چشم نگران جهان به انتخابات آمریکا
محسن رفیق (روزنامهنگار)ترامپ 41، بایدن 51 . ژوئن، ماه خوبی برای ترامپ نبود و اختلاف قبلی 8 پلهای او با بایدن را افزایش داد. اما آیا به واقع، دونالد در حال سرنگونی است؟ به نظر میرسد افزایش دامنه بحرانها در آمریکا بر وقوع این احتمال افزوده است، هر چند هنوز تا سوم نوامبر برگهای جدید بسیاری، امکان رو شدن دارد. ناآرامیها و اعتراضات نژادی، وزنه مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا را سنگینتر کرده است و نزدیکی آن به شروع انتخابات جدید ریاست جمهوری آمریکا، فضای مبهمی برای آینده کاخ سفید ایجاد کرده است. در این میان اگر چه جبهه دموکرات، عرصه را مهیاتر از همیشه یافته و خود را در صدر گروههای مخالف جای داده است، اما با این حال هنوز نمیتوان با اطمینان از حذف ترامپ، سخن گفت. اگر چه هواداران اصلی ترامپ، هنوز هم از او حمایت میکنند، اما نتیجه نظرسنجیها نشان میدهد که عدهای از مستقلها نسبت به او تغییر رویکرد داده و با بدبین شدن به او، به سمت بایدن تغییر نگرش دادهاند. این در حالی است که با اعلام حمایت صریح اوباما و حضور بیشتر او در عرصه رقابتهای انتخاباتی، محبوبیت بایدن هم افزایش پیدا کرده است.
با این که در این عرصه، نگاهها بیشتر به فضای داخلی آمریکا معطوف شده است، اما در دنیای روابط خارجی نیز، بیشتر از ترامپ و تصمیمات او به عنوان یک معضل یاد میشود تا نقشآفرینی مثبت یک قدرت جهانی. از همین روی، نگاه کلی نظام بینالملل و روابط حاکم بر آن، در دوره فعلی، بیشتر متمایل به فرمانروایی این قدرت غیر قابل انکار توسط رهبری منعطف و همراه شده با معیارهای جهانی است. تقابل گسترده ترامپ با قدرتهایی نظیر چین، روسیه و حتی متحدین اروپایی خود در این دوره تقریبا 4 ساله و واکنشهای متفاوت او نسبت به سازمانها و نیز پیمانهای بینالمللی، جلوه متفاوتی از تاثیرگذاری آمریکا بر روند سیاست بینالملل نشان داده است. روشی که البته مورد نظر سایر تاثیرگذاران در این حوزه قرار نداشته و همراهی با آن را گاه با اجبار و انکار پذیرفتهاند. همین مساله باعث شده است که این بازیگران سیاسی نیز در مقاطع مختلف، از ابزارهای موجود در جهت تاثیرگذاری بر روند انتخابات آمریکا و تغییر ترامپ، بهره گیرند که حمایت چین، روسیه و برخی کشورهای دیگر از معترضان آمریکایی بخشی از این نمونههاست. به نظر میرسد کشورهای دیگر جهان نیز به دنبال آن هستند تا از تحمیل هزینههای ناشی از تصمیمات یکجانبه ترامپ برای یک دوره 4 ساله دیگر بر روی اقتصاد و روابط مستقل سیاسی خود، جلوگیری کنند.
خروج یکجانبه آمریکا از معاهده اتمی با ایران و بازگشت و افزایش تحریمها، نمونهای است که اگر چه با هدف محدود ساختن بیشتر ایران از منظر طرف آمریکایی، اتفاق افتاد، اما متحدان آمریکایی را نیز مجبور به رعایت قواعد این تحریمها و محرومیت از بخش وسیعی از منافع اقتصادی خود کرد. امری که البته به جز این، به نوعی تحقیر این کشورها به جهت منع شدن از اتخاذ روشهای مستقل خود در سیاستورزی را نیز به دنبال داشته است.
ناکامی یک رئیس جمهور آمریکایی برای حفظ دوباره قدرت در دور دوم 4 ساله خود، تنها ناکامی یک حزب سیاسی تلقی نشده و به علت ساختار متفاوت سیاسی حاکم بر این کشور، منجر به صرف هزینههای زیادی برای این کشور میشود. در این میان ناکامی ترامپ در تحقق این امر به واسطه حجم وسیع دخالتهای او در عرصه روابط بینالملل، به نوعی پذیرش مسیر اشتباه آمریکا در این مدت تلقی شده و پرستیژ سیاسی این کشور را به خطر خواهد انداخت. بر همین اساس، به علت گستردگی فضای سیاسی و ایجاد تغییرات بزرگ و تاثیرگذار در حوزه داخلی و خارجی، جابهجایی قدرت در یک دوره کوتاه، از منظر سیستم سیاسی این کشور، امری مطلوب ارزیابی نمیشود. با این حال با وجود عناصر کند کننده این تغییر در نظام سیاسی آمریکا، به نظر میرسد که قدرت این ترمزها در برابر مسائلی که این بار، عوامل خارجی نیز به کمک آن آمدهاند، توانایی گذشته را از دست دادهاند.
از منظر بازیگران سیاسی، صحنه سیاسی آمریکا در وضعیت فعلی، بسیار ابهامآمیز است. این مساله باعث شده است که با وجود تمایل ملموس جهانی نسبت به تغییر ترامپ، تفکر آنچنان مثبتی هم نسبت به بایدن وجود نداشته باشد. به عبارتی دیگر جهان درحالی چشم به شمارش معکوس حذف ترامپ دوخته است که هیچ چشمانداز واضحی نسبت به عملکرد رقیب دموکرات او در ذهن ندارد، اما با این حال در برابر حضور دوباره ترامپ، خود را در صف مخالفان آمریکایی قرار داده است.
با این که در این عرصه، نگاهها بیشتر به فضای داخلی آمریکا معطوف شده است، اما در دنیای روابط خارجی نیز، بیشتر از ترامپ و تصمیمات او به عنوان یک معضل یاد میشود تا نقشآفرینی مثبت یک قدرت جهانی. از همین روی، نگاه کلی نظام بینالملل و روابط حاکم بر آن، در دوره فعلی، بیشتر متمایل به فرمانروایی این قدرت غیر قابل انکار توسط رهبری منعطف و همراه شده با معیارهای جهانی است. تقابل گسترده ترامپ با قدرتهایی نظیر چین، روسیه و حتی متحدین اروپایی خود در این دوره تقریبا 4 ساله و واکنشهای متفاوت او نسبت به سازمانها و نیز پیمانهای بینالمللی، جلوه متفاوتی از تاثیرگذاری آمریکا بر روند سیاست بینالملل نشان داده است. روشی که البته مورد نظر سایر تاثیرگذاران در این حوزه قرار نداشته و همراهی با آن را گاه با اجبار و انکار پذیرفتهاند. همین مساله باعث شده است که این بازیگران سیاسی نیز در مقاطع مختلف، از ابزارهای موجود در جهت تاثیرگذاری بر روند انتخابات آمریکا و تغییر ترامپ، بهره گیرند که حمایت چین، روسیه و برخی کشورهای دیگر از معترضان آمریکایی بخشی از این نمونههاست. به نظر میرسد کشورهای دیگر جهان نیز به دنبال آن هستند تا از تحمیل هزینههای ناشی از تصمیمات یکجانبه ترامپ برای یک دوره 4 ساله دیگر بر روی اقتصاد و روابط مستقل سیاسی خود، جلوگیری کنند.
خروج یکجانبه آمریکا از معاهده اتمی با ایران و بازگشت و افزایش تحریمها، نمونهای است که اگر چه با هدف محدود ساختن بیشتر ایران از منظر طرف آمریکایی، اتفاق افتاد، اما متحدان آمریکایی را نیز مجبور به رعایت قواعد این تحریمها و محرومیت از بخش وسیعی از منافع اقتصادی خود کرد. امری که البته به جز این، به نوعی تحقیر این کشورها به جهت منع شدن از اتخاذ روشهای مستقل خود در سیاستورزی را نیز به دنبال داشته است.
ناکامی یک رئیس جمهور آمریکایی برای حفظ دوباره قدرت در دور دوم 4 ساله خود، تنها ناکامی یک حزب سیاسی تلقی نشده و به علت ساختار متفاوت سیاسی حاکم بر این کشور، منجر به صرف هزینههای زیادی برای این کشور میشود. در این میان ناکامی ترامپ در تحقق این امر به واسطه حجم وسیع دخالتهای او در عرصه روابط بینالملل، به نوعی پذیرش مسیر اشتباه آمریکا در این مدت تلقی شده و پرستیژ سیاسی این کشور را به خطر خواهد انداخت. بر همین اساس، به علت گستردگی فضای سیاسی و ایجاد تغییرات بزرگ و تاثیرگذار در حوزه داخلی و خارجی، جابهجایی قدرت در یک دوره کوتاه، از منظر سیستم سیاسی این کشور، امری مطلوب ارزیابی نمیشود. با این حال با وجود عناصر کند کننده این تغییر در نظام سیاسی آمریکا، به نظر میرسد که قدرت این ترمزها در برابر مسائلی که این بار، عوامل خارجی نیز به کمک آن آمدهاند، توانایی گذشته را از دست دادهاند.
از منظر بازیگران سیاسی، صحنه سیاسی آمریکا در وضعیت فعلی، بسیار ابهامآمیز است. این مساله باعث شده است که با وجود تمایل ملموس جهانی نسبت به تغییر ترامپ، تفکر آنچنان مثبتی هم نسبت به بایدن وجود نداشته باشد. به عبارتی دیگر جهان درحالی چشم به شمارش معکوس حذف ترامپ دوخته است که هیچ چشمانداز واضحی نسبت به عملکرد رقیب دموکرات او در ذهن ندارد، اما با این حال در برابر حضور دوباره ترامپ، خود را در صف مخالفان آمریکایی قرار داده است.