جزئیات سعدی
من آن ساعت انگاشتم دشمنش
که بنشاند شه زیردست منش
چو سلطان فضیلت نهد بر ویم
ندانی که دشمن بود در پیم؟
مرا تا قیامت نگیرد به دوست
چو بیند که در عز من ذل اوست
بر اینت بگویم حدیثی درست
اگر گوش با بندهداری نخست
که بنشاند شه زیردست منش
چو سلطان فضیلت نهد بر ویم
ندانی که دشمن بود در پیم؟
مرا تا قیامت نگیرد به دوست
چو بیند که در عز من ذل اوست
بر اینت بگویم حدیثی درست
اگر گوش با بندهداری نخست