بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


شوک‌های پی‌درپی

طاهر اکوانیان (روزنامه‌نگار)
این روزها شتاب حوادث و اتفاقات بیشتر از گذشته شده است؛ گذشته‌ای که به گواه دادگاه‌های هرروزی و اخبار مدام صداوسیما نشان از فسادها و غارت‌های فراوان دارد. تقریباً روزی نیست که خبری عجیب جامعه سودازده را پریشان‌تر از گذشته نکند. به نظر می‌آید نوعی از بی‌تفاوتی نسبت به اخبار نگران‌کننده دارد شکل می‌گیرد که محصول کم‌آوردن است و نه بی‌خیال بودن. برای آنکه از شوکی رها شویم شوکی تازه به ما وارد می‌شود و انگار این چرخه را پایانی نیست. گرانی‌های پشت سرهم و فسادهای بی‌وقفه امان از مردم بریده است و فرصت ندارند تا مجالی بدون شوک به سر برند. تا می‌آییم کمی به خود آییم به ناگاه باخبری عجیب‌تر از قبل روبه‌رو می‌شویم که مشکل قبلی پیش این‌یکی ساده می‌نماید. اگر حوادث و اتفاقات اتفاق افتاده در همین یک‌ماهه را مرور کنیم با حجم عظیمی از خبرهای ناگوار روبه‌رو می‌شویم که در این مدت بر سرمان آوار شده‌اند و تعجب می‌کنیم که چطور از این‌همه بلا جان سالم به دربرده‌ایم. تازه این جدای از تحریم‌های طاقت‌فرسای چندساله و چند دهه و شیوع ویروس بدخیم کروناست که دیگر با ما عجین شده‌اند و حضور آن‌ها را به‌نوعی در زندگی خودمان پذیرفته‌ایم و به هم‌نشینی برای ما تبدیل‌شده‌اند.
از هر طرف که سر بچرخانی و خبر بخوانی جز خبرهای عجیب، وحشت‌آور و نگران‌کننده نمی‌بینیم. انگار آخرالزمان است و هر کس برای له نشدن زیردست و پا و یا عقب نماندن از دیگران دست‌به‌کاری عجیب‌تر از بقیه می‌زند. کاری که کسی نکرده باشد. شوک، پشت شوک است که به مردم بهت‌زده وارد می‌شود. از دردی کهنه به دردی تازه و از داغی به داغ دیگر می‌رسیم. هر چه هم افکار عمومی بسیج می‌شود و دادوفریاد می‌کنند به‌جایی نمی‌رسد. مثل این است که چشممان باز است و هوش و حواسمان جای دیگری، اما کسی دارد ما را می‌کشد در چاهی بیندازد و ما همین‌طور نگاهش می‌کنیم و نمی‌توانیم از خود دفاع کنیم. اگر سیاه‌نمایی نباشد وحشت همه‌جا را فراگرفته است. هیچ صدایی از دولتمردان و دیگر مسئولان هم در این موارد برنمی‌آید. شاید بی‌حس شده‌اند یا آن‌قدر مشکلات بر سر همه آوار شده که توان پاسخگویی یا حتی توضیح هم نیست. تکذیبیه‌های بی‌جان و نصف‌ونیمه در مورد هریکی از این خبرها هم دردی از هیچ‌کس حتی خود مسئولان دوا نمی‌کند. وقف بخشی از دماوند و واگذاری جنگل‌ها و مراتع تازه‌ترین مورد ازاین‌دست است که هر چه آدم فکر می‌کند عقلش راه به‌جایی نمی‌برد. معلوم است وقتی فعالان حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی برای اعتراض به شرایط موجود گرفتار زندان و حبس می‌شوند، بقیه حساب کار خود را می‌کنند و گوشه عافیت اختیار می‌کنند. با این شتاب و پایان‌ناپذیری حوادث عجیب، باید منتظر روزهای سخت‌تر از گذشته و آینده‌ای نامشخص باشیم. برنامه‌ریزی برای زندگی چندماهه هم از دست همه خارج‌شده و چشم‌انداز حتی اندک امیدوارانه‌ای با توجه به شواهد موجود قابل‌مشاهده نیست. مگر این‌که دستی از غیب برآید و کاری بکند.