در جا زدن معلمان پس از دههها تلاش صنفی
محمدرضا نیکنژاد (فعال فرهنگی) میخواهم اندکی حافظه جمعی خودمان را قلقلک دهم . فرض میکنیم امروز 12 اردیبهشت 1340 است. روزهاست که معلمان به خاطر لایحه بودجهای که در آن افزایش دستمزد مورد درخواست فرهنگیان اعمال نشده است، دست به اعتراضهای آشتیجویانه گستردهای زدهاند. آنچه بیش از روزهای پیش به چشم میآید شمار چشمگیرخانم معلمهاست که در گوشهای از میدان بهارستان تهران ایستادهاند و گاهگداری شعارهای صنفی سر میدهند. آقا معلمها در برابر ساختمان مجلس ایستاده و شعارهای تندتری میدهند. نیروهای امنیتی نیز در برابر ساختمان مجلس به ردیف ایستاده و برخی نیز در کنار ماشینهای آبپاش آماده باشند. با بیشترشدن شمار معلمان، تنش در میدان افزایش مییابد، شعارها تندتر میشود و درگیری بالا میگیرد. ماشینهای آبپاش وارد کارزار میشوند و برای پراکندن معلمان کار خود را آغاز میکنند. جنگ و گریزی در میدان درگرفته است و خانممعلمان هم دست به کار میشوند و در درگیریها شرکت میکنند. یکی از ماشینهای آبپاش به سوی آنها میرود و به آنها آب میپاشد. این کار آقا معلمها را به خشم میآورد و سبب حمله آنها به ماشین و مامورهای آن میشود. یکی دو تن از معلمان بر روی ماشین میجهند و آب را به سوی نیروهای امنیتی میگیرند.
این کار شجاعانه «سرگرد ناصر شهرستانی» فرمانده پاسگاه بهارستان را از کوره به در میکند. او به سوی ماشین آب پاش یورش میبرد و با تفنگ کمریاش چندین تیر شلیک میکند. در دم خون، سنگ فرشهای میدان را رنگین میکند و چند تن از آموزگاران نقش بر زمین میشوند. پس از چند ساعت یکی از آنها به نام «دکتر ابوالحسن خانعلی» دبیر فلسفه دبیرستان جامی، جان خود را از دست میدهد. این رویداد، اعتراضها را دامنهدارتر و مدارس را چندین هفته تعطیل میکند و فشارهای سیاسی، سبب سقوط دولت میشود. دولت تازه، یکی از سرکردههای فرهنگیان، به نام «محمد درخشش» را به وزارت آموزشوپرورش برمیگزیند. از آن پس دوازدهم اردیبهشت، روز معلم نامگذاری میشود و تا چند سال فرهنگیان، روز شهادت «خانعلی» و روز پیروزی بزرگ خویش را گرامی میدارند. اما با گذشت زمان و حساسیت حکومت شاه به آن رویداد و فشارهای امنیتی، این روز به آرامی از تقویمهای رسمی پاک شد. اما شلیک یک تیر در واپسین دقیقههای یازدهم اردیبهشت 1358 این روز را در تقویمهای رسمی کشور برگرداند. هنگامی که آیتالله مطهری، از شخصیتهای نامی و تأثیرگذار انقلاب اسلامی، از دیدار با برخی از رهبران انقلاب باز میگشت به ضرب گلوله تروریستهای فرقان به شهادت رسید و از آن پس روز و هفته معلم به رسمیت شناخته شد.
اما رویدادهای دوازدهم اردیبهشتِ سال 1340 نخستین کنش ثبت شده صنفی آموزگاران در تاریخ نیست. نخستین اعتراض صنفی فرهنگیان پس از مشروطیت و در سال 1300 بود که در اعتراض به عدم پرداخت شش ماهه حقوق انجام گرفت. دومین کنش گروهی فرهنگیان در فروردین 1331 با عنوان «نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» زیر فشارهای اداری فراوان در تهران برگزار شد. اما با روی کار آمدن دولت کودتا و چیرگی گام به گام حکومت شاه، فرهنگیان مانند دیگر گروههای اجتماعی چندان فرصتی برای چنین کنشهای مدنی- تشکیلاتی را نیافتند تا 12 اردیبهشت سال 40.
پس از انقلاب 57 نیز با توجه به درگیریهای سالهای نخست و جنگ تا اندازهی فراوانی، پیگیریهای صنفی معلمان را به محاق برد. اما هم گام با پویا شدن جامعه ایران در دهه هفتاد، معلمان نیز دوباره پا به میدان گذاردند و همچنان خواستههای صنفی خود را پیگیری کردند.
اما نکته اندیشه برانگیز در کنشهای چندین دههای معلمان آن است که با گذشت زمان شوربختانه کیفت و کمیت خواستههای آنان چندان تفاوتی نکرده چراکه از سوی فرادستان پاسخ درخوری نیافتهاست. برای نمونه بررسی قطعنامه اقتصادی «نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران» به طنز تلخ و شگفتی بر میخوریم! در این قطعنامه میبینیم که بسیاری از خواستههای اقتصادی فرهنگیان پس از 72 سال همچنان تا امروز پا برجا هستند و این همانندی نشان میدهد که آموزش در کشور در این زمینه دچار سکونی خطرخیز است. با هشدار جدی به دستاندرکاران برای پیگیری خواستههای این گروه اجتماعی تاثیر گذار، یادداشت را با آوردن 5 بند این قطعنامه پایان میدهم.
- تصویب و اجرای فوری آییننامه خدمات فنی معلمین و تقلیل ساعات کار آنان
- بالابردن اِشل حقوق معلمین بهطوریکه حداقل حقوق آنان 2500 ریال باشد و...
- پرداخت اضافات و ترفیعات سالهای 27-28-29-30
- تصویب فوری لایحه اصلاحی قانون آموزش و پرورش همگانی با توجه به پیشنهاد منطقی فارغ التحصیلان دانشسراهای ایران(معلمان)
- تبدیل قرارداد کنونی بیمه (که برآورنده حوائج فرهنگیان نیست) بهقرارداد آبرومندی که مفید بهحال آنان باشد... و اجرای بیمه خانوادگی فرهنگیان در سراسر کشور.