پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نگاهی به خرده جنایت‌های زن و شوهری امانوئل اشمیت

محبوب موسوی (منتقد هنری)
آیا عشق نه همان خشونتی است که علیه خویش مرتکب می‌شویم؟ این همان سوال بنیادینی است که اگرچه در لابه‌لای ترافیک سوال‌های بنیادین خرده جنایت‌های زن و شوهری اشاره نسبتاً گذرایی به آن شده اما به نظر می‌رسد پاسخ بسیاری مسائل در آن است. نمایشنامه‌ خرده‌جنایت‌های اشمیت نمایشنامه‌ ترافیک‌هاست. نمایشنامه‌ای که مفاهیم را مطرح می‌کند اما درونی‌ نمی‌کند. مطرح می‌کند اما پاسخی در ساختار چالش‌برانگیز انضمامی برای آن‌ نمی‌یابد بلکه پاسخ‌هایی می‌دهد که عموما نه از تعارضات عمیق انسانی که از بازی رمانتیک دو کاراکتر شیدازده برآمده‌اند. از همین‌روی دردهای انسانی در آن پاسخی انضمامی‌ نمی‌یابند اگرچه که به زیبایی و درستی عنوان می‌شوند. دردهایی که همه برآمده از اصلی‌‌ترین و عمیق‌‌ترین لحظات پنهان و مگوی آدمی هستند و کوه‌سترگی به نام عرف و تمدن را پشت سر دارند. اما شکستن قامت این تمدن آیا به سختی شکستن قامت نحیف انسانی در دل تعارضات خویش می‌تواند وحشتناک باشد؟ و اگر این چنین است چگونه است که اشمیت آنقدر ساده و مکانیک‌وار از کنار آن می‌گذرد تا بر خلاف ادعای ابتدای نمایشنامه‌ خود که به نوعی شاید بتوان آن را مانیفست ابتدایی نوشتار او نامید چون اسبی رام شده در مقابل نسخه‌ تمدن سر تعظیم فرود می‌آورد. در ابتدای نمایشنامه ما به دیالوگی انقلابی از ژیل بر می‌خوریم:(دیگه هیچی برام آشنا نیست. صدا، رنگ، شکل، بو.همه چیز رو حس می‌کنم ولی هیچ کدوم برام مفهومی نداره. با هم همخوانی نداره. جهان غنی و کاملی وجود داره که به نظرم منسجم و معقول میاد اما من توش پرسه می‌زنم بدون ‌‌این‌که بدونم چه نقشی توش دارم.) دیالوگی که کنه عقاید او را آشکار می‌کند. او در مقابل نظم و منطق جهان یک پرسه‌گرد است. یک دارنده‌ هیچ نقش. این معرفی ژیل چون مانیفستی حقیقی می‌کند که در پس اضطرابی حقیقی و روانشناختی و نه صرفا جعلی یا مبتنی بر تئوری خود را نمود می‌دهد. از چه‌رو پرسه‌گردی انسان امری انضمامی و مبتنی بر واقعیتی ملموس است؟ شاید از آن‌رو که ناتوانی عظیم از در چنته‌ دیگری بودن همواره دلمشغولی انسان در چنگال اجتماع بوده است. اگرچه انسان هستند و خانه‌ رنج خویش است و این حقارت و حسرت تاریخی معامله‌ای متمدنانه در جهت به دست آوردن امنیت بوده با این همه انسان پرسه‌گرد اعترافی است از انسانی که خویش را در چنگال نظم سترگ اجتماعی دارای نوعی‌‌ بی‌پناهی بنیادین فرض می‌کند. نه‌‌ بی‌پناهی لحظه‌ای یا وابسته بر امری بیرونی بلکه‌‌ بی‌پناهی کاملا درونی و وابسته به شکل‌گیری وحدت وجودی و شاکله‌ ایگوی فرد. انسان در وضعیت اجتماعی شده این چنین وضعیتی به تعبیر لاکانی آن انسان نوروتیک است. انسان مبتنی بر فرافکنی ایگو. پرسه‌گردی فرار از نظم نوروتیک است. بنیادین بودن موضوع نمایشنامه‌ خرده‌جنایت‌ها از همین روی است. عشق در انحصار نوروز ایگو. وقتی که فرصتی دست می‌دهد تا لیزا با استفاده از فراموشی ژیل دست به تحریف ایگوی او بزند این کلام و زبان است که شاکله‌ اساسی این تغییر بنیادین را بر عهده می‌گیرد. لیزا در ساختار زبان است که دست به تحریف واقعیت و در نتیجه دست به تحریف من وجودی ژیل می‌زند تا ژیل دیگری مبتنی بر امیال خود بیافریند. ژیل که ابتدای نمایشنامه شخصیتی مبتنی بر کارکرد انقلابی است این کارکرد را تا پایان‌ نمی‌تواند حفظ کند و این تن دادن به عشق که از آن به نوعی از خشونت یاد می‌کند خود همان تعارض حل نشده‌ لاکانی است. انسانی که‌‌ بی‌دلیل سرتاسر عمر خود را به دنبال الگوی اولیه‌ وحدت و شاکله‌ خویش می‌شود. گویا پرسه‌گردی انسان انتقامی است در مقابل آنچه نامش فرافکنی امیال است اما آداب رادیکال این پرسه‌گردی توسط نیروی محرکه‌ عشق خنثی می‌شود تا انسان به قول آلن بدیو خود را در بستر دو ببیند. دو نفر شدن. دیدن بستر جهان از دیدگاه تفاوت.