بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


بررسی دفتر شعر «مرفین» مهتاب نصیری رامش

سبز شدن روی دیوار

فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)
دفتر شعر مرفین دربرگیرنده‌ ۵۱ قطعه شعر کوتاه و متوسط است.
شعر نخست را بخوانیم:
از گیسوانت بهاری مست می‌ریزد/ که هیچ خزان/ هیچ زمستانی/ آنجا آشیان نمی‌کند/ از لب‌های سرخابی‌ات چشمه‌ای می‌جوشد/ که هیچ سنگی را توان ایستادن نیست/ و دست‌هایت مرفینی دارد/ که هرگاه دست‌هایم را حس می‌کنی/ نمی‌دانم روز است یا شب/ دست‌هایی که از خورشید گرمی را/ از بهار شکوفه‌ها را/ و از جهان/ تمام زیبایی‌ها را/ به ارث برده است. ص. ۶
تصاویری که مهتاب نصیری رامش از محبوب خویش خلق می‌کند، بیشتر تصویر یک زن است. آیا بهار و خزان و زمستان و چشمه و خورشید در محدوده‌ جهان نمی‌گنجند؟ آیا معشوق اساطیری و جادویی و اثیری نیست؟ نگاه غالب اشعار شاعر سپهری‌وار است. شاعر غالباً با زبان سپهری و با نگاه او به جهان می‌نگرد. وقتی از زبان کسی استفاده می‌کنیم مقداری از مفاهیم و مضامین و کلمات او را هم با خود وارد شعر می‌کنیم:
چه صفایی دارد / وقتی بی‌خیال /بتوانی روی دیوار سبز شوی /در دشت دیوانه‌وار بدوی /و بدانی جنگل همیشه خواهد بود... ص. ۱۰
شعر «۴» هم با کلام سپهری استارت می‌خورد:
«شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند» که با اندک تغییری شده: شاعران وارثان احساس‌اند. ص. ۱۱
تمام این شعرها انگار ادامه‌ یک شعر هستند. شعرهای سپهری هم اگر اسم نداشت همه یک شعر می‌شد؛ شعری به نام هشت کتاب. بعضی از شاعران هم به قول آن منتقد اروپایی یک شعر می‌گویند چون یک فکر دارند یا چون اصلاً فکری ندارند. شعرهای نصیری رامش گاهی از تفکر عرفانی سپهری فاصله می‌گیرد و تلخ می‌شود و از شب و صدای جغد و رخوت و چنبره زدن شب می‌گوید.
این شب سیاه در شعر بعدی(۸) باز به زبان و نگاه سپهری برمی‌گردد و چون او در شعر «صدای پای آب» حکم صادر می‌کند و به مردم توصیه می‌کند همدیگر را در آغوش بگیرند و ببوسند و بعد می‌گوید:«آی آدم‌ها مرگ، همین نزدیکی‌ها است...»
همان‌گونه که سپهری می‌گوید:«آب در یک‌قدمی است»
پایان این شعر این‌گونه است: بگویید دوستت دارم/ و محکم بغل‌اش کنید/شاید دیگر فردایی نباشد. ص.۱۹ شاعر با زیر هم نوشتن سطرها و تکرار مضامین مطابق رسم مألوف زمانه، شعری بی‌شکل و ساختار و بافتار می‌سازد و با جملات مادرانه می‌خواهد تمام مشکلات و معضلات جهان را رفع‌ورجوع کند. شاعران جوان و میان‌سال باید تا وقت است برای تعیین راه از بیراهه به پیشگامان شعر امروز نظر بیندازند و از تجارب شاعرانی چون نیما و شاگردان اش استفاده کنند. نیچه در چنین گفت زرتشت می‌گوید: «از همه‌ نوشته‌ها تنها آن را دوست دارم که با خون خود نوشته باشند. با خون بنویس و تو خواهی آموخت که خون روح است.» خون بیگانه را دریافتن آسان نیست:«بیزارم از آن‌همه کسان که به کاهلی می‌خوانند.» نیچه باید می‌گفت: بیزارم از آن‌کسان که به کاهلی شعر می‌گویند و می‌خوانند. شاعری که از خون خود می‌نویسد، دست در خون دیگران نمی‌کند. شاعران بزرگ با نخستین مصراع خواننده را از خود بیرون می‌کشند و به دست و فرمان خود می‌گیرند. فریاد باید براثر دردی کشیده شود و بیان‌کننده‌ دردی باشد. شاعر در شعر ۹ می‌گوید: در تکاپوی دل/ آنجا که عشق/زمین‌خورده احساس است/باید رفت/باید نماند... ص ۲۰
عشق که از احساس و عاطفه شکل می‌گیرد و سرشار می‌شود، چگونه می‌تواند زمین‌خورده‌ احساس شود؟ «باید رفت» و «باید نماند» چه تفاوتی دارد. خانم نصیری رامش باید پیش از چاپ این کتاب، آن را به یک ناقد یا شاعر حرفه‌ای نشان می‌داد تا حشو و زوائد آن را بردارد و سطرها را صیقل بدهد. شعرهای شاعر هم «در چگونه گفتن» و هم «در چه گفتن» مشکل دارد. گاهی شعرهای نصیری رامش جنبه‌ی گزارشی پیدا می‌کند و از شعر خالی می‌شود:
گاه زنی آیدا می‌شود/تا عاشقانه‌های مردی برایش شعر شود/گاه زنی فروغ است/و دل‌تنگی‌هایش را خودش می‌نویسد... . ص ۱۱۳
وقتی خبرنگاری به نقل حادثه‌ای می‌پردازد اگر در آن حادثه خون زمین را آبیاری کند، خواننده را کمتر متأثر می‌کند. ولی همان واقعه اگر به دست نویسنده و شاعری بزرگ بیفتد، اعماق وجود خوانندگان را می‌لرزاند. نصیری رامش، گاهی مثل سپهری رگه‌های شعری درخشانی دارد که باید آن رگه‌ها را تقویت کند. مثل این سطر: «برایت لبریز از مرگ می‌شوم» ص. ۷۷
یا: برای شبم/از آسمان ستاره‌ها چیدم... ص. ۷۱ >
در انتظار بهترین‌های نصیری رامش می‌نشینیم.