روایت ضمیر دوم شخص مفرد
دلفین ساحلآبادی- گفتی: ناهمدلی! گفتم باشد، خوب است گاهی عبور از نرمها و هنجارها، گفتی: دلفین! گفتم باشد گاهی بعضی آدمها دست به کارهایی میزنند که آدم از آدم بودن خودش خجالت میکشد، تازه! چراکه نه؟ خیلی همدلمان بخواهد! دلفین یکی از باهوشترین آبزیان عالم هستی است، اصلاً نگرش دلفینی نگرشی برنده-برنده است، یک دلفین خیلی هم انعطافپذیر است، اهل همذاتپنداری و روحیه دادن است. از موفقیتهای دیگران شاد میشود و اهل حسودی و این حرفها هم نیست؛ اما راستش این دلفین کمی تا اندکی جور دیگرتری است و من سردبیر به خودم حق میدهم ترمزش را بکشم!
- ما دلفینها به این نمیگیم ترمز کشیدن، میگیم دخالت سردبیر در کار یک ستوننویس ساده!
- نه! به جان دلفین، ابداً قصد و غرضی در کار نیست. این را بهحساب کنجکاوی من بگذار، گاهی بدم نمیآید از زاویه دید تو به دنیا نگاه کنم و از جنبههای مثبت تفکر دلفینی تو بهره ببرم.
- گفتم که ما دلفینها تکرو نیستیم، دنیای ما دریاها و اقیانوسهای بیکرانه است و چون دریا گسترده است و وسعت دارد بهدرستی فکر میکنیم توی گستره عظیم و باشکوه دریا همهچیز برای همه هست، بله خودخواهانه فکر نکنین، فرهنگ فقط در انحصار انسان اشرف مخلوقات هست. ما هم برای خودمان فرهنگی داریم...
- بله ساحلآبادی جان! من یه تفاوتهایی رو دیدم در توی دلفین که یه ستون در اختیارت گذاشتم.
- یعنی منت سرم داری؟!
- نه به جان دلفین! اینم از اون جملات بود که از آدما یاد گرفتی، چه منتی، چه حکایتی؟! اتفاقاً شیوه تفکرترو میپسندم!
- داری خرم میکنی؟! - ای وای، دلفین ساحلآبادی چرا امروز اینجوری روی دنده لجی؟!
- خستهام، افسردهام، میفهمی؟! یعنی میفرمایین یه دلفین حق نداره خسته و افسرده بشه؟!
- این حق طبیعی هر آدمی (ببخشید هر دلفینی است) که خسته و دلتنگ باشه و با صدای بلند از دلتنگیهای خودش حرف بزنه.
- ولی من دلم میخواست بهجای حرف زدن از دلتنگیهام (اونم با صدای بلند) شادی تولید کنم.
- هه عجب حرفی زدی، تولید شادی، چه خوب اونم تو این شرایط، تولید شادی ایده دست اول و خیلی خوبی هست.
- نمیخوام!
- یعنی چی، چیرو نمیخوای...؟!
- اینکه ببینم فردا برداشتی تجاریسازیش کردی بردیش تو بورس!
- بورس، تجاریسازی؟ نه دلفین جان. چندان میانهای ندارم با بورس ...
- راست میگی؟
- چه خوب.
یکی میمیره به درد بینوایی، یکی میگه خانم! زردک میخواهی ...
- چه جالب این ضربالمثل رو از کجا یاد گرفتی؟
- دغدغه این روزهام قصه کردن هست، روایت به نثر، یه نثر جوندار که شعر نباشه...
- دلفینجان! دروغ چرا کمکم داره هضمت برام سخت میشه ...
- فهمیدنش چندان سخت نیست، خسته شدم از شعر، شاعرانگی، از رؤیا، از امیدواری، دلم هوای یه نثر جدی و زمخت کرده!
- روایت ضد روایت، روایتی که نشه حدس زد بعدش چه اتفاقی میافته، نوشتن درباره چیزهایی که تن به نوشتن نمیدهند!...
- دروغ نگم تازگی یا کتابی از بکت یا درباره بکت خوندی.
- تو میدونستی از دلفینها در درمان افسردگی استفاده میکنند؟
- نه چطور؟!
- من هم نمیدونستم.
- نکنه این همون پایان تراژیک قصه است.
- نخیر! نخیر! این قصه بیپایانی است.
- ببخش دلفینجان من باید برم، تو هم این ستون رو یه جورایی جمعش کن!
- اصلاً پهن نشده بود که جمعش کنیم: بالا رفتیم دوغ بود، پایین آمدیم ماست بود.
قصه اصلی در راهه، کلاغه پیامک فرستاده که ماجرا ادامه داره ...
قطعنامه: همه قصهها قصههای شیرین نیستند
کرونا هم قصه خودش را دارد، نباید بگذاریم کرونا هر بلایی خواست سرمان بیاورد، استفاده از ماسک الزامی است، هم مراقب خودمان باشیم هم از دیگران مراقبت کنیم، بهتر است با مراقبت و امیدواری این قصه را پایان دیگری ببخشیم.
نتیجه اخلاقی: با اخلاق باشیم که بیاخلاقی بد است. راستی اگر همه سنگرها منجمله اخلاقمان به فتح این کرونای ناجنس دربیاید میدانید چه فاجعهای خواهد شد؟!
نکته: کرونا باید برقصه، از سردبیر نترسه! اصلاح میکنم: نرمش و گاهی حرکات موزون با حفظ فاصلهگذاری پویای اجتماعی واجد اهمیت و توجه ویژه میباشد، بوده و خواهد بود.
- ما دلفینها به این نمیگیم ترمز کشیدن، میگیم دخالت سردبیر در کار یک ستوننویس ساده!
- نه! به جان دلفین، ابداً قصد و غرضی در کار نیست. این را بهحساب کنجکاوی من بگذار، گاهی بدم نمیآید از زاویه دید تو به دنیا نگاه کنم و از جنبههای مثبت تفکر دلفینی تو بهره ببرم.
- گفتم که ما دلفینها تکرو نیستیم، دنیای ما دریاها و اقیانوسهای بیکرانه است و چون دریا گسترده است و وسعت دارد بهدرستی فکر میکنیم توی گستره عظیم و باشکوه دریا همهچیز برای همه هست، بله خودخواهانه فکر نکنین، فرهنگ فقط در انحصار انسان اشرف مخلوقات هست. ما هم برای خودمان فرهنگی داریم...
- بله ساحلآبادی جان! من یه تفاوتهایی رو دیدم در توی دلفین که یه ستون در اختیارت گذاشتم.
- یعنی منت سرم داری؟!
- نه به جان دلفین! اینم از اون جملات بود که از آدما یاد گرفتی، چه منتی، چه حکایتی؟! اتفاقاً شیوه تفکرترو میپسندم!
- داری خرم میکنی؟! - ای وای، دلفین ساحلآبادی چرا امروز اینجوری روی دنده لجی؟!
- خستهام، افسردهام، میفهمی؟! یعنی میفرمایین یه دلفین حق نداره خسته و افسرده بشه؟!
- این حق طبیعی هر آدمی (ببخشید هر دلفینی است) که خسته و دلتنگ باشه و با صدای بلند از دلتنگیهای خودش حرف بزنه.
- ولی من دلم میخواست بهجای حرف زدن از دلتنگیهام (اونم با صدای بلند) شادی تولید کنم.
- هه عجب حرفی زدی، تولید شادی، چه خوب اونم تو این شرایط، تولید شادی ایده دست اول و خیلی خوبی هست.
- نمیخوام!
- یعنی چی، چیرو نمیخوای...؟!
- اینکه ببینم فردا برداشتی تجاریسازیش کردی بردیش تو بورس!
- بورس، تجاریسازی؟ نه دلفین جان. چندان میانهای ندارم با بورس ...
- راست میگی؟
- چه خوب.
یکی میمیره به درد بینوایی، یکی میگه خانم! زردک میخواهی ...
- چه جالب این ضربالمثل رو از کجا یاد گرفتی؟
- دغدغه این روزهام قصه کردن هست، روایت به نثر، یه نثر جوندار که شعر نباشه...
- دلفینجان! دروغ چرا کمکم داره هضمت برام سخت میشه ...
- فهمیدنش چندان سخت نیست، خسته شدم از شعر، شاعرانگی، از رؤیا، از امیدواری، دلم هوای یه نثر جدی و زمخت کرده!
- روایت ضد روایت، روایتی که نشه حدس زد بعدش چه اتفاقی میافته، نوشتن درباره چیزهایی که تن به نوشتن نمیدهند!...
- دروغ نگم تازگی یا کتابی از بکت یا درباره بکت خوندی.
- تو میدونستی از دلفینها در درمان افسردگی استفاده میکنند؟
- نه چطور؟!
- من هم نمیدونستم.
- نکنه این همون پایان تراژیک قصه است.
- نخیر! نخیر! این قصه بیپایانی است.
- ببخش دلفینجان من باید برم، تو هم این ستون رو یه جورایی جمعش کن!
- اصلاً پهن نشده بود که جمعش کنیم: بالا رفتیم دوغ بود، پایین آمدیم ماست بود.
قصه اصلی در راهه، کلاغه پیامک فرستاده که ماجرا ادامه داره ...
قطعنامه: همه قصهها قصههای شیرین نیستند
کرونا هم قصه خودش را دارد، نباید بگذاریم کرونا هر بلایی خواست سرمان بیاورد، استفاده از ماسک الزامی است، هم مراقب خودمان باشیم هم از دیگران مراقبت کنیم، بهتر است با مراقبت و امیدواری این قصه را پایان دیگری ببخشیم.
نتیجه اخلاقی: با اخلاق باشیم که بیاخلاقی بد است. راستی اگر همه سنگرها منجمله اخلاقمان به فتح این کرونای ناجنس دربیاید میدانید چه فاجعهای خواهد شد؟!
نکته: کرونا باید برقصه، از سردبیر نترسه! اصلاح میکنم: نرمش و گاهی حرکات موزون با حفظ فاصلهگذاری پویای اجتماعی واجد اهمیت و توجه ویژه میباشد، بوده و خواهد بود.