پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


یادمان استاد «علی‌اصغر بهاری» به بهانه سالمرگش در گفت‌وگو با داوود گنجه‌ای و علی‌اکبر شکارچی

معلم اخلاقی که کمانچه را نجات داد

همدلی|علی نامجو: دیروز بیست و پنجمین سالمرگ مردی بود که اگر نبود، شاید نامی از کمانچه نمی‌شنیدیم، چه رسد به اینکه بزرگترین موزیسین‌های کشورمان در این ایام برآمده از مکتب نوازندگی این ساز باشند. امروز در کمانچه‌نوازیِ ایران نام‌های بلندی ظهور کرده‌اند که در قواره‌های ملی و بین‌المللی شناخته‌شده هستند و هر از چندی شنیدن آثار زیبای آنها یا فهمیدن خبر انتخابشان به عنوان هنرمند برگزیده در جشنواره‌ها و جوایز بین‌المللی حال عاشقان هنر موسیقی را در این ملک، خوب می‌کند. حالا، ساز کمانچه و هنر کمانچه‌نوازی در ایران و حتی جهان هنری آشناست. همه هنردوستان در زمینه موسیقی ملل می‌شناسندش و این ساز در کنار نوازندگانش در این ایام، به اعتبار موسیقی ما در سطح جهان بدل شده‌است. تاریخ اما اگر طور دیگری پیش می‌رفت، شاید امروز دیگر نه از تاک نشانی مانده بود و نه از تاک‌نشان! استاد علی‌اصغر بهاری؛ انسان بزرگی که ساز خوش صدای کمانچه را از خاموشی نجات داد، بیست و پنج سال قبل در چنین روزی از میانمان رفت. او اگر متولد نشده بود، شاید امروز در کتاب‌های تاریخ یا در میان خاطرات گذشتگان به سختی می‌توانستیم ردپای کمانچه را ببینیم. آنها که تجربه همزیستی و همکلامی با این استاد ارزنده را دارند، از مهربانی‌اش، ادب و شخصیتش و از تقوایش سخن‌ها گفته‌اند. او امروز با جسمش کنارمان نیست، اما جایی همین دور و بر حتما دارد نگاهمان می‌کند. خوب است به احترامش لحظاتی فکر کنیم که اگر نبود چه بر سر کمانچه‌ می‌آمد و ما امروز بدون کمانچه کجا بودیم؟ او سال 1284 در محله عباس‌آباد تهران زاده شد. سیزده ساله بود که پدرش ورشکست شد و از آن زمان ناچار در خانه پدربزرگ مادری‌اش ساکن شد. مدتی بعد فراگیری کمانچه را از پدربزرگش آغاز کرد و در ادامه در محضر سه دایی خود رضاخان، اکبرخان و حسن‌خان ادامه آموختن را دنبال کرد. هجده ساله بود که همراه با ارکستر ابراهیم‌خان منصوری روی صحنه رفت و همان یک اجرا کافی بود تا بسیاری او را به عنوان نوازنده‌ای خوب و آشنا به گوشه‌‌های ردیف بشناسند. در ادامه اوضاع برای کمانچه و سنتور در ایران خوب پیش نرفت. کار به جایی رسید که نوازندگان این دو ساز، به جای کمانچه و سنتور، ویلن و پیانو به دست گرفتند. بهاری هم همین کار را کرد و ویلن‌نواز شد. مدتی بعد به محضر رضا محجوبی رفت تا ظرایف موسیقی ایرانی را از او یاد بگیرد. بعد از پایان کلاس‌ها استاد همه پولی را که شاگرد به عنوان شهریه پرداخت کرده بود، به او پس داد، چون از نتیجه آموزش بسیار راضی بود. بعد از چندی رهسپار سرزمین خراسان شد و به شهر مشهد رفت. آنجا به همراه حبیب سماعی کلاسی برای آموزش موسیقی به راه انداخته بود. بعد از حضور در مشهد و آموزش شاگردان تصمیم به بازگشت به تهران گرفت. به محض بازگشت به تهران روح‌الله خالقی به او پیشنهاد داد تا به مدرسه موسیقی برود و به هنرجویان درس بدهد. بهاری هم همین کار را کرد و از آن زمان به بعد معلم دبیرستان موسیقی شد. رادیو تهران را همان ایام راه‌اندازی کرده بودند. به بهاری هم گفتند به آنجا برود و با آنها همکاری کند. بعد از حضور او در رادیو و شنیدن صدای سازش، دانشگاه تهران هم از او دعوت کرد تا برای تعلیم دادن به هنرجویان به دانشگاه برود. بهاری در ادامه در مرکز حفظ و اشاعه رادیو تلویزیون ملی ایران در کنار دیگر استادان به تربیت شاگردان مشغول شد. بعد از انقلاب اما اوضاع او و بسیاری از هم‌نسلانش به هم ریخت. مدت‌ها از فعالیت در ماندند و فرصتی در اختیارشان قرار نگرفت تا به روی صحنه بروند یا در صداوسیما به عنوان مدرس و نوازنده حاضر شوند. سال‌ها بعد گروهی به نام اساتید تاسیس شد تا بهاری در کنار تعدادی از هم‌نسلانش کنسرت‌‌هایی را در وزارت کشور و البته خارج از ایران به روی صحنه ببرد؛ با همراهی محمدرضا شجریان و شهرام ناظری. او در اواخر عمر حتی خانه‌ای هم از خود نداشت. سرانجام بیستم خردادماه سال 1374 این استاد ارزنده موسیقی ایران در 90سالگی از دنیا رفت. او شاگردان زیادی داشت که به بهانه درگذشت این معلم ارزنده از میان آن شاگردان با داوود گنجه‌ای و علی‌اکبر شکارچی به گفت‌وگو نشستیم.

بهاری؛ مصداق عاشقی تمام‌عیار

داوود گنجه‌ای نوازنده پیشکسوت کمانچه و ویلن که از شاگردان او بود، درباره استادش این طور می‌گوید: «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما» علی اصغر بهاری مصداق یک عاشق به تمام معنا بود. سال 1346 در دانشکده هنرهای زیبا من و محمد مقدسی اولین شاگردانش بودیم. آن زمان فضا طور دیگری بود و الان هم وقتی صدای ساز استاد بهاری را می‌شنوم منقلب می‌شوم چون امروز فضای دنیا، فضای آشفته‌ای است. ما امروز از ادب این مرد اخلاق و هنرمند به تمام معنا فاصله گرفته‌ایم. شیوه کمانچه‌نوازی این استاد ارزنده شیوه عشق بود و «حرف عشق در دفتر نباشد».
او در ادامه توضیح داد:«ممکن است هزار نفر آرشه بکشند، اما آن صدای آرشه‌ای که از دل سوخته برآمده است، بر جان شنونده می‌نشیند. سخن گفتن درباره ویژگی‌‌های استاد بهاری کاری نیست که بشود در یک جلسه و دو جلسه انجامش داد. بسیاری از دوستان می‌توانند بهتر از من درباره این هنرمند ارزنده بگویند، اما من می‌گویم ما اگر یک خصیصه بی‌ادعا بودن را از استاد بهاری یاد بگیریم، کارمان خیلی جلو می‌افتد. برخلاف رویه‌ای که امروز در کشور ما وجود دارد افراد در عرصه‌‌های مختلف آنچه زیاد دارند، ادعاست.» این نوازنده پیشکسوت در ادامه به خاطراتی که از استاد علی‌اصغر بهاری در دانشکده هنرهای زیبا برایش شکل گرفت، هم اشاره کرد و گفت:«خوب به خاطر دارم که شب‌‌ها در دانشکده، استاد بهاری یک بار کمانچه‌اش را به دست من می‌داد و بار دیگر آن را به دست آقای مقدسی می‌داد. ما وضع مالی خوبی نداشتیم که هر کدام بتوانیم برای خودمان کمانچه بخریم. اما استاد بهاری ساز خودش را به ما می‌داد تا آنچه پیش‌تر به ما آموخته، اجرا کنیم. آن زمان نتی هم می‌نوشتیم و می‌آمدیم.»
گنجه‌ای گفت:آقای بهاری در آرشه‌کشی، ملودی‌نوازی و نگه داشتن ریتم سهل و ممتنع عمل می‌کرد. در نهایت اما من معتقدم عشقی که در دل ایشان بود جوهره همه اتفاقات مبارکی بود که بعدها در موسیقی ایران افتاد. اگر استاد بهاری کمانچه را زمین می‌گذاشت، من و آقای مقدسی نبودیم و اگر ما نبودیم این هنرمندان قبراق و توانمند امروزمان که خیلی هم سرحال‌تر از ما ساز می‌زنند، وجود نداشتند.» او افزود:«بهاری به قله عشق و عرفان و معرفت رسیده بود و اگر در خیابان ایران اسمش را می‌آوردی از هزار مجتهد پیش بود، هرچند به شغل اهالی موسیقی قدیم مطربی می‌گفتند. البته «مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد/ نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد». علی‌اکبر شکارچی هم سخنان خود در باره استادش را این طور آغاز کرد:«استاد علی‌‌اصغر بهاری برای ما دریایی از موسیقی را به یادگار گذاشت. بارها و بارها گفته‌ام استاد بهاری زمانی کمانچه‌نوازی را به شکل جدی پیگیری کرد که حوزه در اوضاع و احوال خوبی به سر نمی‌برد و در اصطلاح به مویی بند بود.» او افزود: کمانچه‌نوازی امروز به نظر من مدیون سه حوزه است که اولینش نوازندگان مناطق و نواحی مختلف ایران، دوم نوازندگان کشورهای هم‌مرز ایران همچون‌هابیل علی‌اف و در نهایت استاد علی‌اصغر بهاری. شاگردانی که با دست استادکاری استاد بهاری پرورش پیدا کردند، مسیر فعالیت در این عرصه را پیش بردند و امروز کار به جایی رسیده که کمانچه‌نوازی شهره شده است.»

اجرایی مبتنی بر بداهه

شکارچی در ادامه با اشاره به اینکه کمانچه‌نوازی‌‌ استاد علی‌اصغر بهاری مبتنی بر بداهه‌نوازی‌‌ بود، همان‌طور که شیوه نوازندگی بقیه استادان و قدما مبتنی بر بداهه‌نوازی‌‌ بود، توضیح داد:«یکی از افتخارات من دورانی است که در محضر استاد بهاری بودم. در آن ایام من آنقدر تقلید می‌کردم که سازم شبیه ایشان شده بود. سال‌ها بعد یکی از دوستان کاستی آورد و گفت این ابوعطا را شما در مرکز حفظ و اشاعه اجرا کرده‌ای. بعد که آن کار را شنیدم باور کنید نمی‌توانستم تشخیص دهم این ابوعطا را من اجرا کرده‌ام یا استاد بهاری.» آهنگساز آلبوم جرس در ادامه گفت:«ایشان در نوازندگی‌اش همچون سخنوری بود که کلمات عاشقانه به زبان می‌آورد. بزرگانی مثل استاد بهاری آنقدر در نوازندگی پیش رفته بودند که می‌کوشیدند با بهره‌گیری از گوشه‌‌ها حرف بزنند.» شکارچی با اشاره به خصوصیات اخلاقی زنده‌یاد بهاری تصریح کرد:«در طول دورانی که خدمت استاد بهاری بودم به یاد نمی‌آورم کسی به دیدار ایشان آمده باشد و بدون شنیدن ساز ایشان محضرشان را ترک کند. استاد بهاری وقتی چشمانش را می‌بست و شروع به نوازندگی می‌کرد، انگار که داشت برای شما داستان و رمان می‌خواند.»
آهنگساز فیلم سینمایی «خون‌بس» افزود:«استاد بهاری اهل نواختن بود نه اهل حرف زدن و آنقدر در این مسیر پیشرفت کرده بود که حرف و نوازندگی‌اش یکی شده بود. هیچ وقت ندیدم استاد بهاری پشت سر کسی حرف بزند. حتی گاهی درباره اینکه این شاگردتان از نگاه شما بهتر است یا آن یکی، مدام طفره می‌رفت و آخرش می‌گفت هر دوتایشان بهترند.»