مناسبات و روابط اجتماعی زنان سرپرست خانوار درهالهای از ابهام
حمیده دهقان ( دانشجوی دکترای جامعهشناسی) زنان بهعنوان یکی از مهمترین سرمایههای انسانی، تقریباً نیمی از جمعیت هر کشور را تشکیل میدهند. بدون شک، توانمند کردن این نیمِ زنانه، در کنار نیم مردانه، بهدوراز نگاه جنسیتی میتواند سرعت حرکت جوامع در مسیر رشد و توسعه را تسریع قابلتوجهی ببخشد. در این میان، آن دسته از زنانی که وضعیت آنان بهمراتب نیاز به شناخت و پیرو آن حمایت بیشتری دارد؛ زنان سرپرست خانوار هستند. «زنان سرپرست خانوار» به زنانی گفته میشود که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال سرپرستی خانوار را به عهده میگیرند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تصمیمگیریهای عمده و حیاتی به عهده آنهاست. طبق آمارهای سازمان ملل متحد، این آمار به حدود یکسوم از کل خانوارها در جهان رسیده است. در ایران نیز شاخصهای آماری نشان از افزایش قابلتوجه رشد زنان سرپرست خانوار در این سالها دارند. تعداد این زنان در سال 1365، 1/7درصد بود که در سال 1395 به 7/12درصد رسیده است. مسئلۀ مهم به خصوص در ایرانِ در حال گذر از سنت به مدرنیته که قطعاً در نواحی زیادی، سنت با قدرت بیشتری حکمفرماست؛ تغییر شکل مناسبات اجتماعی این زنان و انتظاراتی است که جامعه از یک زن تنهایِ بدون همسر دارد. اروینگ گافمن، جامعهشناس آمریکایی بر این باور است که چارچوبها یا قواعدی برکنشهای بشری حاکم است و افراد در برخورد با این قواعد، چارچوبها، مناسبتها و هویتهای اعمالشده، به ابراز، شکلدهی و معنابخشی خود میپردازند. «خود» یک هویت مستقل نیست، بلکه محصولی از کنش مشترک است که در جریان کنشهای اجتماعی زاده میشود و گاهی این هویتها بهواسطۀ یک داغ، خدشهدار میشوند و مناسبات متفاوتی را برای فرد رقم میزنند. در ایران در اولین مراحل سرپرست خانوار شدن، مناسبات اجتماعی این زنان، شکل طبیعی خود را از دست میدهد و شکلهای ناشناخته جدیدی به وجود میآید که یک زن تنها آمادگی مقابله با همه آنها را ندارد. هنوز در بسیاری از مناطق ایران، ازدواج نکردن زنان بعد از فوت همسر را یکی از مؤلفههای وفاداری و زنِ نجیب میدانند. با ازدواج مجدد زنان برخورد میشود و روابط اجتماعی اینان توسط خانوادۀ خود و همسرشان بهشدت کنترل میشود. ضربالمثلی در این خصوص در اکثر نقاط ایران رایج است که «زن بیوه، چادرش هم باهاش دشمنه» به این معنی که باید بهشدت مواظب رفتوآمدهای خود باشد. در مناطق دیگری رسم «زنبرادر ستانی» هنوز رواج دارد و زنان بیوه مجبورند با یکی از برادرشوهرهای خود ازدواج کنند و در موارد بسیاری بیوههای جوان با مردی کهنسال یا بسیار کمسنتر از خود مجبورند تن به ازدواج اجباری دهند. مانع بزرگ دیگر در مناسبات اجتماعی زنان سرپرست، وجود تعصبات قومی شدید و آداب و رسوم ازدواجی است که بهعنوان بزرگترین بازدارندههای ازدواج مجدد زنان سرپرست و همچنین داشتنِ مناسبات اجتماعی بیحاشیه و سالم، عمل میکنند. این شواهد حاکی از آن است که زنان سرپرست از همان ابتدا، آزادی خود در مناسبات اجتماعی را که یکی از مؤلفههای بهبود بهزیستی و توسعه انسانی است، از دست میدهند. این امر اکنون را برایشان پُراسترس و ناشاد و آینده را نامعیّن و سردرگم کرده است. بهطوریکه پژوهشها نشان دادهاند که در ایران امید به زندگی و تابآوری زنان سرپرست خانوار بسیار پایینتر از زنان عادی است. این در حالی است که مسئولیت این زنان در قبال جامعه و فرزندان خود بسیار بیشتر از یک زن عادی است. بنابراین وضعیت این زنان و بهبود شرایط آنها، افزایش فرصتهای عمومی، تأمین امنیت و تلاش برای بهبود مناسبات اجتماعی آنها باید در اولویت برنامههای کشورها و به خصوص کشور ما قرار بگیرد.