كارخانههاي دموكراتيك عليه الهيات راست
اميرحسين نوربخش ( فعال اجتماعی)به نظر من راست يك نظام معرفتي است، اما هميشه خودش را يك جنبش و نهضت معرفي كرده و مانند كرونا و ويروسهاي ديگر خودش را سرباز مدافع سيستم يا بدن اجتماعي جا ميزند، در صورتي كه خائن و مهاجم است. در نگاه هنري ياد تصوير تابلوي رنه مگريت بايد افتاد كه خيانت تصوير را مطرح كرد و زير عكس پيپ نوشت:«اين يك پيپ نيست!» واقعا هم نيست.
ما مدام شاهد مصادره جنبشهاي مختلف توسط راستانديشان و محافظهكاران هستيم. در عرصه ادبيات عامه هم حتي واژه پاكي و درستي با راستي شديداً عجين است. راستكردار و راست گفتار بودن و راستيكردن! كژانديشي و كژنگري اينجا شديداً مذموم است.
اما چرا؟ حال به صحبت اول برگرديم:آيا واقعاً راست فقط يك مكتب است يا خير، نيست و اصولا هنوز نوعي جنبش و جوشش است كه قابليت دوگانهسازيهاي كاذب گفتماني را درون خويش دارد!؟ همين الان اگر در ايران مثلا حكومت سقوط كند، آيا چپها قدرت ميگيرند؟ پاسخ روشن است؛ خير، جنبشهاي فرودستان سريع توسط راستها مصادره ميشود.
چنان كه از آلمان بين دو جنگ تا ايران كنوني جنبشهاي نابرخورداران به وسيله فاشيسم سريعا مصادره شده تا جايي كه بخشی از معترضان در شعارهايشان از رضاشاه ياد ميکنند و یا راه ميافتند دور مقبره كوروش و...يا مثلا خيزش ميدان تيان انمن و جنبش كنوني هنگكنگ سريعا توسط دستهراستيهاي ليبرال مصادره ميشود.
يا اصلا ادبيات را عوض كنم، اين حركتها اصولا شايد دست راستي هستند و اين چپها هستند كه دنبال مصادره آن ميگردند؟! با اين نگاه، اگر نيك بنگريم، بيشتر كنشهاي ما رفتار و شعار بوده تا عمل. چون عملا در زمين جناحهاي راست سنتي و مدرن بازي كردهايم و در واقع بازي خوردهايم. پس سوال آلتوسر را بايد مجددا مطرح کرد كه اساساً «عمل» چيست؟
شايد بازخواني كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مرحوم علامه طباطبايي اينجا بتواند به ما كمك كند چون حاصل گفتوگوهاي مرحوم مطهري، باهنر، بهشتي و...با ايشان است.
شايد لازم است كه براي اين انعطافهاي موضعي جريان كژانديشه را به سمت برخي نگاشتههاي نويسندههاي ترقيخواه برد كه پيشتر به آن اشاره داشتهاند چنان كه از لزوم تاسيس «كارخانههاي دموكراتيك» در برخي محافل صحبت ميشود.
اما هيچكدام از اينها عليرغم جذاب بودن و زيستن در مرزهاي امر نو، باز هم به توليد انبوه و ورود در فرهنگ عامه نميرسند و تنها به شكلي نمادين و ماكتمانند هرازگاهي رونمايي ميشوند. يعني ترس از انباشت جلوي توليد پيوسته آنها را ميگيرد. در صورتي كه امكان تنظيم توليد به اشكال مختلف وجود دارد. ايجاد دهكدههاي كمونوار نمونههايي از اين كارخانجات نوين است.
البته توليد برنامه انتقادي «جيوگي» در سيما، ايجاد باغ كتاب تهران و تاسيس پژوهشكده مهاجر در دانشگاه شريف هم، انصافاً كارهايي بديل در اين عرصه بودند.
ما مدام شاهد مصادره جنبشهاي مختلف توسط راستانديشان و محافظهكاران هستيم. در عرصه ادبيات عامه هم حتي واژه پاكي و درستي با راستي شديداً عجين است. راستكردار و راست گفتار بودن و راستيكردن! كژانديشي و كژنگري اينجا شديداً مذموم است.
اما چرا؟ حال به صحبت اول برگرديم:آيا واقعاً راست فقط يك مكتب است يا خير، نيست و اصولا هنوز نوعي جنبش و جوشش است كه قابليت دوگانهسازيهاي كاذب گفتماني را درون خويش دارد!؟ همين الان اگر در ايران مثلا حكومت سقوط كند، آيا چپها قدرت ميگيرند؟ پاسخ روشن است؛ خير، جنبشهاي فرودستان سريع توسط راستها مصادره ميشود.
چنان كه از آلمان بين دو جنگ تا ايران كنوني جنبشهاي نابرخورداران به وسيله فاشيسم سريعا مصادره شده تا جايي كه بخشی از معترضان در شعارهايشان از رضاشاه ياد ميکنند و یا راه ميافتند دور مقبره كوروش و...يا مثلا خيزش ميدان تيان انمن و جنبش كنوني هنگكنگ سريعا توسط دستهراستيهاي ليبرال مصادره ميشود.
يا اصلا ادبيات را عوض كنم، اين حركتها اصولا شايد دست راستي هستند و اين چپها هستند كه دنبال مصادره آن ميگردند؟! با اين نگاه، اگر نيك بنگريم، بيشتر كنشهاي ما رفتار و شعار بوده تا عمل. چون عملا در زمين جناحهاي راست سنتي و مدرن بازي كردهايم و در واقع بازي خوردهايم. پس سوال آلتوسر را بايد مجددا مطرح کرد كه اساساً «عمل» چيست؟
شايد بازخواني كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مرحوم علامه طباطبايي اينجا بتواند به ما كمك كند چون حاصل گفتوگوهاي مرحوم مطهري، باهنر، بهشتي و...با ايشان است.
شايد لازم است كه براي اين انعطافهاي موضعي جريان كژانديشه را به سمت برخي نگاشتههاي نويسندههاي ترقيخواه برد كه پيشتر به آن اشاره داشتهاند چنان كه از لزوم تاسيس «كارخانههاي دموكراتيك» در برخي محافل صحبت ميشود.
اما هيچكدام از اينها عليرغم جذاب بودن و زيستن در مرزهاي امر نو، باز هم به توليد انبوه و ورود در فرهنگ عامه نميرسند و تنها به شكلي نمادين و ماكتمانند هرازگاهي رونمايي ميشوند. يعني ترس از انباشت جلوي توليد پيوسته آنها را ميگيرد. در صورتي كه امكان تنظيم توليد به اشكال مختلف وجود دارد. ايجاد دهكدههاي كمونوار نمونههايي از اين كارخانجات نوين است.
البته توليد برنامه انتقادي «جيوگي» در سيما، ايجاد باغ كتاب تهران و تاسيس پژوهشكده مهاجر در دانشگاه شريف هم، انصافاً كارهايي بديل در اين عرصه بودند.