بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


بی‌تفاوتی و مرگ سیاسی

مظاهر گودرزی (روزنامه‌نگار)
حضور مردم در خیابان‌های آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی در پی مرگ «جرج فلوید» توسط پلیس آمریکا، اگرچه واکنش جدی به تبعیض نژادی و مبارزه برای حقوق سیاه پوستان است، اما یک پیام مهم دیگری هم دارد و آن بی‌تفاوت نبودن شهروندان جهان به بی‌عدالتی و حوادثی است که در کشورهایشان رخ می‌دهد. اما چرا یک جامعه بی‌تفاوت می‌شود و یک جامعه این چنین کنش‌گر می‌شود؟ به نظر می‌رسد پاسخ را می‌توان در نوع نگاه به سیاست دنبال کرد. جوامعی که به حوادثی چون مرگ «جرج فلوید» این چنین پاسخ می‌دهند حیات سیاسی به عنوان گوهر زندگی جمعی همچنان در میان آنها پویا است، اما نه آن سیاست معطوف به قدرت، بلکه سیاست از آن جنس که به جامعه معطوف می‌شود.
پویایی امر سیاسی در یک جامعه اگر روزگاری تنها معطوف به قدرت بود، اما امروز باید پذیرفت که الگوی فعالیت سیاسی تغییر کرده است. اما این تغییر الگو به نظر می‌رسد در همه جا یکسان ظهور و بروز نداشته و رشد نکرده، در بسیاری از جوامع همچنان سیاست امری صرفا متوجه دولت و قدرت شناخته می‌شود. با یک مثال ساده می‌توان گفت همچنان در جوامعی مانند ایران شرکت گسترده افراد در انتخابات نشانه پویایی سیاست است و اگر یک روز جامعه به هر دلیلی تصمیم بگیرد در انتخابات شرکت نکند گروهی آن را مصداق سرد شدن سیاست می‌دانند.
همان دامی که هر بار با مشارکت زیر پنجاه درصد مردمِ بریتانیا یا فرانسه در انتخابات آن کشورها تحلیل‌های سیاسی ما به آن دچار می‌شود یعنی بلافاصله شروع به نوشتن و گفتن می‌کنیم که سیاست در غرب رنگ باخته و مردم دلسرد از نیروهای سیاسی منتظر تغییر بنیادی هستند. نگاه به امر سیاسی در کشور ما همچنان معطوف به قدرت مانده است، در حالی که در بسیاری از جوامع کنش سیاسی به سمت و سوی جامعه چرخیده. در واقع درک جدیدی از سیاست به مثابه پدیده‌ای که در همه تجربیات اجتماعی حضور دارد ایجاد شده است.(جامعه‌شناسی سیاسی معاصر:کِیت نش:21) با این رویکرد به سیاست که از آن به عنوان «سیاست فرهنگی» یاد می‌شود، ما شاهد گسترش و پویایی و کنش هر چه بیشتر در زمینه‌هایی مانند دفاع از حقوق زنان، رنگین‌پوستان، کودکان، دفاع از محیط زیست، و سایر جنبش‌هایی از این دست هستیم که البته نسبت به آنها نگاه امنیتی نیز وجود ندارد. یعنی حکومت به عنوان متولی امر سیاست با تغییر رویکرد هیچ مخالفتی نداشته، کاهش حضور سیاسی مردم در انتخابات‌ها را پذیرفته و برای جنبش‌های مدنی ظرفیت فوق‌العاده‌ای در نظر گرفته است و به مطالبات آنها هم پاسخ می‌دهد.
حالا بیاییم چنین رویکردی را در حوادث اخیر در ایالات متحده پس از مرگ «جرج فلوید» در نظر بگیریم، که چگونه جنبش‌های حامی حقوق سیاه‌پوستا‌ن و مبارزه علیه تبعیض نژادی به تکاپو جدی افتادند و روزها است که حاکمان امریکا را با مشکلات جدی روبه‌رو کرده‌اند. همین مسئله به اروپا هم کشیده شد و جنبش‌های مردمی در حالی که شاید توجه چندانی به انتخابات نداشته باشند، اما برای مسئله پیش آمده پا به میدان گذاشته و مثلا مجسمه‌هایی از افراد معروف شهر را که آنها در گذشته خود سابقه خریدوفروش انسان داشته‌اند پایین می‌کشند و به دریا می‌اندازند، و نکته جالب آنکه شهردار لندن بازنگری در اسامی خیابان‌ها را به عنوان پاسخی به مطالبات مردم اعلام می‌کند، یا شهردار واشنگتن نام خیابان منتهی به کاخ سفید را به «جان سیاه‌پوست ارزش دارد» تغییر می‌دهد. اینها نشانه‌های بزرگی است که مردم در این کشورها نسبت به مواردی چون بی‌عدالتی بی‌توجه نشده‌اند، اگر نگاه ما به سیاست، سیاست فرهنگی باشد اعتراض‌های اخیر در غرب را باید نقطه قوت آنها در نظر گرفت. اگر در نگاه معاصر جامعه بستر سیاست است، حیات سیاسی زمانی برقرار است که جامعه‌ بی‌تفاوت از کنار مسائل عبور نکند، جامعه همچنان کنشگر باشد، و بتواند بازیگری کند و نه صرفاً تماشاگری، در این جوامع مردم شهر به خانه‌هایشان پناه نبرده‌اند و شهر را به امان خدا رها نکرده‌اند، که به تعبیر آرنت فیلسوف سیاسی قرن بیستمی، حیات سیاسی در شهر امکان‌پذیر است. حالا شما این سطح از کنش‌گری را با جوامعی مقایسه کنید که نسبت به حوادث تلخی که در شهر اتفاق می‌افتد بی‌تفاوت هستند، آنگاه می‌شود گفت وقتی یک جامعه متاثر از فشارهای ساختاری کنشگری خود را از دست می‌دهد یا تاثیرگذاری خود را از دست می‌دهد، مرگ حیات سیاسی رخ داده است.