اندیشهورزی و تحلیل اثربخش
دکترمحمدعلی نویدی ( استاد دانشگاه)۱- تفکرو اندیشهورزی ریشه و بنیان هر گونه تحلیل و تعبیر و تفسیراست. بدون تفکر، تحلیلی نیست و بدون تحلیل، تصمیم و طراحی و تولید اثر وارزش وجود ندارد. گویی، تفکرواندیشیدن، سرچشمه است و تحلیل و تفسیر، جاری شدن آب آن چشمه به سطح و صحنه و رگ و ریشه زندگانی است.
تحلیل و تجزیه و موشکافی«Analysis» بر عکس ترکیب و ساخت و تشکیل«Composition» است.
بنابراین، تحلیل عبارت است از بازگرداندن کل به اجزاء خود، یعنی استقرا. بدینسان، تحلیل انواع و اقسامی دارد، مثل تحلیل، مادی(شیمیایی) و غیرمادی (روانکاوی) رخدادهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و غیره.
منظور راقم این سطور دراینجا از تحلیل، ارائه تلقی و برداشت و عرضه تفسیر از امور و اعمال و رفتارها و پندارها و بنیان کارهاست. چنین تحلیلی، میتواند هم عقلانی باشد و هم از بهره تجربی برخوردار شود. یعنی، تلفیقی از خرد و بهرههای اندیشگی و واقعیت عینی و مشاهدات و معاینات.
لذا، تحلیل وتفسیر، معلوم داشتن و آشکار نکردن فهم و درک و آگاهی و احاطه اندیشگی آدمیست. بدین جهت، هیچ امری و موضوعی بدون بنیان تحلیلی یافت نمیشود. بدون تحلیل، هیچ طرح و تصمیم و تحقق به منصه ظهورنمیرسد. اگرهم برسد، امری اتفاقی خواهد بود.
۲- تحلیل و تفسیراثربخش، به چند عامل و عنصر اصلی، بستگی دارد:
۱) قدرت باریک اندیشی وموشکافی. بدین دلیل، وسعت و فراخی اندیشهها و میزان اندیشیدنها، با قدرت تحلیل و میزان تفسیر مناسبت دارد.
تحلیل و تفسیر افراد اندیشهورز و فکور و خردمند، با افراد سطحی اندیش و خشک مغز و کوتاه فکر و قشری گر، هرگز یکسان نیست. آبادی و آزادی و آبادانی و آزادگی و یا اسارت و ویرانی اشخاص و جوامع نیز با این گزاره، موافقت و مناسبت دارد.
پس، تحلیل و تفسیر عمیق و دقیق و علمی و عقلانی و مستدل از امور، به سطح معرفت و آگاهی انسانها وجامعهها، بستگی دارد. مثلا، جوامع سطحیاندیش هرمصیبتی و مشکلی را به قضا و قدر و عالم غیب نسبت میدهند و گویی فراموش کردهاند مسئول اصلی، خود انسان و رفتارهای اوست.
۲) پرسش این است که اگر تحلیل و تفسیر نباشد، چه اتفاقی در زندگی انسان میافتد؟ اگر تحلیل نباشد، زندگی و امورانسانی، در سطح تقلید باقی میماند. در ساحت تقلید کورکورانه، هرگز فرهنگ و تمدن بشری، پیدا نمیشود.
برای گذار و عبورمنطقی و سازنده ازعقب ماندگی وبه حاشیه راندگی، لاجرم به تولید تحلیل وارائه تفسیرهای عقلانی وعلمی، محتاجیم. بدون تحلیل، زندگی بشر، تبدیل به امراتفاقی میشود. ۳) تحلیل بررسی عقلانی واثری یک موضوع و مقوله است. بنابراین، در تحلیل، قدرت تقسیم و تفکیک نهفته است. تقسیم انواع اثرها و سنجش انواع اجزا و پیچیدگیها. پس، برای گذار از وضعیت تودهواری و حالت نافهمی و بدویت، نیاز به تحلیل عقلانی و اندیشهورزانه داریم.
۴) مقصود از تحلیل مبتنی برتفکر، افزایش آگاهی مستدل و متقن است. یعنی، آگاهی افزایی، شرط ارائه تفسیرهای واقعی است. تفسیر واقعی، تحلیل، مسئلهشناس و راه حلدان است. درمقابل تحلیل و تفسیر خیالی وذهنی وانتزاعی.
۵) تحلیل اندیشهورزانه مبتنی بر نقدهای سازنده است. بدون تحلیلهای نو، امکان نقد و نقادی وجود ندارد. نقد نیز با قدرت تفکیک و تجزیه مرتبط است. تفکیک صحیح از سقیم، تفکیک سره از ناسره. مثل نقد نوع مدیریت در زمان بحران.
ماحصل سخن این است که، تحلیلها و تفسیرهای ما انسانها از امور و موضوعات زندگانی، دارای اثرها و پیامدهای دراز آهنگی در نگرش و کنش و ساختار زندگی و حیات بشری دارند. بهعنوان نمونه، نوع نگرش و تحلیل هرشخص و هر جامعهای از همنوعان خود(انسانها) کاملاً در نوع زیست جمعی تأثیر دارد.
تحلیل و تجزیه و موشکافی«Analysis» بر عکس ترکیب و ساخت و تشکیل«Composition» است.
بنابراین، تحلیل عبارت است از بازگرداندن کل به اجزاء خود، یعنی استقرا. بدینسان، تحلیل انواع و اقسامی دارد، مثل تحلیل، مادی(شیمیایی) و غیرمادی (روانکاوی) رخدادهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و غیره.
منظور راقم این سطور دراینجا از تحلیل، ارائه تلقی و برداشت و عرضه تفسیر از امور و اعمال و رفتارها و پندارها و بنیان کارهاست. چنین تحلیلی، میتواند هم عقلانی باشد و هم از بهره تجربی برخوردار شود. یعنی، تلفیقی از خرد و بهرههای اندیشگی و واقعیت عینی و مشاهدات و معاینات.
لذا، تحلیل وتفسیر، معلوم داشتن و آشکار نکردن فهم و درک و آگاهی و احاطه اندیشگی آدمیست. بدین جهت، هیچ امری و موضوعی بدون بنیان تحلیلی یافت نمیشود. بدون تحلیل، هیچ طرح و تصمیم و تحقق به منصه ظهورنمیرسد. اگرهم برسد، امری اتفاقی خواهد بود.
۲- تحلیل و تفسیراثربخش، به چند عامل و عنصر اصلی، بستگی دارد:
۱) قدرت باریک اندیشی وموشکافی. بدین دلیل، وسعت و فراخی اندیشهها و میزان اندیشیدنها، با قدرت تحلیل و میزان تفسیر مناسبت دارد.
تحلیل و تفسیر افراد اندیشهورز و فکور و خردمند، با افراد سطحی اندیش و خشک مغز و کوتاه فکر و قشری گر، هرگز یکسان نیست. آبادی و آزادی و آبادانی و آزادگی و یا اسارت و ویرانی اشخاص و جوامع نیز با این گزاره، موافقت و مناسبت دارد.
پس، تحلیل و تفسیر عمیق و دقیق و علمی و عقلانی و مستدل از امور، به سطح معرفت و آگاهی انسانها وجامعهها، بستگی دارد. مثلا، جوامع سطحیاندیش هرمصیبتی و مشکلی را به قضا و قدر و عالم غیب نسبت میدهند و گویی فراموش کردهاند مسئول اصلی، خود انسان و رفتارهای اوست.
۲) پرسش این است که اگر تحلیل و تفسیر نباشد، چه اتفاقی در زندگی انسان میافتد؟ اگر تحلیل نباشد، زندگی و امورانسانی، در سطح تقلید باقی میماند. در ساحت تقلید کورکورانه، هرگز فرهنگ و تمدن بشری، پیدا نمیشود.
برای گذار و عبورمنطقی و سازنده ازعقب ماندگی وبه حاشیه راندگی، لاجرم به تولید تحلیل وارائه تفسیرهای عقلانی وعلمی، محتاجیم. بدون تحلیل، زندگی بشر، تبدیل به امراتفاقی میشود. ۳) تحلیل بررسی عقلانی واثری یک موضوع و مقوله است. بنابراین، در تحلیل، قدرت تقسیم و تفکیک نهفته است. تقسیم انواع اثرها و سنجش انواع اجزا و پیچیدگیها. پس، برای گذار از وضعیت تودهواری و حالت نافهمی و بدویت، نیاز به تحلیل عقلانی و اندیشهورزانه داریم.
۴) مقصود از تحلیل مبتنی برتفکر، افزایش آگاهی مستدل و متقن است. یعنی، آگاهی افزایی، شرط ارائه تفسیرهای واقعی است. تفسیر واقعی، تحلیل، مسئلهشناس و راه حلدان است. درمقابل تحلیل و تفسیر خیالی وذهنی وانتزاعی.
۵) تحلیل اندیشهورزانه مبتنی بر نقدهای سازنده است. بدون تحلیلهای نو، امکان نقد و نقادی وجود ندارد. نقد نیز با قدرت تفکیک و تجزیه مرتبط است. تفکیک صحیح از سقیم، تفکیک سره از ناسره. مثل نقد نوع مدیریت در زمان بحران.
ماحصل سخن این است که، تحلیلها و تفسیرهای ما انسانها از امور و موضوعات زندگانی، دارای اثرها و پیامدهای دراز آهنگی در نگرش و کنش و ساختار زندگی و حیات بشری دارند. بهعنوان نمونه، نوع نگرش و تحلیل هرشخص و هر جامعهای از همنوعان خود(انسانها) کاملاً در نوع زیست جمعی تأثیر دارد.