ما و مهاجران
فرزانه میر فردی (فعال اجتماعی)شاید در ابتدا همه ما فکر میکنیم که شهروندان موظفاند از بدو تولد تمام رفتارها و واکنشهای درست و متناسب با موقعیتهای گوناگون را حین تولد مانند سیستم عامل دستگاههای هوشمند همراه خود داشته باشند و تفاوتی میان اقشار مختلف قومی، اقتصادی، اجتماعی و شرایطی که افراد مختلف در آن رشد یافتهاند وجود ندارد.
خانواده، مدرسه، رسانههای جمعی و گروه دوستان و همسالان به ترتیب مهم ترین مراجعی است که افراد تحت تاثیر آنها افکار، باورها و ساختار شخصیتی خود را شکل میدهند. در این مورد خاص که موضوع بررسی است، رفتار ما با کسانی مورد نظر است که اندکی با ما متفاوتند. این تفاوت میتواند از نظر محل تولد، قومیت یا ملیت افراد باشد. خانوادههای ایرانی به عنوان ملتی که دو دهه است در معرض سیل مهاجران افغان قرار گرفتهاند چقدر برای تربیت خود و فرزندان برای حسن رفتار و واکنش درست در این مواجهه آماده بودند؟ و بعد از مواجهه چقدر آموزشهای لازم و ضروری را دریافت کردند؟
قطع به یقین هیچکدام از ما نه در مدرسه نه در اجتماع (مثل سایر معضلات نیازمند آموزش) رفتار مناسب با پدیده مهاجرت را نیاموختهایم. آموزشی سازمان یافته و هدفمند که از طرف سیستم آموزشی رسمی و وابسته به حاکمیت طرح و برنامه ریزی شده باشد ندیدهایم، چرا که اصلا چنین سرفصلی در نظام آموزشی ما تعریف نشده است.
حضور ما در یک جامعه بین المللی ما را ملزم به حسن رفتار در موقعیتهایی میکند که ناگزیر از شراکت در مشکل ملت دیگری هستیم. ملت ایران پس از گذشت سالیان دراز توانستهاند به تنهایی و بدون دخالت نهاد دولت و قانون بسیاری از ایرادات خود را برطرف کند. در بسیاری موارد این تنهایی هزینههای بسیاری برای آنها داشته که در این مورد خاص کسان دیگری نیز درگیر شدهاند. پرداختن به بسیاری معضلات در فرهنگ، اجتماع و زندگی روزمره داخلی مجال چندانی برای شهروندان ایرانی، برای پرداختن به مسئلهای که از قضا بسیار مهم است، باقی نگذاشته است. این غفلت که البته قابل توجیه نیست، قابل درک و غیرعمد است.
ما درباره آن بخشی از برخورد حرف میزنیم که الزاما بین افراد دو ملت باشد، نه بین اتباع بیگانه و حاکمیت که خود بحث مفصلی است. با این حال در این مورد خاص قصور دولت و قانون در آموزش بسیار پررنگ بوده است. گلایههای مهاجرین و ملت افغان از رفتار نامناسب ایرانیان در برخورد با آنها، که بعداز دو دهه باید به همزیستی مسالمتآمیز رسیده باشند، مارا وارد چالشی بزرگتر از همه چالشهای داخلی کرده است. معضلی که اکنون آتش خشم جهانیان پس از قتل جورج فلوید را برانگیخته است.
ما متهم به نژادپرستی میشویم اگر برای این معضل چارهای نیندیشیم و برای اثبات غیر عمد بودن و یا برائت از آن قدرت کافی را نیز نداریم.
خانواده، مدرسه، رسانههای جمعی و گروه دوستان و همسالان به ترتیب مهم ترین مراجعی است که افراد تحت تاثیر آنها افکار، باورها و ساختار شخصیتی خود را شکل میدهند. در این مورد خاص که موضوع بررسی است، رفتار ما با کسانی مورد نظر است که اندکی با ما متفاوتند. این تفاوت میتواند از نظر محل تولد، قومیت یا ملیت افراد باشد. خانوادههای ایرانی به عنوان ملتی که دو دهه است در معرض سیل مهاجران افغان قرار گرفتهاند چقدر برای تربیت خود و فرزندان برای حسن رفتار و واکنش درست در این مواجهه آماده بودند؟ و بعد از مواجهه چقدر آموزشهای لازم و ضروری را دریافت کردند؟
قطع به یقین هیچکدام از ما نه در مدرسه نه در اجتماع (مثل سایر معضلات نیازمند آموزش) رفتار مناسب با پدیده مهاجرت را نیاموختهایم. آموزشی سازمان یافته و هدفمند که از طرف سیستم آموزشی رسمی و وابسته به حاکمیت طرح و برنامه ریزی شده باشد ندیدهایم، چرا که اصلا چنین سرفصلی در نظام آموزشی ما تعریف نشده است.
حضور ما در یک جامعه بین المللی ما را ملزم به حسن رفتار در موقعیتهایی میکند که ناگزیر از شراکت در مشکل ملت دیگری هستیم. ملت ایران پس از گذشت سالیان دراز توانستهاند به تنهایی و بدون دخالت نهاد دولت و قانون بسیاری از ایرادات خود را برطرف کند. در بسیاری موارد این تنهایی هزینههای بسیاری برای آنها داشته که در این مورد خاص کسان دیگری نیز درگیر شدهاند. پرداختن به بسیاری معضلات در فرهنگ، اجتماع و زندگی روزمره داخلی مجال چندانی برای شهروندان ایرانی، برای پرداختن به مسئلهای که از قضا بسیار مهم است، باقی نگذاشته است. این غفلت که البته قابل توجیه نیست، قابل درک و غیرعمد است.
ما درباره آن بخشی از برخورد حرف میزنیم که الزاما بین افراد دو ملت باشد، نه بین اتباع بیگانه و حاکمیت که خود بحث مفصلی است. با این حال در این مورد خاص قصور دولت و قانون در آموزش بسیار پررنگ بوده است. گلایههای مهاجرین و ملت افغان از رفتار نامناسب ایرانیان در برخورد با آنها، که بعداز دو دهه باید به همزیستی مسالمتآمیز رسیده باشند، مارا وارد چالشی بزرگتر از همه چالشهای داخلی کرده است. معضلی که اکنون آتش خشم جهانیان پس از قتل جورج فلوید را برانگیخته است.
ما متهم به نژادپرستی میشویم اگر برای این معضل چارهای نیندیشیم و برای اثبات غیر عمد بودن و یا برائت از آن قدرت کافی را نیز نداریم.