کوچکترین زندان جهان
آیا زندان سارک کوچکترین زندان در جهان است؟ سارک یکی از جزایر دریای مانش است که به خاطر مناظر دیدنی آن معروف است. در حقیقت زندان سارک فوقالعاده کوچک است و بهعنوان کوچکترین زندان جهان شناختهشده است.
ساختمان زندان از بیرون شبیه نوعی بنای روستایی به نظر میرسد، اما در واقعیت بسیار متفاوتتر است! این سازه سنگی مسقف در سال 1856 با 2 سلول و یک راهرو ساختهشده است. یکی از سلولها 6در6 فوت و دیگری اندازه بزرگتری با ابعاد 8در8 فوت دارد. این زندان مکان نگهداری بلندمدت زندانیان نیست و بهعنوان یک سلول نگهداری موقت طراحیشده است. زندانیان فقط چند روز را پشت میلههای این زندان میگذرانند. این زندان بدون هیچ پنجرهای ساختهشده است. ازنظر امنیت جزیره، سارک دارای دو افسر پلیس است که در حالت آمادهباش هستند و باید از ۲.۱ مترمربع ساختمان محافظت کنند. زندان دارای یک پاسبان و دستیار به نام وینگتنیر است. این زندان مطمئناً هنوز هم مورداستفاده قرار میگیرد اما امروزه افراد بازداشتشده در آن معمولاً کارگران فصلی و گردشگران مست هستند که شب را دریکی از دو سلول میگذرانند تا هوشیار شوند. یکی از زندانیان دختر جوانی بود که به جرم سرقت یک دستمال جیبی از معشوقه خود به حبس محکومشده بود. او به خاطر ترسش از تاریکی اجازه داشت در سلول را باز بگذارد. بهجای نگهبان زندان بانوان محلی او را با بافتنی و صحبت کردن سرگرم میکردند تا زمان حبسش را سپری کند.
ساختمان زندان از بیرون شبیه نوعی بنای روستایی به نظر میرسد، اما در واقعیت بسیار متفاوتتر است! این سازه سنگی مسقف در سال 1856 با 2 سلول و یک راهرو ساختهشده است. یکی از سلولها 6در6 فوت و دیگری اندازه بزرگتری با ابعاد 8در8 فوت دارد. این زندان مکان نگهداری بلندمدت زندانیان نیست و بهعنوان یک سلول نگهداری موقت طراحیشده است. زندانیان فقط چند روز را پشت میلههای این زندان میگذرانند. این زندان بدون هیچ پنجرهای ساختهشده است. ازنظر امنیت جزیره، سارک دارای دو افسر پلیس است که در حالت آمادهباش هستند و باید از ۲.۱ مترمربع ساختمان محافظت کنند. زندان دارای یک پاسبان و دستیار به نام وینگتنیر است. این زندان مطمئناً هنوز هم مورداستفاده قرار میگیرد اما امروزه افراد بازداشتشده در آن معمولاً کارگران فصلی و گردشگران مست هستند که شب را دریکی از دو سلول میگذرانند تا هوشیار شوند. یکی از زندانیان دختر جوانی بود که به جرم سرقت یک دستمال جیبی از معشوقه خود به حبس محکومشده بود. او به خاطر ترسش از تاریکی اجازه داشت در سلول را باز بگذارد. بهجای نگهبان زندان بانوان محلی او را با بافتنی و صحبت کردن سرگرم میکردند تا زمان حبسش را سپری کند.