انتخابات در نبود احزاب فراگیر
محسن صنیعی(عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز) با سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور و هیات همراه و درگذشت ناگهانی جناب رئیسی، طبق اصل ۱۳۱ قانون اساسی و فرصت ۵۰ روزه برای تعیین رئیس جمهور جدید، انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم که میبایستی در خرداد ۱۴۰۴ برگزار میشد، ۸ تیر امسال (کمتر از یک ماه آینده) برگزار خواهد شد. از روز پنج شنبه ۱۰ خرداد تا روز ۱۴ خرداد ثبت نام کاندیداها در ستاد انتخابات کشور انجام شد و ۸۰ نفر که غالبا نمایندگان و یا وزرای ادوار مختلف بودند، ثبت نام کردند. از هر گرایش و جریان سیاسی، چندین نام ثبت نام کردند. از ۸۰ نفر، حدود ۱۰ نفر اصلاح طلب، حدود ۶۰ نفر اصولگرا و چند نفری هم مستقل ثبت نام کرده اند.
جالب است از دولت رئیسی، پنج نفر کاندیدای ریاست جمهوری بوده اند، یعنی درون دولت فعلی، وزرا خود را به عنوان رقیب همدیگر میبینند. از نکات بسیار جالب که فکر نکنم در هیچ جایی از دنیا سابقه داشته باشد دو برادر در یک دوره، کاندیدای ریاست جمهوری شدهاند یعنی در حقیقت، دو برادر رقیب هم شدهاند. از میان این کاندیداها، کاندیداهای دورههای قبل ریاست جمهوری دیده میشود که یا شکست خوردهاند یا انصراف دادهاند. نام نمایندگان مجلسی دیده میشود که در آخرین انتخابات مجلس ۱۴۰۲، نتوانستهاند رای همان حداقل مردمی که در انتخابات شرکت کرده بودند را هم جلب کنند و به مجلس راه پیدا کنند. همه این کاندیداها که یا خود در مجلس بودهاند یا در دولت و در هر صورت، مجری سیاستهای حاکم بر کشور بوده اند، همه شاکی از گذشته هستند و بدون این که به مهم ترین عواملی بپردازند که همه دولتها را ناکارآمد کرده است، وعده آیندهای درخشان با دولت آینده خود میدادند. با توجه به این که، هر فرد کاندیدا باید حداقل دو سئوال از خود بپرسد که آیا من شایستهترین برای منصبی هستم که فقط یک نفر منتخب نهایی آن است؟ و آیا مردم به من رای میدهند و من منتخب نهایی خواهم بود؟ غیر از اندک کاندیداهایی که حضور نهایی خود را به جبهه اصلاحات، گره زده اند و پاسخ تعیین صلاحیت شورای نگهبان برای آنان نامشخص است، ظاهراً پاسخ دیگر کاندیداها به این دو پرسش، مثبت است، یعنی همه خود را برترین و شایسته ترین فرد برای پست ریاست جمهوری میدانند. قطعا این پاسخ، نشان از یا ناآگاهی فرد به خود و جامعه و یا خودبرتربینی خود نسبت به فرد و جامعه است که این دو عیب، بزرگترین خسارت را به ساختار سیاسی کشور وارد میکند. پرسش بعدی این است که اگر هر کدام از کاندیداها پیروز میشدند، تیم مدیریتی که در کشور معرفی میکنند، با تیم مدیریتی دیگر کاندیداها چه تفاوتی خواهد داشت؟ آیا برنامههای این کاندیداها، تفاوت معنی داری با همدیگر دارند؟ اگر کسی که در یک دوره، نماینده مجلس بوده، تایید صلاحیت شد و در انتخابات حاضر شد و پیروز انتخابات شد، چه تیمی برای اداره کشور دارد که با تیم بقیه کاندیداها متفاوت است؟
در همهجای دنیا، انتخابات هم مجلس هم ریاست جمهوری، انتخابات حزبی است و احزاب کاندیداهای خود را به عرصه انتخابات معرفی میکنند و نهاد مستقل برگزاری انتخابات، برای تعیین صلاحیت کاندیداها، فقط وظیفه راستی آزمایی اسناد لازم را دارد نه تعیین صلاحیت که یک امر کاملا کیفی است. هیچ گاه افراد به صورت مستقل کاندیدای ریاست جمهوری نمیشوند مگر آن که از طرف یک حزب معرفی بشود یا حمایت لازم از جامعه را به صورت مستند ارائه کند. با وجود احزاب فراگیر، کاندیداهای هم حزبی و هم گرایش، میتوانند در انتخابات درون حزبی شرکت کنند و نهایتا حزب، فقط یک کاندیدا برای ریاست جمهوری معرفی میکند. قطعا هیچ گاه، یک کاندیدای مستقل نمیتواند یک برنامه جامع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی تدوین کند مگر آن که توسط مجموعه کارشناسان مختلف در یک حزب، پشتیبانی شوند. این تقریبا ۶۰ کاندیدای اصولگرا، میتوانستند خود را در یک رقابت درون جناحی قرار بدهند و یک یا چند نفر برتر خود را به جامعه عرضه میکردند نه آن که صحنهای از انتخابات و سیاست در ایران به نمایش گذاشته شود که چیزی جز ضعف و ناکارآمدی ساختاری نیست و تلاش برای تصاحب فردی کرسیهای قدرت را نشان میدهد، آن هم در جامعهای که مدعی دین محوری و خداباوری است که مدیران، چشم به زخارف دنیا ندارند.