از «اشتغال زایی» تا «فرزندآوری»، نتیجهگرایی مغالطهآمیز
آرش رازانی (روزنامهنگار)پس از طرح مجدد موضوع «فرزندآوری» از جانب یکی از نمایندگان مجلس، مباحثات و محاجات بین مخالفین و موافقین ماجرا از نو در فضای رسانهای بالا گرفته است.
موافقان مواردی چون پیرشدن نسبی میانگین جمعیت کشور و خطر کاهش نسل جوان و مولد در آینده نزدیک را گوشزد میکنند و مخالفان با اشاره به وضعیت نابسامان اقتصادی و عدم تامین حقوق اولیه کودک در شرایط فعلی کشور و مثال آوردن از مواردی مانند کودکان کار، بر مخالفت خویش با طرح این موضوع پافشاری میکنند.
اما این نوع ورود به مسئله از اساس دچار مغالطهای آشکار است. مغالطهای که در موضوع «اشتغالزایی» نیز با آن روبهرو بودهایم.
در طرح موضوعاتی از قبیل اشتغالزایی یا فرزندآوری، توجه به اثر عینی بحران که بیکاری یا کاهش نرخ رشد جمعیت است، چنان فربه میشود که چشم صاحبان ایده را بر سلسله دلایل منجر به این نتیجه میبندد. در حالی که برای حذف یا کاهش یک نتیجه نامطلوب، میبایست دلایل منجر به آن نتیجه را متحول کرد. به عنوان مثال اگر روزی برای حل تلفات ناشی از تصادفات رانندگی طرحی به نام «امدادبرقآسا» یا «تعمیر ملی جادهای» پیشنهاد شود؛ با این هدف که خودروهای تصادفی و سرنشینان آنها هرچه سریعتر به شرایط عادی بازگردند، آیا اجرای آن به مفهوم کاهش تصادفات خواهد بود؟روشن است که خیر.
همانگونه که کاهش تصادفات در گرو بهبود مهارت رانندگی، کیفیت خودروها و توسعه و تجهیز راههاست؛ رفع بیکاری هم از راه توسعه تولید و ایجاد رونق اقتصادی امکانپذیر است. همانگونه که تلفات ناشی از تصادف با بهبود وضعیت حمل و نقل قابل دستیابی است؛ اشتغال هم پس از رونق تولید و بهبود وضعیت عمومی اقتصادی قابل حصول خواهد بود. فرزندآوری، نتیجه ناگزیر افزایش امیدواری به زندگی در افراد است. کسی که چشمانداز روشن و قابل اطمینانی در زندگی و آینده پیش روی خود بیابد و برای ادامه زندگی خود امکان برنامهریزی رو به رشد و رونق و خالی از ابهام و ریسکهای غیر قابل پیشبینی قائل باشد؛ برای تشکیل خانواده و داشتن فرزند منتظر مشوق دولتی نمیماند. اگر طرحی و دغدغهای در این باره وجود دارد، میبایست نتیجه آن معطوف به ایجاد امید و روشنی در چشمانداز زندگی برای مردم شود. به تعبیر سادهتر اگر دل مردم را خوش کنید و امید را به آنها برگردانید، آنگاه کودکان فردا به شما سلام خواهند کرد.
موافقان مواردی چون پیرشدن نسبی میانگین جمعیت کشور و خطر کاهش نسل جوان و مولد در آینده نزدیک را گوشزد میکنند و مخالفان با اشاره به وضعیت نابسامان اقتصادی و عدم تامین حقوق اولیه کودک در شرایط فعلی کشور و مثال آوردن از مواردی مانند کودکان کار، بر مخالفت خویش با طرح این موضوع پافشاری میکنند.
اما این نوع ورود به مسئله از اساس دچار مغالطهای آشکار است. مغالطهای که در موضوع «اشتغالزایی» نیز با آن روبهرو بودهایم.
در طرح موضوعاتی از قبیل اشتغالزایی یا فرزندآوری، توجه به اثر عینی بحران که بیکاری یا کاهش نرخ رشد جمعیت است، چنان فربه میشود که چشم صاحبان ایده را بر سلسله دلایل منجر به این نتیجه میبندد. در حالی که برای حذف یا کاهش یک نتیجه نامطلوب، میبایست دلایل منجر به آن نتیجه را متحول کرد. به عنوان مثال اگر روزی برای حل تلفات ناشی از تصادفات رانندگی طرحی به نام «امدادبرقآسا» یا «تعمیر ملی جادهای» پیشنهاد شود؛ با این هدف که خودروهای تصادفی و سرنشینان آنها هرچه سریعتر به شرایط عادی بازگردند، آیا اجرای آن به مفهوم کاهش تصادفات خواهد بود؟روشن است که خیر.
همانگونه که کاهش تصادفات در گرو بهبود مهارت رانندگی، کیفیت خودروها و توسعه و تجهیز راههاست؛ رفع بیکاری هم از راه توسعه تولید و ایجاد رونق اقتصادی امکانپذیر است. همانگونه که تلفات ناشی از تصادف با بهبود وضعیت حمل و نقل قابل دستیابی است؛ اشتغال هم پس از رونق تولید و بهبود وضعیت عمومی اقتصادی قابل حصول خواهد بود. فرزندآوری، نتیجه ناگزیر افزایش امیدواری به زندگی در افراد است. کسی که چشمانداز روشن و قابل اطمینانی در زندگی و آینده پیش روی خود بیابد و برای ادامه زندگی خود امکان برنامهریزی رو به رشد و رونق و خالی از ابهام و ریسکهای غیر قابل پیشبینی قائل باشد؛ برای تشکیل خانواده و داشتن فرزند منتظر مشوق دولتی نمیماند. اگر طرحی و دغدغهای در این باره وجود دارد، میبایست نتیجه آن معطوف به ایجاد امید و روشنی در چشمانداز زندگی برای مردم شود. به تعبیر سادهتر اگر دل مردم را خوش کنید و امید را به آنها برگردانید، آنگاه کودکان فردا به شما سلام خواهند کرد.