خسرو سینایی در هشتاد سالگی به علت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت
هنردانِ مهربانِ باصلابت
همدلی|علی نامجو: خسرو سینایی، کارگردان منحصربهفرد سینما بعد از چند روز بستری در بیمارستان امیراعلم بر اثر ابتلا به کرونا و عفونت ریه از دنیا رفت؛ او هشتاد سال سن داشت. همسر این هنرمند نامدار فرح اصولی، دراینباره گفت:«عصر شنبه، یازدهم مردادماه این کارگردان سینما در بیمارستان امیراعلم درگذشت. او به علت عفونت ریه و مبتلا شدن به ویروس کرونا از چند روز قبل در بیمارستان بستری شده بود. او تقریبا یک ماه قبل هم تحت عمل جراحی قرار گرفت و بعد از مدتی بستری در بیمارستان، مرخص شد. این مستندساز و کارگردان سینما سال 1319 به دنیا آمده بود و فیلمسازی را از سال 1346 شروع کرده بود. سینایی در سال 1362 مستند «مرثیه گمشده» با روایت مهاجرت هزاران لهستانی به ایران را ساخت برای آن اثر، از رئیس جمهور وقت لهستان جایزهای دریافت کرد. یکی از مطرحترین آثار ساخته شده از سوی او، فیلم سینمایی«عروس آتش» بود که در سال 78 ساخته شد. سینایی برای آن فیلم سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر به خانه برد.
در رشته کارگردانی و فیلمنامهنویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و در رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین فارغالتحصیل شده بود. سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را برای فیلم «عروس آتش» کسب کرده بود و «جزیره رنگین» نام آخرین فیلم سینمایی به کارگردانی او بود.
این کارگردان فقید معتقد بود تماشای این اثر شاید بتواند ما را به این نتیجه برساند که همه چیز فقط نباید در تهران متمرکز باشد. این اثر، در اکرانش در کشورهای خارجی، بهویژه در دو کشور لهستان و کانادا با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبهرو شد، اما ماجرا در ایران طور دیگری جلو رفت و باعث شد کارگردانی که تصمیم گرفته بود سلسله فیلمهایی را با بهرهگیری از داستانکهای بومی و بازیگران محلی، در گوشه و کنار ایران بسازد و از این راه فرهنگ مردمان مناطق مختلف این مملکت را به ساکنان داخل و خارج از ایران بشناساند، دست از کار بکشد. سینایی روزنامهنگاری را کاری پراهمیت میدانست. بعد از یک گفتوگوی طولانی ایستاد و مرا در آغوش گرفت. او برای من جوان در آن روز در پارک هنرمندان خاطرهای ساخت که تا همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند، از مردی جنتلمن که خودش به تمام معنا، تفسیر واژه هنر بود. سینایی نمونه شاخصی بود از آدمهای مهمی که خودشان را در مرکز خلقت تصور نمیکنند.
او ادامه داد: «آقای سینایی جزو معدود فیلمسازانی بود که فقط فیلمسازی نمیکرد بلکه هنر را به معنای اصیل کلمه خوب میشناخت. سینایی درباره هنرمندان دیگر بهویژه در حوزه هنرهای تجسمی، آثاری ماندگار ساخت و در کنار آن در کارنامه هنریاش مستندهای بسیار اثرگذاری درباره اتفاقات مهم تاریخی دیده میشود.»
این کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی گفت: «فیلمهای داستانی سینایی انگشتشمار ولی به شدت درخشان و زیبا بود. باور کنید جای او بسیار خالی است و چون سینایی مانند برخی دیگر از بزرگان نسل اول سینمای ایران در نوع کار خود، هیچ جایگزینی ندارد. خسرو سینایی هنرمندی بسیار هنرشناس و هنر فهم بود و رفتنش هر انسان هنردوستی را اندوهگین میکند.»
دو سال قبل، در تالار وحدت برای آخرین بار، با هم ملاقات کردیم. هنوز آن گفتوگوی خاطرهانگیز چند سال پیش را، در خاطرش داشت. آمده بود تا اجرای ارکستر سمفونیک را تماشا کند. یادش بهخیر، باز هم با همان عصای مشکیرنگِ باوقار. از مدتها قبل از ناراحتی ریه رنج میبرد، اما کرونایِ ناجوانمرد دلیل رفتنش شد. او دیروز بعد از مدتی بستری در بیمارستان، به آسمان پرواز کرد.
مردی با عصایی در دست!
اولین بار، پنج سال قبل از نزدیک و رخدررخ دیدمش. مردی بود استوار و آرام با عصایی مشکی در دست. در همان لحظات اول لبخند عمیقش، مایه دلگیری شد؛ آخر، ملاقات با خسرو سینایی میتواند آرزوی هر هنردوستی باشد. در کافه پارک هنرمندان با هم همراه شده بودیم. او مردی بود که با وجود کارنامهای درخشان شاید دیگر دل و دماغ حضور در کوران بازار هنر را نداشت. همان مردی که به معنای واقعی کلمه هنرمند بود؛ کارگردانی مولف، آهنگسازی قَدَر و مجسمهسازی برجسته. خوب به خاطر دارم که بعد از میهمانکردنم به یک چای داغ، اجازه خواست تا سیگارش را از جیب کت قهوهایرنگش دربیاورد و دودی بگیرد. از نگاه منِ جوان، با تماشای منظره گیراندن سیگارِ او همه عالم میتوانستند عاشق سیگار شوند. در مرور خاطرات، وقتی به سالهای دور میرفت و آن روزگاری که «تهران امروز» را ساخته بود، آهی سرد میکشید و به گمانم غصه میخورد از شهری که امروز دیگر هیچ شباهتی به آن روزهایش ندارد.در رشته کارگردانی و فیلمنامهنویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و در رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین فارغالتحصیل شده بود. سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را برای فیلم «عروس آتش» کسب کرده بود و «جزیره رنگین» نام آخرین فیلم سینمایی به کارگردانی او بود.
مستندی که بنا بود ادامهدار شود
فیلمنامه جزیره رنگین، اقتباس آزادی بود از زندگی احمد نادعلیان که با هدف معرفی فرهنگ و زیباییهای جذاب جزیره هرمز نوشته شده بود. او این فیلم را یک اثر توریستی نمیدانست. سینایی معتقد بود این فیلم به عنوان یک پیشنهاد میتواند تلنگرهای ظریفی به ذهن مخاطبانش بزند تا بدانیم مملکت زیبایی داریم و خوب است آن را بشناسیم.این کارگردان فقید معتقد بود تماشای این اثر شاید بتواند ما را به این نتیجه برساند که همه چیز فقط نباید در تهران متمرکز باشد. این اثر، در اکرانش در کشورهای خارجی، بهویژه در دو کشور لهستان و کانادا با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبهرو شد، اما ماجرا در ایران طور دیگری جلو رفت و باعث شد کارگردانی که تصمیم گرفته بود سلسله فیلمهایی را با بهرهگیری از داستانکهای بومی و بازیگران محلی، در گوشه و کنار ایران بسازد و از این راه فرهنگ مردمان مناطق مختلف این مملکت را به ساکنان داخل و خارج از ایران بشناساند، دست از کار بکشد. سینایی روزنامهنگاری را کاری پراهمیت میدانست. بعد از یک گفتوگوی طولانی ایستاد و مرا در آغوش گرفت. او برای من جوان در آن روز در پارک هنرمندان خاطرهای ساخت که تا همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند، از مردی جنتلمن که خودش به تمام معنا، تفسیر واژه هنر بود. سینایی نمونه شاخصی بود از آدمهای مهمی که خودشان را در مرکز خلقت تصور نمیکنند.
باید عاشق یک فیلم باشم تا بسازمش
در شهریورماه سال 1397 گفته بود: «خدا را شکر میکنم که زندگی خوبی داشتهام اما یک حسرت همواره در دلم مانده است؛ آن زمانی که وقتش بود، نتوانستم بعضی از فیلمنامههایم را بسازم. این هنرمند که در آیین اختتامیه برنامه «مثل یک قصه» ویژه بررسی و مرور ۵۰ سال آفرینش هنری خسرو سینایی که در باغموزه هنرهای ایرانی برگزار شد و سازش را در این مراسم به موزه موسیقی اهدا کرد، گفت: «سینمای ایران برای من به جز یک ابزار نبوده است. من با سینما توانستم افکارم را به مخاطبانم عرضه کنم. سینما جادهای است زیبا، منتها پر از سنگلاخ و برای حضور مثمرثمر در آن باید استوار باشی.» سینایی درباره دغدغهمندیاش نسبت به سینما هم گفته بود: «هیچ وقت برای پول درآوردن فیلم نساختهام. من باید همیشه عاشق یک فیلم باشم تا بتوانم آن را بسازم؛ عاشق تکتک عوامل سازنده آن.» او در آن محفل خطاب به جوانان هم، گفته بود: «زندگی جرقهای است میان دو تاریکی. خالی این لحظه را پر کن، زندگی خالی است. تا هستیم باید زندگی کنیم.»کسی که هنر را به معنای واقعی کلمه میشناخت
علیرضا رئیسیان کارگردان و فیلمنامهنویس شناختهشده در واکنش به درگذشت خسرو سینایی گفت: «رفتن این هنرمند، اتفاق بسیار غمانگیزی است، به خصوص وقتی به یاد میآوریم او چقدر علاقه داشت فیلمی درباره حضور مهاجران لهستانی در ایران در زمان جنگ جهانی بسازد، اما هیچ نهادی از او حمایت نکرد و این آرزویش ناکام ماند.»او ادامه داد: «آقای سینایی جزو معدود فیلمسازانی بود که فقط فیلمسازی نمیکرد بلکه هنر را به معنای اصیل کلمه خوب میشناخت. سینایی درباره هنرمندان دیگر بهویژه در حوزه هنرهای تجسمی، آثاری ماندگار ساخت و در کنار آن در کارنامه هنریاش مستندهای بسیار اثرگذاری درباره اتفاقات مهم تاریخی دیده میشود.»
این کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی گفت: «فیلمهای داستانی سینایی انگشتشمار ولی به شدت درخشان و زیبا بود. باور کنید جای او بسیار خالی است و چون سینایی مانند برخی دیگر از بزرگان نسل اول سینمای ایران در نوع کار خود، هیچ جایگزینی ندارد. خسرو سینایی هنرمندی بسیار هنرشناس و هنر فهم بود و رفتنش هر انسان هنردوستی را اندوهگین میکند.»
دو سال قبل، در تالار وحدت برای آخرین بار، با هم ملاقات کردیم. هنوز آن گفتوگوی خاطرهانگیز چند سال پیش را، در خاطرش داشت. آمده بود تا اجرای ارکستر سمفونیک را تماشا کند. یادش بهخیر، باز هم با همان عصای مشکیرنگِ باوقار. از مدتها قبل از ناراحتی ریه رنج میبرد، اما کرونایِ ناجوانمرد دلیل رفتنش شد. او دیروز بعد از مدتی بستری در بیمارستان، به آسمان پرواز کرد.