بررسی دفتر شعر ماشاءالله رضاالله
«ماه بازیگوش من»
فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)این دفتر دربردارنده 115 شعر کوته یا بهتقریب کوتاه است.
رضاالله دیر استارت زد ولی زود رسید و آن شاید رسیدن به نگاهیست که به قول سپهری از حادثه عشق تر است.
او زیاد میسراید، ولی در انتخاب شعر، سختگیر و دقیق است. گنجینه واژگانی شاعر محدود است ولی این محدودیت دلیلی بر عیب شاعر نیست.
به این ترکیبهای تصویری نگاه کنید:
ازدحام سلولها، ماه بازیگوش من، موی سفید ماه، جفتگیری پوتینها، سکوت اشیاء، شبهای کهولت، گریهی خورشید، بستر ساعت، فصل جفتگیری چاقو و یلدا، نرگس دستها، گره کور نگاه، تحمل آفتاب، شقیقه فریاد، حوض رنگی چشمها، دقیقههای تنبل، کارناوال رؤیاها، گلوی خیس لذت، خیس تن، خواب سنگین رابطه، دست سنگ، تن ماسهها، تاکستان چشم، رقص شمشیرها، ...
بیشتر این ترکیبهای تصویری، استعارههای مکنیه یا شخصیت بخشی به اشیاء است.
این استعاره به شعر طراوت میدهد و آن را زنده نگه میدارد، بهخصوص در مواردی که ترکیب تروتازه و مدرن باشد، مثل: جفتگیری پوتینها، گلوی خیس لذت، رقص شمشیرها... بعضی از این ترکیبهای استعاری و تشبیهی یا وصفی تشخیصی مدرن هستند ولی زیبا نیستند،مثل: تن ماسهها و دقیقههای تنبل.
ما در صورتی میتوانیم تنی برای ماسه متصور باشیم که ماسهها را به شکل آدم درآوریم. برای دقیقهها هم بهتر بود که شاعر از «ثانیه»ها استفاده میکرد.
یکی از محاسن شاعر این است که توانسته کلمات و حال و هوای پاستورالی (نمایش روستایی)اش را با عصر اصطکاک فلزات و کلماتی که محصول جهان صنعتیاند کیپ کند، مثل:
خارج شده از ریل/ ماه بازیگوش من.ص7
واژه «ماه» که معمولاً محصول شاعران رمانتیک است، بهخوبی با واژهی «ریل» مچ شده است.
همچنین است:روز را از تو میآیم/ کارناوال رویاهام را/ در خیابان به خلوت... ص 63
در این شعر واژه امروزی «کارناوال» با کسره مضاف به «رؤیاها» چسبیده است.
در شعر «59» که کمی از اشعار دیگر بلندتر است، با یک زبان نو با هنجارشکنیهای خاصی طرف هستیم، بهعنوانمثال: «را» در پیشانی شعر نه نشانه مفعولی است، نه حرف اضافه است و نه فک یا قلب اضافه است، ولی به زیبایی ساختار جمله را دچار تنش کرده است.
همچنین است: همیشه باش/ تا هنوزت باشم...
در این برش هم «ت» ضمیر شخصی پیوسته هم میتواند در نقش متمم ظاهر شود: تا برای تو هنوز باشم.
یا میتواند مضافالیه شود که اگر بشود بهتر است: تا هنوز تو باشم...
از شگردهای دیگر شاعر استفاده از طرد و عکس به هیاتی مدرن و زیباست:
پشت در/ دریاییست/ که به رود میریزد.ص4
یا:ماهی/ برای اعدام تو/ قلاب میگیرد. ص6
بوسههایت/ بر لب پنجره/ پرنده را/ نک میزند. ص24
در ادبیات کهن، طرد و عکس جابهجایی میان دو مصراع یا دو نیم مصراع است:
دلبر جانان من، برده دلوجان من
برده دلوجان من، دلبر جانان من
یکی دیگر از شاخصههای شعری شاعر این است که از فعل کمتر کار میگیرد و یا گاهی اصولاً فعل را در شعر کنار میگذارد:
سجده بر کلاشینکف/ بری اجابت/ دعای باران و باروت/ روح سربازان. ص 101
بعضی از شعرهای رضاالله ستون فقرات آدمی را میلرزاند:
دست سنگ درد نکند/ این پرنده روی دست درخت/ مانده بود. ص76
مشخصههای مدرنیسم در شعر رضاالله عبارت از این است: فروپاشی و اصلاحگری، پراکندگی و تحولات سریع، ناماندگاری و ناامنی، همراه با ادراک تازهای از زمان و مکان، آشوب و دگرگونی آرمانها و فرهنگهاست. تلاش شاعر در این سرودهها محوریت بخشیدن به انسان است؛ انسانی که شاخههای خود را از گذشته قطع کرده است.
رضاالله دیر استارت زد ولی زود رسید و آن شاید رسیدن به نگاهیست که به قول سپهری از حادثه عشق تر است.
او زیاد میسراید، ولی در انتخاب شعر، سختگیر و دقیق است. گنجینه واژگانی شاعر محدود است ولی این محدودیت دلیلی بر عیب شاعر نیست.
به این ترکیبهای تصویری نگاه کنید:
ازدحام سلولها، ماه بازیگوش من، موی سفید ماه، جفتگیری پوتینها، سکوت اشیاء، شبهای کهولت، گریهی خورشید، بستر ساعت، فصل جفتگیری چاقو و یلدا، نرگس دستها، گره کور نگاه، تحمل آفتاب، شقیقه فریاد، حوض رنگی چشمها، دقیقههای تنبل، کارناوال رؤیاها، گلوی خیس لذت، خیس تن، خواب سنگین رابطه، دست سنگ، تن ماسهها، تاکستان چشم، رقص شمشیرها، ...
بیشتر این ترکیبهای تصویری، استعارههای مکنیه یا شخصیت بخشی به اشیاء است.
این استعاره به شعر طراوت میدهد و آن را زنده نگه میدارد، بهخصوص در مواردی که ترکیب تروتازه و مدرن باشد، مثل: جفتگیری پوتینها، گلوی خیس لذت، رقص شمشیرها... بعضی از این ترکیبهای استعاری و تشبیهی یا وصفی تشخیصی مدرن هستند ولی زیبا نیستند،مثل: تن ماسهها و دقیقههای تنبل.
ما در صورتی میتوانیم تنی برای ماسه متصور باشیم که ماسهها را به شکل آدم درآوریم. برای دقیقهها هم بهتر بود که شاعر از «ثانیه»ها استفاده میکرد.
یکی از محاسن شاعر این است که توانسته کلمات و حال و هوای پاستورالی (نمایش روستایی)اش را با عصر اصطکاک فلزات و کلماتی که محصول جهان صنعتیاند کیپ کند، مثل:
خارج شده از ریل/ ماه بازیگوش من.ص7
واژه «ماه» که معمولاً محصول شاعران رمانتیک است، بهخوبی با واژهی «ریل» مچ شده است.
همچنین است:روز را از تو میآیم/ کارناوال رویاهام را/ در خیابان به خلوت... ص 63
در این شعر واژه امروزی «کارناوال» با کسره مضاف به «رؤیاها» چسبیده است.
در شعر «59» که کمی از اشعار دیگر بلندتر است، با یک زبان نو با هنجارشکنیهای خاصی طرف هستیم، بهعنوانمثال: «را» در پیشانی شعر نه نشانه مفعولی است، نه حرف اضافه است و نه فک یا قلب اضافه است، ولی به زیبایی ساختار جمله را دچار تنش کرده است.
همچنین است: همیشه باش/ تا هنوزت باشم...
در این برش هم «ت» ضمیر شخصی پیوسته هم میتواند در نقش متمم ظاهر شود: تا برای تو هنوز باشم.
یا میتواند مضافالیه شود که اگر بشود بهتر است: تا هنوز تو باشم...
از شگردهای دیگر شاعر استفاده از طرد و عکس به هیاتی مدرن و زیباست:
پشت در/ دریاییست/ که به رود میریزد.ص4
یا:ماهی/ برای اعدام تو/ قلاب میگیرد. ص6
بوسههایت/ بر لب پنجره/ پرنده را/ نک میزند. ص24
در ادبیات کهن، طرد و عکس جابهجایی میان دو مصراع یا دو نیم مصراع است:
دلبر جانان من، برده دلوجان من
برده دلوجان من، دلبر جانان من
یکی دیگر از شاخصههای شعری شاعر این است که از فعل کمتر کار میگیرد و یا گاهی اصولاً فعل را در شعر کنار میگذارد:
سجده بر کلاشینکف/ بری اجابت/ دعای باران و باروت/ روح سربازان. ص 101
بعضی از شعرهای رضاالله ستون فقرات آدمی را میلرزاند:
دست سنگ درد نکند/ این پرنده روی دست درخت/ مانده بود. ص76
مشخصههای مدرنیسم در شعر رضاالله عبارت از این است: فروپاشی و اصلاحگری، پراکندگی و تحولات سریع، ناماندگاری و ناامنی، همراه با ادراک تازهای از زمان و مکان، آشوب و دگرگونی آرمانها و فرهنگهاست. تلاش شاعر در این سرودهها محوریت بخشیدن به انسان است؛ انسانی که شاخههای خود را از گذشته قطع کرده است.