محافظهکاران؛ نگاه به شرق و منافع ملّی
محمّدعلی مختاری ( دانشجوی دکتری حقوق)هر چقدر در سالهای اخیر صدایِ مخالفت با برجام از تریبونها، رسانهها و فعالان جریان محافظهکار بلند و بلندتر شد، به همان میزان نیز در هفتههایِ اخیر صدایِ حمایت از قرارداد همکاری 25ساله با دولتِ چین از تریبونهایِ نزدیک به همان جریان بلندتر از همیشه شنیده شد، تا جایی که خطیبِ جمعه شیراز نیز ضمن دفاع قاطع از روابط ایران با چین، آن را در جهت توصیههایِ قرآن قلمداد کرد و چنین بیان داشت«[در] روابط ایران و چین موضوع خط سیاسی مطرح نیست، بلکه پایه اقدامات مبتنی بر دستورات خداوند در سوره مبارکه ممتحنه است.»
بازخوانی این خبر و خبرهای مشابه امّا سؤالاتِ مهمی را به ذهن تبادر میکند، از جمله اینکه مگر چین در کنار سایر کشورهای طرف برجام یکی از پایههای برجام نبود، چرا علیرغم اینکه در آن توافق چین و ایران موضع دوری نسبت به هم نداشتند، محافظهکاران از آن توافق حمایت لازم را به عمل نیاوردند؟ چرا در حالی که مبنای موضع محافظهکاران در مواجهه با برخی کشورها نحوه تعامل آنها با مسلمانان است؛ امّا به رغم سرکوب شدید دولت چین علیه اقلیّت مسلمانان اویغور محافظهکاران هم چنان از رابطه با چین نه تنها دفاع میکنند، بلکه به آن اصرار دارند؟ این سؤال و سؤالاتی از این دست ما را با سؤال اساسی دیگری مواجه میکند که تغییر نگاه محافظهکاران و گرایش نسبی به دیپلماسی مبتنی بر منافع ملّی آیا تغییری جدید در مواضع این جریان درسیاست خارجی را نوید میدهد؟!
برای پاسخ به این سؤال ذکر این نکته ضروری است که، اصلِ حمایت ایشان از این قرارداد، نشانه خوب و مثبتی است و علیالاصول توسعه روابط خارجی بر مبنای مصلحت و عزت مردم بدون شک در راستای منافع ملّی است، لکن نگاه منحصر شده و رویکرد تقابلی محافظهکاران در تمرکز به شرق نمیتواند ضمانتبخش کامل تحقق منافع ملّی باشد. به زبانی دیگر در مقطع فعلی همکاریِ صرف با چین و اصرار در نگاه به شرق نه تنها نشانهای از عدول ایشان از مواضع قبلی در سیاست خارجی نیست، بلکه راه گریز ایشان است از فشارهای داخلی و وضعیت نابسامان معیشت مردم که آنها را ناچار به انتخاب گزینه دیپلماسی حداقلی و همکاری درازمدّت با چین به جای سیاست انزوای بینالمللی رهنمون کرده است. از یاد نبردهایم که بهمن1398 در حالی که پس از هیجان شدید قیمتها، بازار در انتظارِ تصویب یا عدم تصویبِ لوایحِ پیوستنِ ایران به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم(CFT) و کنوانسیون مبارزه با جرایم فراملّی (پالرمو) در مجمع تشخیص مصلحت نظام رو به رکود بود، لکن پس از عدم تصمیمگیری مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوصِ آن لوایح، که البته مخالفانِ جدّی در بین چهرههای شاخص محافظهکارانِ درون و بیرون از مجمع داشت موجب قرار گرفتن نام ایران در لیست سیاه (FATF) شد و مجدداً زمینه رشد نجومی و بیثباتی در قیمت ارز و سایر بازارها را فراهم آورد، تا جایی که آثار آن همچنان مشهود است و به تبع آن دولت نیز، مسبب عدم تصویب لوایح مذکور و التهابات بازار را عدم تصمیم قاطع اصولگرایان و تسلیم شدن آنان در برابر فشارهای پیدا و پنهان درون جریانی قلمداد نمود و بارها از آنها انتقاد کرد. با مفروض کردن این گزاره پاسخ بخش قابل توجهی از سؤالات در خصوصِ دلایلِ حمایتِ قاطع محافظهکاران از همکاری با چین را میتوان پیدا کرد. در واقع ایشان بار دیگر در مواجهه با یکی از واقعیتهای بدیهیِ حکمرانی که توسعه روابط خارجی با سایر کشورهاست و شعارهای همیشگی خود با چالش مواجه شدهاند و با حمایت از گزینه همکاری بلندمدّت با چین درصدد تصحیح اشتباهات خود و جبرانِ ضرر وارده به کشور در خصوص عدم تصویب لوایح موسوم به (CFT) و پالرمو و قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF) ) هستند، تا در انسداد اقتصادی ناشی از تحریمها، هم میانبُری باریک برای بازگشت به تجارت و بازرگانی خارجی باز کنند و هم سهم خود را در این خطای فاحش کم کرده باشند، امّا دریغ که باز هم دچار همان خطای محاسباتی همیشگیشان یعنی انحصار در یک گزینه و کم توجهی به سایر گزینهها هستند.
قرارداد با چین نه تنها مهم بلکه در شرایط فعلی راهگشا است، و دولت با لحاظ منافع ملّی ضروری است این قرارداد و قراردادهایی از این دست، با سایر کشورها را در دستور کار لحاظ کند و محافظهکاران نیز ملزم به حمایت از هر دستاورد نظام در سیاست خارجی است، چرا که نگاه جریانی در دیپلماسی به مراتب مخربتر از هر حوزه دیگری است. در واقع آنچه تأمینکننده منافع ملّی است، نگاه و حمایت همجانبه و متوازن از همه دستاوردهای سیاست خارجی نظام است و نگاه موردی و خاص در حمایت از یک قرارداد همکاری، با یک کشور مؤید گامگذاری حداکثری در راه منافع ملّی نیست.محافظهکاران ایرانی همیشه دیر بیدار میشوند و مُسَکِن و درمان را به پیشگیری مقدّم میدارند، چه اینکه، اگر ایشان همچنان که از قرارداد همکاری با چین حمایت میکنند، به همان سبک نیز به حمایت از برجام بر میخاستند، آیا ترامپ باز هم به همین سادگی از برجام خارج میشد؟ پیش از روی کارآمدن ترامپ، محافظهکاران با هیاهوهای رسانهای و با نیّت بیاثرکردن برجام، بستر و زمینه قراردادهای تجاری بینالمللی(هر چند خُرد)را محدود کردند، تا ما امروز محکوم و منحصر به همکاری با یک یا چند کشور محدود باشیم. آنها بیش از آنکه به منافع ملّی و اصول حکمرانی و سیاستورزی پایبند باشند، به مصادیق پایبندند وگرنه، نه آمریکا برای ما مویه میکند و نه چین برای ما تب، فقط آنها بر خلاف محافظهکاران ایرانی گزینهها را بر اساس منافع و اصولشان تعیین میکنند.
بازخوانی این خبر و خبرهای مشابه امّا سؤالاتِ مهمی را به ذهن تبادر میکند، از جمله اینکه مگر چین در کنار سایر کشورهای طرف برجام یکی از پایههای برجام نبود، چرا علیرغم اینکه در آن توافق چین و ایران موضع دوری نسبت به هم نداشتند، محافظهکاران از آن توافق حمایت لازم را به عمل نیاوردند؟ چرا در حالی که مبنای موضع محافظهکاران در مواجهه با برخی کشورها نحوه تعامل آنها با مسلمانان است؛ امّا به رغم سرکوب شدید دولت چین علیه اقلیّت مسلمانان اویغور محافظهکاران هم چنان از رابطه با چین نه تنها دفاع میکنند، بلکه به آن اصرار دارند؟ این سؤال و سؤالاتی از این دست ما را با سؤال اساسی دیگری مواجه میکند که تغییر نگاه محافظهکاران و گرایش نسبی به دیپلماسی مبتنی بر منافع ملّی آیا تغییری جدید در مواضع این جریان درسیاست خارجی را نوید میدهد؟!
برای پاسخ به این سؤال ذکر این نکته ضروری است که، اصلِ حمایت ایشان از این قرارداد، نشانه خوب و مثبتی است و علیالاصول توسعه روابط خارجی بر مبنای مصلحت و عزت مردم بدون شک در راستای منافع ملّی است، لکن نگاه منحصر شده و رویکرد تقابلی محافظهکاران در تمرکز به شرق نمیتواند ضمانتبخش کامل تحقق منافع ملّی باشد. به زبانی دیگر در مقطع فعلی همکاریِ صرف با چین و اصرار در نگاه به شرق نه تنها نشانهای از عدول ایشان از مواضع قبلی در سیاست خارجی نیست، بلکه راه گریز ایشان است از فشارهای داخلی و وضعیت نابسامان معیشت مردم که آنها را ناچار به انتخاب گزینه دیپلماسی حداقلی و همکاری درازمدّت با چین به جای سیاست انزوای بینالمللی رهنمون کرده است. از یاد نبردهایم که بهمن1398 در حالی که پس از هیجان شدید قیمتها، بازار در انتظارِ تصویب یا عدم تصویبِ لوایحِ پیوستنِ ایران به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم(CFT) و کنوانسیون مبارزه با جرایم فراملّی (پالرمو) در مجمع تشخیص مصلحت نظام رو به رکود بود، لکن پس از عدم تصمیمگیری مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوصِ آن لوایح، که البته مخالفانِ جدّی در بین چهرههای شاخص محافظهکارانِ درون و بیرون از مجمع داشت موجب قرار گرفتن نام ایران در لیست سیاه (FATF) شد و مجدداً زمینه رشد نجومی و بیثباتی در قیمت ارز و سایر بازارها را فراهم آورد، تا جایی که آثار آن همچنان مشهود است و به تبع آن دولت نیز، مسبب عدم تصویب لوایح مذکور و التهابات بازار را عدم تصمیم قاطع اصولگرایان و تسلیم شدن آنان در برابر فشارهای پیدا و پنهان درون جریانی قلمداد نمود و بارها از آنها انتقاد کرد. با مفروض کردن این گزاره پاسخ بخش قابل توجهی از سؤالات در خصوصِ دلایلِ حمایتِ قاطع محافظهکاران از همکاری با چین را میتوان پیدا کرد. در واقع ایشان بار دیگر در مواجهه با یکی از واقعیتهای بدیهیِ حکمرانی که توسعه روابط خارجی با سایر کشورهاست و شعارهای همیشگی خود با چالش مواجه شدهاند و با حمایت از گزینه همکاری بلندمدّت با چین درصدد تصحیح اشتباهات خود و جبرانِ ضرر وارده به کشور در خصوص عدم تصویب لوایح موسوم به (CFT) و پالرمو و قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF) ) هستند، تا در انسداد اقتصادی ناشی از تحریمها، هم میانبُری باریک برای بازگشت به تجارت و بازرگانی خارجی باز کنند و هم سهم خود را در این خطای فاحش کم کرده باشند، امّا دریغ که باز هم دچار همان خطای محاسباتی همیشگیشان یعنی انحصار در یک گزینه و کم توجهی به سایر گزینهها هستند.
قرارداد با چین نه تنها مهم بلکه در شرایط فعلی راهگشا است، و دولت با لحاظ منافع ملّی ضروری است این قرارداد و قراردادهایی از این دست، با سایر کشورها را در دستور کار لحاظ کند و محافظهکاران نیز ملزم به حمایت از هر دستاورد نظام در سیاست خارجی است، چرا که نگاه جریانی در دیپلماسی به مراتب مخربتر از هر حوزه دیگری است. در واقع آنچه تأمینکننده منافع ملّی است، نگاه و حمایت همجانبه و متوازن از همه دستاوردهای سیاست خارجی نظام است و نگاه موردی و خاص در حمایت از یک قرارداد همکاری، با یک کشور مؤید گامگذاری حداکثری در راه منافع ملّی نیست.محافظهکاران ایرانی همیشه دیر بیدار میشوند و مُسَکِن و درمان را به پیشگیری مقدّم میدارند، چه اینکه، اگر ایشان همچنان که از قرارداد همکاری با چین حمایت میکنند، به همان سبک نیز به حمایت از برجام بر میخاستند، آیا ترامپ باز هم به همین سادگی از برجام خارج میشد؟ پیش از روی کارآمدن ترامپ، محافظهکاران با هیاهوهای رسانهای و با نیّت بیاثرکردن برجام، بستر و زمینه قراردادهای تجاری بینالمللی(هر چند خُرد)را محدود کردند، تا ما امروز محکوم و منحصر به همکاری با یک یا چند کشور محدود باشیم. آنها بیش از آنکه به منافع ملّی و اصول حکمرانی و سیاستورزی پایبند باشند، به مصادیق پایبندند وگرنه، نه آمریکا برای ما مویه میکند و نه چین برای ما تب، فقط آنها بر خلاف محافظهکاران ایرانی گزینهها را بر اساس منافع و اصولشان تعیین میکنند.