پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


بررسی مجموعه شعر «سطرهای ساکت» احسان کوشا مهر

تظاهرات سطرهای ساکت

فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)
این دفتر شعر دربردارنده‌‌‌‌‌‌‌‌ ۵۵شعر متوسط و کوتاه است.
اشعار این مجموعه با یک سری‌‌‌‌‌‌ترکیب‌‌‌‌‌های تصویری، تشبیهی و استعاری و توالی اضافات استارت خورده است.
زبان شاعر در همان شعر نخست‌‌‌‌ «سطرهای ساکت» در تصویر غوطه‌‌‌‌ می‌خورد:«سطری‌‌‌‌‌ بی‌نقطه‌ام / از متن آشفته‌‌‌‌‌‌‌‌ این خیابان /مقصدم را ممیزی کرده‌‌‌‌‌‌اند /کلمات بسیاری در من شهید /جملات بسیاری سکوت/ قرار بود کجا برویم؟ /کشتارگاه خطابه؟ /گورستان دسته جمعی شعرهای کال /مصب فاضلاب‌‌‌‌‌های وعظ؟/ سطری سرگردانم/در جست و جوی نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌ پنهان...» ص. ۵
برای رسیدن به موتیف‌‌‌‌‌های شاعر در این دفتر‌‌‌‌ می‌توان با همین‌‌‌‌‌‌ترکیب‌‌‌‌‌ها به مقصد رسید:«تظاهرات سطرهای ساکت، آزادی میدان، بوی غربت، راوی تاریکی، عطوفت تابنده، شعور پنهان، کلاله‌‌‌‌‌‌‌‌ ابر، تلنگر باد، احساس تکه تکه شدن، تصویرهای ناکام، شعور مغشوش، واژه‌‌‌‌‌های وهم، شهادت مشوش مشعل‌‌‌‌‌ها، سایه‌‌‌‌‌های منقلب روز، تصور دیجور، میراث تاریک، خروش خوشه‌‌‌‌‌های گندم، حافظه‌‌‌‌‌‌‌‌ تشنه‌‌‌‌‌‌‌‌ دشت، ساقه‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌ بی‌تاب، سرود سگ‌‌‌‌‌ها، پیله‌‌‌‌‌‌‌‌ اندوه، وحشت سلول‌‌‌‌‌های شب، تاوان اجاق کور وطن، خنیای خاموش خیال، شقیقه‌‌‌‌‌های آسفالت، تارهای ملتهب باد.»
اغلب این‌‌‌‌‌‌ترکیب‌‌‌‌‌های تصویری استعاری است، مثل:«تظاهرات سطرهای ساکت، بوی غربت، تلنگر باد، شهادت مشوش مشعل‌‌‌‌‌ها، خروش خوشه‌‌‌‌‌های گندم...» و هم چنین‌‌‌‌‌‌ترکیب‌‌‌‌‌های وصفی که تشخیص دارند و استعاره شده‌‌‌‌‌‌اند، مثل:«شعور پنهان، شعور مغشوش، ساقه‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌ بی‌تاب و...»
اگرچه این‌‌‌‌‌‌ترکیب‌‌‌‌‌ها‌‌‌‌‌، بار و بارم هنری شعر را بالا‌‌‌‌ می‌برند ولی از حرکت شعر به خاطر کسره‌‌‌‌‌های مضاف جلوگیری‌‌‌‌ می‌کنند. مثلا اگر شاعر به جای اضافه‌‌‌‌‌‌‌‌ تشبیهی «متن آشفته‌‌‌‌‌‌‌‌ این خیابان»‌‌‌‌ می‌گفت:«خیابان، متن آشفته‌‌‌‌‌‌ای است.» شعر را بیشتر به حرکت وامی‌داشت.
از این نگاه که این شعر زبانی تند و تهاجمی دارد، شعر هم باید حرکتش را تندتر و سریع‌‌‌‌‌‌تر کند.
دوم این که وقتی مضمونی واقع‌گرا داریم، باید سعی کنیم بیشتر از تشبیه به جای استعاره استفاده کنیم.
شاعر البته گاهی همین کار را‌‌‌‌ می‌کند، مثل:«کشتارگاه خطابه، فاضلاب وعظ.»
در مجموع بهتر است که شاعر تا آنجا که برایش مقدور است از ‌‌‌‌‌‌ترکیب‌سازی بپرهیزد. چون زبان شاعران دهه‌‌‌‌‌‌‌‌ چهل و پنجاه مثل، نادرپور، نصرت رحمانی، شفیعی کدکنی، شاملو‌‌‌‌‌، اخوان و سپهری، بر مبنای ‌‌‌‌‌‌ترکیب‌‌‌‌‌های تصویری شکل گرفته بود.
احسان کوشامهر بر همین مبنا شاعری است که به نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌ صفر نوشتار‌‌‌‌‌‌ نمی‌رسد، یعنی مسائل سیاسی و اجتماعی پیرامونی، شاخک‌‌‌‌‌هایش را تیز‌‌‌‌ می‌کند و در برابر سیاهی و ستم‌‌‌‌ حساسیت نشان می‌دهد. از نگاه من هم، شاعر امروز باید هم با هنر خود و هم با ساخت و بافت و شکل شعری‌اش را ارتقاء دهد و هم در قبال مردم خود احساس تعهد و مسئولیت داشته باشد.
«چنان که‌‌‌‌ می‌بینم، شاعر در پناه نماد و استعاره به محبوب خویش‌‌‌‌ می‌گوید:بر درگاه خانه شعله‌‌‌‌‌‌ای آویخته‌ام/ تا راه را گم نکنی/ و چشم‌‌‌‌‌هات با سیاهی خو نگیرند/ اما تمام واقعیت را هنوز نگفته‌ام/ ستاره‌‌‌‌‌ها در اتاق‌‌‌‌‌های انفرادی‌‌‌‌ می‌سوزند/ و آسمان/ کاغذ باطله‌‌‌‌‌‌ای است‌‌‌‌ ...»(ص. ۹)
هرچه شاعر از این زبان ‌‌‌‌‌‌ترکیب‌ساز فاصله‌‌‌‌ می‌گیرد، سروده‌‌‌‌‌هایش زیباتر و پویاتر‌‌‌‌ می‌شود:«نگاه غریبی دارد/ نیلوفری که/ بر لب مرداب رسته است.» (ص. ۳۵)
این نگاه مات و مرگینه‌وار به شعر شاعر عمق‌‌‌‌ می‌دهد.
هم چنین شعر «کوچ» شاعر هم در عین شفافیت زیباست:«گنجشک‌‌‌‌‌ها/ از خانه‌‌‌‌‌‌‌‌ ما کوچ کرده‌‌‌‌‌‌اند/ و چنارها/ برای این همه کلاغ/ شاخه ندارند.»(ص. ۳۶)
شاعر در این سروده‌‌‌‌‌ها، موتیف‌‌‌‌‌هایی چون تنهایی، مرگ و غربت را به خوبی بال و پر‌‌‌‌ می‌دهد بدون آن که دچار انفعال‌‌‌‌ شود:«همواره در مسیر جاده‌‌‌‌‌ها/ با تک درخت‌‌‌‌‌هایی/ دیدار کرده‌ام/ که هیبت یکدست دشت را/ زیر سوال برده‌‌‌‌‌‌اند/شبیه شهابی تنها/که وحشت سلول‌‌‌‌‌های شب را غافلگیر‌‌‌‌ می‌کند.» (ص. )۴۲