اندیشهورزی و مهارتهای زندگی
دکتر محمدعلی نویدی (مدرس دانشگاه)مهارت چیست و در زندگی چه اثر و نقشی دارد و انواع مهارتها کدام است و شرایط اصلی مهارت ورزی در زندگانی آدمی، چگونه حاصل میشود؟ مهارت«skill & dexterity» همانا، توانایی لازم و شایسته برای انجام کارها و امور زندگانی و انسانی است. بنابراین، مهارت صرفاً دانش و دانستنیها و علم محض و بحث نیست؛ چنین دانشی و علمی، علم انتزاعی و ذهنی و دور از عمل و صحنه زندگی است. دانش امر آموختنی و یاد گرفتنی و به مرور زمان افزودنی است. مثل دانش یک دانشآموز و دانشجو و محقق و پژوهشگر. اما، مهارت، بهکارگیری و کاربرد عملی و اثری آن دانش و معرفت استو
بدین سان، مهارتهای زندگی تواناییهای اثربخشی هستند که با چهار شرط اصلی همراه هستند.۱) اندیشیدن و فهمیدن. هرگز بدون اندیشه ورزی و فهمیدن درونی شده و نهادینه شده، مهارت در دل و جان آدمی، جای نمی گیرد؛ اندیشیدن، در اصل و واقع، گره زدن و احاطه علمی پیدا کردن است. ۲) آموزش و یادگیری. شرط دوم مهارت آموزی است. مهارتهای زندگی، در متن و واقعیت حیات بشری و مناسبات اجتماعی، با آموزشهای واقعی، نه صوری و ظاهری، مرتبط هستند. مثل مهارت بنایی. ۳) تمرین و تمرکز. مهارتها با تمرین در ذهن و اعضا و جوارح وجودی انسان نهادینه میشوند و امکان بهکارگیری پیدا میکنند. یعنی «درس و آموختن یک بار، و، تمرین و تمرکز هزار بار». ۴) ورز دادن و پروردن معطوف به نتیجه و اثر. یعنی، مهارت بماهو مهارت، بیمفهوم و بیمعنی است. مهارت و ثمر و اثر، لاجرم قرین هستند. به تعبیر دیگر، داشتن آگاهی و تجربه و چالاکی، شرط ظهور و تحقق مهارتهای زندگی است. آگاهی با اندیشیدن و اندیشه ورزیدن و علم و دانش آموختن امکان پذیر و حاصل آمدنی است. تجربه نیز با تمرین و تکرار، قرابت و همراهی دارد. خروجی و حاصل این دو با زبردستی و کیاست، نتایج نافع مهارتهای زندگی را عیان و آشکار میسازد. در چنین حالتی، مهارت به شایستگی آثار خود را نشان میدهد.
بنابراین، مهارت آموزی و مهارت ورزی، با ماهر شدن و تبحر و حذاقت و ترفند دانی و تردستی، ارتباط دارد. گویی، شخص ماهر، شخص مسلط و محیط بر کار است. در مقابل، مهارت داشتن، ناشی بودن و خام کاری است. اگر خام کاران، در فکر مهارت اندورزی و کسب شایستگی نباشند، هم زندگی خود را تباه میکنند و هم زندگی دیگران را. زیرا، مردم مهارت دانها را استادکاران، جامعه میدانند؛ مثل، برق کاران، تعمیر کاران وسایل خانگی و لوازم زندگی( یخچال و تلویزیون و کلر و ماشین لباسشویی و لوله کشی و غیره) پس لازم عقلانی و عملی و حیاتی است، تا موضوع مهارت و زندگی جدی گرفته شود، بدون مهارتهای زندگی، امکان چرخش و گردش چرخ زندگی مدرن نیست.
برخی از مهارتهای مهم زندگی عبارتند از: تصمیم گیریهای سرنوشت ساز. تصمیم و تفکر، از ارکان و اصول زندگانی بشری هستند. لحظهای به تصمیمهای بدون تفکر و بیاندیشه ورزی، بیاندیشیم. پس، مدیریت ذهن و اندیشه و تصمیم یک مهارت تفکری و واقعی است. یعنی، یک مسئله بنیادین از مسائل، تفکراثربخش است. به دنبال مدیریت ذهن و اندیشه و تصمیم، مدیریت احساسات و عواطف پیش میآید. اگر کسی، در سطح تفکر انتزاعی و آرمانی و خیالی و احساسی، باقی بماند، وارد قلمرو اخبارگری شده است. در واقع، پیوسته حیران و سرگردان دنبال خبر موثق است. زندگی با احساس عجین است، اما، احساسات، مدیریت تفکری لازم دارند؛ بهرهای از خردمندی لازم دارند تا کنترل شوند و راه صواب روند. بهدنبال، مدیریت احساسات، مدیریت، مناسبات پیش میآید. روابط انسانی و اجتماعی، همواره نیازمند، اندیشه ورزی هستند تا کنترل و مهار شوند. یعنی، مهارتهای زندگی، نیاز به مهارت شدنهای عقلانی و خردورزانه دارند. از جمله مهارتهای زندگی، مهارت کنترل استرسهاست؛ بشر در رنج آفریده شده است، یعنی، زندگی آمیخته و آغشته با استرس و اضطراب است. اندیشیدن و تأمل ورزیدن، افسارزدن و عنان نگهداشتن این استرسهاست. زیرا، استرسها، مخرب زندگی هستند، در حالیکه، عقل و خرد، زندگی ساز است.
یک راهکار عملی در غنی سازی و اثربخشی مهارتهای زندگی این است که، این سه مرحله را جدی بگیریم: اول از مغز و ذهن و اندیشه و خرد، غافل نباشیم، عقل خالص و سلیم، هرگز آدمی را به بیراهه و گمراهه، نمی برد. دوم، جدی گرفتن علم و دانش سخته است؛ دانشی که محک خورده است. علم، اساس رشد و پیشرفت و مهارتهای زندگی است. و سوم، تمرکز و تمرین. مهارت شدت و ضعف و فردی و اجتماعی دارد. کسی ماهر موفق است که خسته نشود و متواضعانه به اندیشیدن و مهارت افزودن، ادامه دهید.
بدین سان، مهارتهای زندگی تواناییهای اثربخشی هستند که با چهار شرط اصلی همراه هستند.۱) اندیشیدن و فهمیدن. هرگز بدون اندیشه ورزی و فهمیدن درونی شده و نهادینه شده، مهارت در دل و جان آدمی، جای نمی گیرد؛ اندیشیدن، در اصل و واقع، گره زدن و احاطه علمی پیدا کردن است. ۲) آموزش و یادگیری. شرط دوم مهارت آموزی است. مهارتهای زندگی، در متن و واقعیت حیات بشری و مناسبات اجتماعی، با آموزشهای واقعی، نه صوری و ظاهری، مرتبط هستند. مثل مهارت بنایی. ۳) تمرین و تمرکز. مهارتها با تمرین در ذهن و اعضا و جوارح وجودی انسان نهادینه میشوند و امکان بهکارگیری پیدا میکنند. یعنی «درس و آموختن یک بار، و، تمرین و تمرکز هزار بار». ۴) ورز دادن و پروردن معطوف به نتیجه و اثر. یعنی، مهارت بماهو مهارت، بیمفهوم و بیمعنی است. مهارت و ثمر و اثر، لاجرم قرین هستند. به تعبیر دیگر، داشتن آگاهی و تجربه و چالاکی، شرط ظهور و تحقق مهارتهای زندگی است. آگاهی با اندیشیدن و اندیشه ورزیدن و علم و دانش آموختن امکان پذیر و حاصل آمدنی است. تجربه نیز با تمرین و تکرار، قرابت و همراهی دارد. خروجی و حاصل این دو با زبردستی و کیاست، نتایج نافع مهارتهای زندگی را عیان و آشکار میسازد. در چنین حالتی، مهارت به شایستگی آثار خود را نشان میدهد.
بنابراین، مهارت آموزی و مهارت ورزی، با ماهر شدن و تبحر و حذاقت و ترفند دانی و تردستی، ارتباط دارد. گویی، شخص ماهر، شخص مسلط و محیط بر کار است. در مقابل، مهارت داشتن، ناشی بودن و خام کاری است. اگر خام کاران، در فکر مهارت اندورزی و کسب شایستگی نباشند، هم زندگی خود را تباه میکنند و هم زندگی دیگران را. زیرا، مردم مهارت دانها را استادکاران، جامعه میدانند؛ مثل، برق کاران، تعمیر کاران وسایل خانگی و لوازم زندگی( یخچال و تلویزیون و کلر و ماشین لباسشویی و لوله کشی و غیره) پس لازم عقلانی و عملی و حیاتی است، تا موضوع مهارت و زندگی جدی گرفته شود، بدون مهارتهای زندگی، امکان چرخش و گردش چرخ زندگی مدرن نیست.
برخی از مهارتهای مهم زندگی عبارتند از: تصمیم گیریهای سرنوشت ساز. تصمیم و تفکر، از ارکان و اصول زندگانی بشری هستند. لحظهای به تصمیمهای بدون تفکر و بیاندیشه ورزی، بیاندیشیم. پس، مدیریت ذهن و اندیشه و تصمیم یک مهارت تفکری و واقعی است. یعنی، یک مسئله بنیادین از مسائل، تفکراثربخش است. به دنبال مدیریت ذهن و اندیشه و تصمیم، مدیریت احساسات و عواطف پیش میآید. اگر کسی، در سطح تفکر انتزاعی و آرمانی و خیالی و احساسی، باقی بماند، وارد قلمرو اخبارگری شده است. در واقع، پیوسته حیران و سرگردان دنبال خبر موثق است. زندگی با احساس عجین است، اما، احساسات، مدیریت تفکری لازم دارند؛ بهرهای از خردمندی لازم دارند تا کنترل شوند و راه صواب روند. بهدنبال، مدیریت احساسات، مدیریت، مناسبات پیش میآید. روابط انسانی و اجتماعی، همواره نیازمند، اندیشه ورزی هستند تا کنترل و مهار شوند. یعنی، مهارتهای زندگی، نیاز به مهارت شدنهای عقلانی و خردورزانه دارند. از جمله مهارتهای زندگی، مهارت کنترل استرسهاست؛ بشر در رنج آفریده شده است، یعنی، زندگی آمیخته و آغشته با استرس و اضطراب است. اندیشیدن و تأمل ورزیدن، افسارزدن و عنان نگهداشتن این استرسهاست. زیرا، استرسها، مخرب زندگی هستند، در حالیکه، عقل و خرد، زندگی ساز است.
یک راهکار عملی در غنی سازی و اثربخشی مهارتهای زندگی این است که، این سه مرحله را جدی بگیریم: اول از مغز و ذهن و اندیشه و خرد، غافل نباشیم، عقل خالص و سلیم، هرگز آدمی را به بیراهه و گمراهه، نمی برد. دوم، جدی گرفتن علم و دانش سخته است؛ دانشی که محک خورده است. علم، اساس رشد و پیشرفت و مهارتهای زندگی است. و سوم، تمرکز و تمرین. مهارت شدت و ضعف و فردی و اجتماعی دارد. کسی ماهر موفق است که خسته نشود و متواضعانه به اندیشیدن و مهارت افزودن، ادامه دهید.