مشروطه و شهروند ایرانی
سعید سفیری (جامعهشناس)آیا میتوان در تخیل یا در کتابهای تاریخ سفری کوتاه برای فهم شرایط زندگی ساکنان تهران در قرن گذشته داشت؟ فهم جایگاه اقتصادی، مدنی و سیاسی آنان. ابعادی از زندگی ساکنان شهر تهران، در دنیایی که شهروندان آن را میسازند. شهروند، با شهرنشین متفاوت است. او را نباید تنها در شهرها جست، روستانشینان کشوری که حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی (شامل حقوق استحقاقی، بیمه بیکاری، مزایای بهداشتی و...) دارند، هم شهروند هستند. شهروند، مفهومی حقوقی، سیاسی و اجتماعی است؛ راهی که شهرنشینان دنیای مدرن از انقلاب فرانسه تا به امروز برای احقاق حقوق شهروندی طی کردند. انقلابها و جنگها رخ داد، تا شهروند به مرحله امروزی برسد؛ راهی که هنوز ادامه دارد، راهی خونبار؛ راهی که عده بسیاری، بر جنبههای رهایی از خشونت در آن تاکید دارند.
راهی که در کشورمان با انقلاب مشروطه و دوران مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار، آغاز شد. در این زمان شهر تهران روزگار خوبی ندارد. مادام ا.س.ولفس که در سال 1327 قمری (1907) نوشته است:«بر حسب تصادف و یا اتفاق وارد طهران بشوید، یقینا از مشاهده منظره پایتخت شاهنشاهی ایران به حیرت خواهید افتاد. از قراری که نقل میکنند یک روز مسافری که تقریبا نصف طهران را عبور کرده بود، تازه از سورچی سوال مینمود:«پس کی بالاخره به طهران میرسیم؟» تهران در آن روزگار پنج محله داشت. اشراف و دیوانیان صاحب منصب، برای خود باغهای شخصی داشتند و دهات اطراف تهران را خریده و اراضی بسیاری در اطراف تهران به نام خود کرده بودند و هنوز میتوان رد نام آنان را در محلههای شمالی و مرکزی تهران یافت: حسنآباد، امیریه، منیریه، کامرانیه، فرمانیه و...
شهری که در انقلاب مشروطه و تولد شهروند امروزی نقش داشته، در تاریخ تصویری این گونه دارد. انقلاب مشروطه ایرانیان با هدف گسترش عدالت، برقراری قانون و پیشرفت در ایران شروع شد. فریدون آدمیت در کتاب نهضت مشروطیت مینویسد:«نهضت ملی مشروطیت از نوع جنبشهای آزادیخواهی طبقه متوسط شهرنشین بود. مهمترین عناصر تعقل اجتماعی و ایدئولوژی آن نهضت را دموکراسی سیاسی یا لیبرالیسم پارلمانی میساخت. »
تمامی تلاشهایی که در دوران مشروطه جلوهگر میشود، برای پیشرفت است. آنجا که آیتاله سیدمحمد طباطبایی، مجتهد دوران مشروطه در مجلس اول گفت:«ما ممالک مشروطه را که خودمان ندیده بودیم. ولی آنچه شنیده بودیم، و آنهایی که ممالک مشروطه را دیده، به ما گفتند مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است. ما هم شوق و عشقی حاصل نموده، تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم.» مشروطیتی که با این نگاهها و ایدئولوژی آغاز شد و به کجا رفت؟ این بحث دیگری است. اما آنچه مشخص است، خواست رعیت بر عدالت بود و حکومت قانون. حتی اگر معنی آن را نمیدانست. اما این آغاز، متضمن رسیدن به اهداف نبود، پیچیدگی شرایط و دنیای آن زمان به ایرانیان درسهای بسیاری داد، که خوانش آن تا به امروز ادامه دارد و چقدر مبارک است که ادامه داشته باشد. درگیریها، ناامنیها و جنگ جهانی اول و پس از آن سقوط قجر و برآمدن پهلوی، شاید تجدد و پیشرفت را سریعتر کرد، اما اهداف مشروطه مدنی و سیاسی را زمینگیر کرد. در حوزه سیاسی یا توسعه سیاسی و مدنی، شاه رفت و شاهی دیگر آمد. شهروندی، جایگاه خود را در قوانین بر روی کاغذ یافت. نخستین انتخابات در کشور پس از صدور فرمان مشروطه آغاز شد.
مجلس عالی مشروطه، قانون انتخابات را برای برگزاری انتخابات مجلس اول تدوین کرد و به امضای شاه رساند. اما در این قانون هنوز از کسانی که میتوانند رای دهند به نام رعیت مملکت یاد میشد، و مبنای اصلی رای دادن، مالکیت ملکی به ارزش دست کم هزار تومان بود یا اینکه فرد باید جزء اصناف شناخته شده باشد و اجاره مغازهاش حداقل به اندازه متوسط اجاره محل. بررسی و تصویب قانون مدنی ایران که از سال 1298 در دوره احمدشاه آغاز شد نهایتا در 1307به همت علیاکبر داور، به تصویب رسید. قانون مدنی، مجموعهای از قوانینی است که اساسیترین قواعد حاکم بر ارتباطات اشخاص با یکدیگر را در جامعه بیان میکند. از احوال شخصی اعم از اهلیت و وضعیت گرفته تا قراردادها و عقود و مسئولیت مدنی و حقوق خانواده. قانون انتخابات، هم درسالهای بعد اصلاح شد و همگان حق رای گرفتند. اما شهر ما به کدامسو رفت؟ در اواخر دوران قجر، احتسابیه برای اداره شهر و جمعآوری زبالهها تاسیس شد و بعدها همین اداره به بلدیه تغییر نام داد. دکتر ناصر تکمیل همایون در کتاب تاریخ تهران مینویسد:«از زمانی که تهران به صورت پایتخت سلسله قاجاریه در آمد، فزون بر روشهای سنتی که از دیرباز وجود داشت، حاکمان و کلانتران شهر نیز وظایفی برعهده گرفتندکه بخشی از آن، نظافت معابر و میاه(چشمهها، قناتهاو...)و جلوگیری از تجاوز و نیرنگ درکسب در زمره تکالیف کنونی شهرداریها بود...،در دوره ناصرالدینشاه نهاد احتسابیه، این امور را انجام داد و پس از آن در دوره مشروطه برای «حفظ منافع شهرها و ایفای حوائج اهالی شهرنشین» ایران، قانون بلدیه به تصویب رسید.»این قانون در زمان کودتای سیاه (دوره آغاز سلطنت پهلوی) تغییراتی کرد و شهر را به سمت توسعه مورد نظر شاه، وزیران و نخبگان برد. در آن قوانین نیز شهروندان در اداره شهر نقشی نداشتند و تماشاگران تغییرات بودند. نه این که، تمامی تلاشها در توسعه شهر بیمورد بود، اما مردم در این توسعه شهری نقشی نداشتند و به مشورت گرفته نمیشدند. هنوز در چشم سیاستگذاران و سیاستمداران آنان رعیتی بودند که با لباسهای امروزیتر، باید اقدامات را تایید میکردند. انقلاب اسلامی، مردم را به صحنه سیاسی آورد، به آنان نقش و بهایی را که درخور انقلاب بود، داد. اما مردم تهران در این راه طولانی شهروندی بسیار پیش رفتند و میروند. شهروند در شهرها، با گسترش حوزه عمومی، حق نظر مییابد.
حوزه عمومی، که در شهرسازی دائم بر آن تاکید میشود و بر گسترش و پیشگیری از محدودیت آن صحبت میشود، عرصهای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم میآیند. شهرها صحنه ماندن در فضای عمومی هستند، آنجا که شهروندان میتوانند با یکدیگر، فارغ از امتیازات طبقاتی، گفتوگو کنند و اوقات سپری کنند. قانون اداره شهرها امروز، در شوراهای اسلامی شهر شکل میگیرد که نمایندگانش با رای مردم وارد عرصه میشوند. نهادی که باید جنبه قانونی به اقدامات مدیریت شهری بدهد. امروز تنها کافی است تا قدری به مصوبات شورای شهرها نگاهی بیندازید. در تهران گسترش پیادهراهها ادامه دارد، که از مدیریت سابق شهری از زمان کرباسچی آغاز شد و هم چنان میرود. پیادهراه تجلی فضای عمومی است، تنها محل تنهزدن و عبور نیست. گاهی محلی است برای مکثی، یادی از خاطره، سلامی به غریبهای. خیابان در ادبیات شهرسازی تنها به عبور و مرور ختم نمیشود و محل تعاملات اجتماعی و سیاسی است. کافی است امروز به خیابانها نگاهی کنید، به سادگی رد تعاملات اجتماعی در آنها را مییابید. گسترش حمل و نقل عمومی در شهرها هم در همین راستاست. اگر زمانی شهرها را با اتوبانها و خیابانها و ماشینهای شخصی مقایسه میکردند، امروز چشمها به حمل ونقل عمومی دوخته شده است. مترو اوج حمل ونقل عمومی است. هزاران نفر در یک لحظه در یک ایستگاه زیرزمینی به هم میرسند و به سرعت عبور میکنند. آیا در این سرعت تعامل اجتماعی هم شکل میگیرد؟ بله. اگر مترو سوار باشید، تعاملات را بارها دیدهاید. به دستفروشان مترو نگاه کنید. به گفتوگوی مسافران مترو در معطلی برای رسیدن قطار بعدی توجه کنید، همه اینها تعاملات اجتماعی را سازمان میدهد. تابلوهای تبلیغاتی که گاهی پیام زندگی شهری میدهند یا این که صندلی خود را به پیران بدهید. شهروند ما، که تلاش کردیم در گردشی کوتاه در زمان پیدایش او را قدری واکاوی کنیم، در کجا تجلی مییابد؟ در انتخابات، در جنبشهای شهری، در احزاب سیاسی، در نشریات، روزنامهها یا فضای مجزایی برای اظهار عقیدهای یا در خیابان یا صحن شورای شهر و در جلسات دیدار مردمی شهردار تهران. پاسخ کلی است و در همه اینهاست. شهروند، امروز در زندگی شهری هست. فعل «هست» بر وجود او تاکید دارد، وجودی فعال. شهروندی که پیش از مدیریت بهداشت کشور از خطر کرونا آگاه است، شهروندی که در روستاهای سیستان به یاری هموطنان خود میرود. شهروندی که در میان شعلههای آتش کوهستان و جنگلهای ایران میسوزد، تا درختان، حیوانات و طبیعت نسوزد. شهروندی که حق خود را برای زندگی بهتر در شهرها میطلبد، افتان و خیزان.
راهی که در کشورمان با انقلاب مشروطه و دوران مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار، آغاز شد. در این زمان شهر تهران روزگار خوبی ندارد. مادام ا.س.ولفس که در سال 1327 قمری (1907) نوشته است:«بر حسب تصادف و یا اتفاق وارد طهران بشوید، یقینا از مشاهده منظره پایتخت شاهنشاهی ایران به حیرت خواهید افتاد. از قراری که نقل میکنند یک روز مسافری که تقریبا نصف طهران را عبور کرده بود، تازه از سورچی سوال مینمود:«پس کی بالاخره به طهران میرسیم؟» تهران در آن روزگار پنج محله داشت. اشراف و دیوانیان صاحب منصب، برای خود باغهای شخصی داشتند و دهات اطراف تهران را خریده و اراضی بسیاری در اطراف تهران به نام خود کرده بودند و هنوز میتوان رد نام آنان را در محلههای شمالی و مرکزی تهران یافت: حسنآباد، امیریه، منیریه، کامرانیه، فرمانیه و...
شهری که در انقلاب مشروطه و تولد شهروند امروزی نقش داشته، در تاریخ تصویری این گونه دارد. انقلاب مشروطه ایرانیان با هدف گسترش عدالت، برقراری قانون و پیشرفت در ایران شروع شد. فریدون آدمیت در کتاب نهضت مشروطیت مینویسد:«نهضت ملی مشروطیت از نوع جنبشهای آزادیخواهی طبقه متوسط شهرنشین بود. مهمترین عناصر تعقل اجتماعی و ایدئولوژی آن نهضت را دموکراسی سیاسی یا لیبرالیسم پارلمانی میساخت. »
تمامی تلاشهایی که در دوران مشروطه جلوهگر میشود، برای پیشرفت است. آنجا که آیتاله سیدمحمد طباطبایی، مجتهد دوران مشروطه در مجلس اول گفت:«ما ممالک مشروطه را که خودمان ندیده بودیم. ولی آنچه شنیده بودیم، و آنهایی که ممالک مشروطه را دیده، به ما گفتند مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است. ما هم شوق و عشقی حاصل نموده، تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم.» مشروطیتی که با این نگاهها و ایدئولوژی آغاز شد و به کجا رفت؟ این بحث دیگری است. اما آنچه مشخص است، خواست رعیت بر عدالت بود و حکومت قانون. حتی اگر معنی آن را نمیدانست. اما این آغاز، متضمن رسیدن به اهداف نبود، پیچیدگی شرایط و دنیای آن زمان به ایرانیان درسهای بسیاری داد، که خوانش آن تا به امروز ادامه دارد و چقدر مبارک است که ادامه داشته باشد. درگیریها، ناامنیها و جنگ جهانی اول و پس از آن سقوط قجر و برآمدن پهلوی، شاید تجدد و پیشرفت را سریعتر کرد، اما اهداف مشروطه مدنی و سیاسی را زمینگیر کرد. در حوزه سیاسی یا توسعه سیاسی و مدنی، شاه رفت و شاهی دیگر آمد. شهروندی، جایگاه خود را در قوانین بر روی کاغذ یافت. نخستین انتخابات در کشور پس از صدور فرمان مشروطه آغاز شد.
مجلس عالی مشروطه، قانون انتخابات را برای برگزاری انتخابات مجلس اول تدوین کرد و به امضای شاه رساند. اما در این قانون هنوز از کسانی که میتوانند رای دهند به نام رعیت مملکت یاد میشد، و مبنای اصلی رای دادن، مالکیت ملکی به ارزش دست کم هزار تومان بود یا اینکه فرد باید جزء اصناف شناخته شده باشد و اجاره مغازهاش حداقل به اندازه متوسط اجاره محل. بررسی و تصویب قانون مدنی ایران که از سال 1298 در دوره احمدشاه آغاز شد نهایتا در 1307به همت علیاکبر داور، به تصویب رسید. قانون مدنی، مجموعهای از قوانینی است که اساسیترین قواعد حاکم بر ارتباطات اشخاص با یکدیگر را در جامعه بیان میکند. از احوال شخصی اعم از اهلیت و وضعیت گرفته تا قراردادها و عقود و مسئولیت مدنی و حقوق خانواده. قانون انتخابات، هم درسالهای بعد اصلاح شد و همگان حق رای گرفتند. اما شهر ما به کدامسو رفت؟ در اواخر دوران قجر، احتسابیه برای اداره شهر و جمعآوری زبالهها تاسیس شد و بعدها همین اداره به بلدیه تغییر نام داد. دکتر ناصر تکمیل همایون در کتاب تاریخ تهران مینویسد:«از زمانی که تهران به صورت پایتخت سلسله قاجاریه در آمد، فزون بر روشهای سنتی که از دیرباز وجود داشت، حاکمان و کلانتران شهر نیز وظایفی برعهده گرفتندکه بخشی از آن، نظافت معابر و میاه(چشمهها، قناتهاو...)و جلوگیری از تجاوز و نیرنگ درکسب در زمره تکالیف کنونی شهرداریها بود...،در دوره ناصرالدینشاه نهاد احتسابیه، این امور را انجام داد و پس از آن در دوره مشروطه برای «حفظ منافع شهرها و ایفای حوائج اهالی شهرنشین» ایران، قانون بلدیه به تصویب رسید.»این قانون در زمان کودتای سیاه (دوره آغاز سلطنت پهلوی) تغییراتی کرد و شهر را به سمت توسعه مورد نظر شاه، وزیران و نخبگان برد. در آن قوانین نیز شهروندان در اداره شهر نقشی نداشتند و تماشاگران تغییرات بودند. نه این که، تمامی تلاشها در توسعه شهر بیمورد بود، اما مردم در این توسعه شهری نقشی نداشتند و به مشورت گرفته نمیشدند. هنوز در چشم سیاستگذاران و سیاستمداران آنان رعیتی بودند که با لباسهای امروزیتر، باید اقدامات را تایید میکردند. انقلاب اسلامی، مردم را به صحنه سیاسی آورد، به آنان نقش و بهایی را که درخور انقلاب بود، داد. اما مردم تهران در این راه طولانی شهروندی بسیار پیش رفتند و میروند. شهروند در شهرها، با گسترش حوزه عمومی، حق نظر مییابد.
حوزه عمومی، که در شهرسازی دائم بر آن تاکید میشود و بر گسترش و پیشگیری از محدودیت آن صحبت میشود، عرصهای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم میآیند. شهرها صحنه ماندن در فضای عمومی هستند، آنجا که شهروندان میتوانند با یکدیگر، فارغ از امتیازات طبقاتی، گفتوگو کنند و اوقات سپری کنند. قانون اداره شهرها امروز، در شوراهای اسلامی شهر شکل میگیرد که نمایندگانش با رای مردم وارد عرصه میشوند. نهادی که باید جنبه قانونی به اقدامات مدیریت شهری بدهد. امروز تنها کافی است تا قدری به مصوبات شورای شهرها نگاهی بیندازید. در تهران گسترش پیادهراهها ادامه دارد، که از مدیریت سابق شهری از زمان کرباسچی آغاز شد و هم چنان میرود. پیادهراه تجلی فضای عمومی است، تنها محل تنهزدن و عبور نیست. گاهی محلی است برای مکثی، یادی از خاطره، سلامی به غریبهای. خیابان در ادبیات شهرسازی تنها به عبور و مرور ختم نمیشود و محل تعاملات اجتماعی و سیاسی است. کافی است امروز به خیابانها نگاهی کنید، به سادگی رد تعاملات اجتماعی در آنها را مییابید. گسترش حمل و نقل عمومی در شهرها هم در همین راستاست. اگر زمانی شهرها را با اتوبانها و خیابانها و ماشینهای شخصی مقایسه میکردند، امروز چشمها به حمل ونقل عمومی دوخته شده است. مترو اوج حمل ونقل عمومی است. هزاران نفر در یک لحظه در یک ایستگاه زیرزمینی به هم میرسند و به سرعت عبور میکنند. آیا در این سرعت تعامل اجتماعی هم شکل میگیرد؟ بله. اگر مترو سوار باشید، تعاملات را بارها دیدهاید. به دستفروشان مترو نگاه کنید. به گفتوگوی مسافران مترو در معطلی برای رسیدن قطار بعدی توجه کنید، همه اینها تعاملات اجتماعی را سازمان میدهد. تابلوهای تبلیغاتی که گاهی پیام زندگی شهری میدهند یا این که صندلی خود را به پیران بدهید. شهروند ما، که تلاش کردیم در گردشی کوتاه در زمان پیدایش او را قدری واکاوی کنیم، در کجا تجلی مییابد؟ در انتخابات، در جنبشهای شهری، در احزاب سیاسی، در نشریات، روزنامهها یا فضای مجزایی برای اظهار عقیدهای یا در خیابان یا صحن شورای شهر و در جلسات دیدار مردمی شهردار تهران. پاسخ کلی است و در همه اینهاست. شهروند، امروز در زندگی شهری هست. فعل «هست» بر وجود او تاکید دارد، وجودی فعال. شهروندی که پیش از مدیریت بهداشت کشور از خطر کرونا آگاه است، شهروندی که در روستاهای سیستان به یاری هموطنان خود میرود. شهروندی که در میان شعلههای آتش کوهستان و جنگلهای ایران میسوزد، تا درختان، حیوانات و طبیعت نسوزد. شهروندی که حق خود را برای زندگی بهتر در شهرها میطلبد، افتان و خیزان.