پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نقدی بر الگوی پیشنهادی توسعه‌گرایی اصلاح‌طلبان پیشرو

دکتر محمود حسینی ( عضو انجمن اسلامی مدرسین)
اخیرا الگویی تحت این عنوان حاوی مفاهیم توسعه:پایدار، مشارکتی، عدالت‌محور، متوازن، همه‌جانبه و شمول‌گرا مطرح شده است که نقد وبررسی آن به دلیل استفاده فراوان از این روش نامعتبر درحوزه‌های مختلف علوم اجتماعی ضرورت دارد تا نشان داده شود که این استنباط‌ها از وجاهت علمی برخوردار نیست.
1. نقد روش الگوسازی
روشی باب شده است که با ترکیب نظریه‌های مختلف، الگو یا مدلی به اصطلاح جامع‌‌تر ارائه می‌کنند. این شیوه الگوسازی به لحاظ علمی هیچ اعتباری ندارد.
الگوسازی کاری‌ست بسیار سخت و روشمند که با شناسایی سازه‌ها و تعریف دقیق مفاهیم آغاز شده و تا آزمون اعتباریابی مفاهیم‌‌، روابط و مفروضات حاکم براین روابط با استفاده از تحقیقات انجام شده و یافته‌های محقق پیش می‌رود. ترکیب چند رویکرد یا الگو که عموما مفروضات زیربنایی یا واحد تحلیل آنها متفاوت هستند، فاقد وجاهت علمی است که در الگوی پیشنهادی از این روش استفاده شده است.
2.نقد تبیین
نویسنده برای توصیف الگوهای موجود از رویکرد پدیدارشناسی یا تبیین کارکرد آنها استفاده کرده است، اما برای توصیف یا طراحی الگوی پیشنهادی به این رویکرد وفادار نمانده است و الگوی انتخابی خود را از ادبیات نظری استخراج کرده است. محقق باید درچارچوب رویکرد پدیدارشناسی یا تبیین کارکرد الگوهای توسعه در ایران و جهان شواهد تجربی مورد نیاز را جمع‌آوری و تبیین می‌کرد و نشان می‌داد که چگونه این مفاهیم و روابط منعکس‌کننده واقعیت‌ها یا برساخته‌های جامعه هستند.با دومبنای مختلف مقایسه واجد ارزش علمی نیست.
الگوی پیشنهادی هم‌چنین به‌عنوان تیپ ایده‌آل هم مطرح نشده است‌‌، تا بگوییم معیاری‌ست برای سنجش واقعیت‌های توسعه درایران، زیرا که نویسنده از آن به‌عنوان الگوی برتر درمقایسه با سایر الگوها نام برده است.
3. استنباط سیاست‌ها از نظریه‌ها
شیوه‌‌‌ای از سوی سیاستمداران و مدیران با همکاری بعضی از دانشگاهیان رایج شده است که کاملا غیرعلمی است، این گروه ابتدا یک نظریه یامدل علمی را انتخاب می‌کنند و سپس ازاین نظریه یا مدل توصیه‌های سیاستی استخراج می‌کنند و یا آن نظریه یا الگو را پیاده‌سازی می‌کنند، غافل از ‌‌‌‌این‌که فرایند تبدیل یک نظریه به سیاست‌ها یا الگوی عمل فرایندی بسیار پیچیده و دارای گام‌های خاصی است، به‌عنوان مثال انتخاب الگوی برنامه‌ریزی استراتژیک توسط بسیاری از دانشگاه‌هاست.
این دانشگاه‌ها عموما طبق مدل برنامه‌ریزی استراتژیک کلاسیک اقدام به تدوین چشم‌انداز، ماموریت و راهبردها کرده‌‌‌‌اند که فاقد وجاهت علمی است یا خصوصی‌سازی‌های انجام شده و ادغام‌های وزارتخانه‌ها و...
اندیشمندان دانشگاه و سیاست‌گذاران باید به شدت از این شیوه ساده‌انگارانه و غیرعلمی استخراج سیاست‌های حوزه عمل از نظریه‌ها اجتناب کنند، زیرا که مفاهیم و نظریه‌ها فقط یکی از عوامل تشکیل‌دهنده سیاست‌گذاری‌ها هستند.
4. فقدان دانش سیاست‌پژوهی
تفاوت معناداری میان یافته‌های تحقیقات دانشگاهی با یافته‌های تحقیقات سیاست‌پژوهی وجود دارد. سیاست‌پژوهی شیوه‌‌‌ای از تحقیقات علمی است که آمیزه‌‌‌ای از علم، فن و هنر است که نه تنها به نظریه‌ها و یافته‌های علمی و دانشگاهی توجه دارد، بلکه فراتر از آنها به نقش گروه‌های مختلف مانند رای‌دهندگان، ذی‌نفعان، صاحبان قدرت سیاسی و از همه مهم‌‌تر قابلیت اجرایی سازمان‌های متولی توجه کرده و به اولویت‌بندی کردن مصلحت‌ها اهمیت خاصی قایل است. اما نکته برجسته این نوع پژوهش‌ها این است که توصیه‌های معطوف به عمل برای مدیران و سیاستگذاران دارد.
الگوی پیشنهادی نه تنها حاصل مطالعات سیستماتیک نظری نیست بلکه از آن مهم‌تر با تحقیقات سیاست‌پژوهی پشتیبانی نمی‌شود.
5. علم اجرا
قابلیت‌های اجرایی باید پایه اصلی شکل دادن به استراتژی‌ها بوده و در درون آنها گنجانده شود. اما این امر امکان‌پذیرنیست مگر ‌‌‌‌این‌که بپذیریم که اجرا مانند پزشکی یک علم است و ما علم اجرا داریم. هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان‌دهنده نقش قابلیت‌های اجرایی در شکل دادن به این الگو باشد. انتخاب رویکرد یا الگوی خوب مهم‌‌ترین وظیفه مدیران هست، اما مشکل‌‌ترین کار نیست. مشکل‌‌ترین کار پیاده‌سازی و اجرای استراتژی‌هاست ازاین‌رو دخالت دادن علم اجرا در تدوین و انتخاب استراتژی‌ها الزامی‌ست.
6.محیط آشوبناک ایران
علم استراتژی‌سازی در جهت پاسخ اثربخش دادن بنگاه‌ها به تحولات و شوک‌های محیطی شکل گرفته و توسعه پیدا کرده است. برمبنای اصول این علم جامعه ایران و فضای عمل مدیران اعم از مدیران دولتی یا خصوصی با بحران‌های مستمر و فشارهای همه‌جانبه تحریم روبه‌رو است به طوری که تلاطم و آشوب شاخص اصلی محیط فعالیت اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی شده است. نگاهی اجمالی به نوسانات نرخ ارز و تورم یا مهاجرت‌ها و هم‌چنین کارکرد نظارت استصوابی شورای نگهبان و روابط خارجی ما با دنیا به روشنی این پیام را منتقل می‌کند که امکان عمل برطبق یک برنامه یا الگو وجود ندارد. ما قادر نیستیم با این شرایط برنامه یا استراتژی بلندمدت داشته باشیم. نظریه‌های علوم پیچیدگی و آشوب پیشنهاد می‌کنند که در این محیط‌های غیر قابل پیش‌بینی باید از رویکرد دم‌به‌دم ساختن یا گام‌به‌گام حرکت کردن استفاده کرد. رویکردی که هزینه‌های آزمون و خطا کردن و نگاه کوتاه‌مدت داشتن را باید پرداخت. الزام چنین محیط پر از تنازعات داخلی و خارجی و تلاطم‌های شدید همین رویکرد انطباق‌پذیری است روشن است که امکان نقد و بررسی این الگو از زوایای دیگر هم وجود دارد و لازم است از طراح آن هم تشکر کرد که فرصت بحث و تبادل نظر را فراهم کرده است.