پدر! مادر! ما متهمیم!
حسن دادخواه (فعال مدنی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2450
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مجازستان

 پسر عموم چند سال هست که مهاجرت کرده به بلاد کفر. امروز زن عموم زنگ زده به مامانم که میخوایم برا محمد یه زن خوبو بساز پیدا کنیم بیاد عقد کنه ببرتش. مامانم گفته مگه همونجا دختر نیس خب از همونجا بگیره. زن عموم گفته وا مگه دخترا اونجا بلدن قرمه سبزی بپزن، محمد عاشق قرمه سبزیه.))(آتیش پاره توییتر)

========
 دختر خواهرم اول دبستانه داشت سر غذا خوردن ناز میکرد، بهش گفتم بخور ببینم مگه تو کی هستی که انقدر ناز میکنی میگی اینو میخورم اینو نمیخورم؟ خیلی جدی گفت خاله من روشا احمدپور هستم دیگه.(fariba)

========
 یه مشکلی هم که دارم اینه که بروز تمام احساساتم به یک صورته.من استرس دارم، غمگین و ساکت میشم.عصبانی‌ام، غمگین و ساکت میشم.حرصم از چیزی درومده، غمگین و ساکت میشم. از کسی یا چیزی دلخورم، غمگین و ساکت میشم. خلاصه که چیزی حدود ۴۰ درصد از زندگیم غمگین و ساکتم!(خانمِ خسته)

=============
 امروز یه پزشک قدیمی اطفال مثلا با سن۸۰ فرض کنین، که من یادمه بچه بودیم میرفتیم پیشش، گفت چقد گرم شده، ادم باید همش لباس عوض کنه، یکی از پزشکای اقای جوون گفت دکتر بیاین بوتاکس زیربغل بزنم براتون، دکتر چپ چپ نگاش کرد گفت: لازم نکرده کسی که من ختنه ش کردم درباره زیربغل من نظر بده.(رئیس مرکز شین)