خود در کاهش تنش تهران- ریاض تاکید و پافشاری میکند، این پرسش به ذهن متبادر میشود که ادعای او در این زمینه تا چه میزان معطوف به واقعیت و قرین راستیآزمایی است؟
در پاسخ به پرسش فوق باید این نکته را اشاره کرد که اساسا این جنس از ادعاها مختص رخدادها و اتفاقهایی است که فقط در کشورهای جهان سوم و مشخصا از سوی سیاستورزان غیر متخصص و ناکاربلدی چون عمرانخان یا مادورو در ونزوئلا، آن هم بدون داشتن کمترین مایه از ظرافتهای دیپلماسی و سیاستورزی، اتفاق میافتد. به این ترتیب اگر چنین ادعاهایی در محافل بینالمللی و دنیای دیپلماتیک شنیده میشود، قطعا باید کمی تردید کرد و باید گفت که عیبی در کار است و کار در جایی میلنگد. بدون تردید چنین ادعایی لااقل با توجه به شناخت از روانشناسی شخصیت عمرانخان زبان و ترجمان حال او نیست و اگر این ادعاها از سوی دیپلماتها و رهبران کاربلدی چون: یوسفبن علوی وزیر خارجه عمان، صباح احمد جابرصباح امیر کویت، بنخلیفه آلثانی امیر قطر، عادل المهدی نخستوزیر مستعفی عراق و در حال حاضر نیز از سوی دولت نوپای بغداد یعنی مصطفی الکاظمی بیان میشد، پذیرفتنیتر بود. اما وقتی چنین ادعایی از سوی عمرانخان اظهار میشود قطعا باید تردید کرد، چراکه این ادعا بیانگر آن است که میان دنیای ورزش با دنیای سیاست فرسنگها فاصله است و یک قهرمان دنیای ورزش آنهم ورزشی چون کریکت الزاما نمیتواند قهرمان دنیای سیاست هم باشد و بهتر آن است که عمرانخان به زمین بازی برگردد یا آنکه بخواهد برای سکان هدایت تیم کریکت پاکستان بر روی نیکمت مربیگری آن تکیه زند. چگونه است که عمرانخان قادر به حل مشکل خود با هند بر سر کشمیر ناتوان است، اما برای حل بزرگترین بحران دیپلماتیک غرب آسیا یعنی تنش تهران- ریاض پادر میانی میکند؟ به نظر میرسد که عمرانخان در این ادعا بیش از اندازه تحت تاثیر نوع استقبالی است که ملکسلمان و بنسلمان در اولین سفر عمرانخان در آگوست 2018 به ریاض از او به عمل آوردند. واقعیت آن است که چه بنسلمان و چه عمرانخان در همگرایی با خود تصویر یک بازیگر بازنده در محیط پر آشوب غرب آسیا را به نمایش میگذارند؛ چراکه ریاض بیشترین حمایت ایدئولوژیکی را مرهون همراهی اسلامآباد است و ریاض همواره خود را برای کاهش نقشیابی ایران مستظهر به حمایت اسلامآباد دیده و میبیند. گسترش روابط افراطی اسلامآباد با ریاض و تداوم و حمایت از طالبان افغانستان و حمایت از نبردهای نیابتی از طریق اسلامگرایان افراطی در سریلانکا، بنگلادش و کشورهای حوزه آسیای میانه و آثار ناخوشایندی که بر منافع ایران داشته، مهمترین نشانه بر این ادعا است. همچنین قراین نشان میدهند که ریاض بیشترین سهم را در تجهیز، سازماندهی و تقویت گروههای تندروی پاکستانی داشته است. حتی گفته شده است که پاکستان به عنوان بهشت تروریستها در جهان شناخته میشود و احتمالا نقش این کشور در آینده از این حیث افزایش پیدا میکند. حال که قرار است اسلامآباد راهبردهای همکاریجویانه خود را با راهبردهای جدید محمد بنسلمان از سر بگیرد، ما باید شاهد تصاعد و تزاید بحران دیپلماتیک تهران- ریاض از یک سو و تهران- اسلامآباد از سوی دیگر باشیم. در سطحی دیگر اگر عمرانخان ادعا دارد که نقش واسطهای او در کاهش تنش تهران-ریاض تأثیر داشته، چرا هنوز تهران متهم ردیف اول ماجراهای آرامکو و خرابکاریهای الفجیره از سوی محافل دنیای عرب بهویژه ریاض و ابوظبی است؟ حال و تحت این شرایط، بهترین خدمتی که میتواند از رهگذر کنش عمرانخان نصیب ریاض- تهران شود آن است که با ناکاربلدی بحران دیپلماتیک تهران- ریاض را بیشتر نکند و باید به او گفت: آقای نخستوزیر! ما را به خیر تو امیدی نیست...
در پاسخ به پرسش فوق باید این نکته را اشاره کرد که اساسا این جنس از ادعاها مختص رخدادها و اتفاقهایی است که فقط در کشورهای جهان سوم و مشخصا از سوی سیاستورزان غیر متخصص و ناکاربلدی چون عمرانخان یا مادورو در ونزوئلا، آن هم بدون داشتن کمترین مایه از ظرافتهای دیپلماسی و سیاستورزی، اتفاق میافتد. به این ترتیب اگر چنین ادعاهایی در محافل بینالمللی و دنیای دیپلماتیک شنیده میشود، قطعا باید کمی تردید کرد و باید گفت که عیبی در کار است و کار در جایی میلنگد. بدون تردید چنین ادعایی لااقل با توجه به شناخت از روانشناسی شخصیت عمرانخان زبان و ترجمان حال او نیست و اگر این ادعاها از سوی دیپلماتها و رهبران کاربلدی چون: یوسفبن علوی وزیر خارجه عمان، صباح احمد جابرصباح امیر کویت، بنخلیفه آلثانی امیر قطر، عادل المهدی نخستوزیر مستعفی عراق و در حال حاضر نیز از سوی دولت نوپای بغداد یعنی مصطفی الکاظمی بیان میشد، پذیرفتنیتر بود. اما وقتی چنین ادعایی از سوی عمرانخان اظهار میشود قطعا باید تردید کرد، چراکه این ادعا بیانگر آن است که میان دنیای ورزش با دنیای سیاست فرسنگها فاصله است و یک قهرمان دنیای ورزش آنهم ورزشی چون کریکت الزاما نمیتواند قهرمان دنیای سیاست هم باشد و بهتر آن است که عمرانخان به زمین بازی برگردد یا آنکه بخواهد برای سکان هدایت تیم کریکت پاکستان بر روی نیکمت مربیگری آن تکیه زند. چگونه است که عمرانخان قادر به حل مشکل خود با هند بر سر کشمیر ناتوان است، اما برای حل بزرگترین بحران دیپلماتیک غرب آسیا یعنی تنش تهران- ریاض پادر میانی میکند؟ به نظر میرسد که عمرانخان در این ادعا بیش از اندازه تحت تاثیر نوع استقبالی است که ملکسلمان و بنسلمان در اولین سفر عمرانخان در آگوست 2018 به ریاض از او به عمل آوردند. واقعیت آن است که چه بنسلمان و چه عمرانخان در همگرایی با خود تصویر یک بازیگر بازنده در محیط پر آشوب غرب آسیا را به نمایش میگذارند؛ چراکه ریاض بیشترین حمایت ایدئولوژیکی را مرهون همراهی اسلامآباد است و ریاض همواره خود را برای کاهش نقشیابی ایران مستظهر به حمایت اسلامآباد دیده و میبیند. گسترش روابط افراطی اسلامآباد با ریاض و تداوم و حمایت از طالبان افغانستان و حمایت از نبردهای نیابتی از طریق اسلامگرایان افراطی در سریلانکا، بنگلادش و کشورهای حوزه آسیای میانه و آثار ناخوشایندی که بر منافع ایران داشته، مهمترین نشانه بر این ادعا است. همچنین قراین نشان میدهند که ریاض بیشترین سهم را در تجهیز، سازماندهی و تقویت گروههای تندروی پاکستانی داشته است. حتی گفته شده است که پاکستان به عنوان بهشت تروریستها در جهان شناخته میشود و احتمالا نقش این کشور در آینده از این حیث افزایش پیدا میکند. حال که قرار است اسلامآباد راهبردهای همکاریجویانه خود را با راهبردهای جدید محمد بنسلمان از سر بگیرد، ما باید شاهد تصاعد و تزاید بحران دیپلماتیک تهران- ریاض از یک سو و تهران- اسلامآباد از سوی دیگر باشیم. در سطحی دیگر اگر عمرانخان ادعا دارد که نقش واسطهای او در کاهش تنش تهران-ریاض تأثیر داشته، چرا هنوز تهران متهم ردیف اول ماجراهای آرامکو و خرابکاریهای الفجیره از سوی محافل دنیای عرب بهویژه ریاض و ابوظبی است؟ حال و تحت این شرایط، بهترین خدمتی که میتواند از رهگذر کنش عمرانخان نصیب ریاض- تهران شود آن است که با ناکاربلدی بحران دیپلماتیک تهران- ریاض را بیشتر نکند و باید به او گفت: آقای نخستوزیر! ما را به خیر تو امیدی نیست...