پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


چرا خانه آهنگساز بزرگ موسیقی ایران با لودر تخریب شد؟

خانه مشکاتیان،حسرتی بر دل سبزوار

همدلی| علی نامجو|کشور فرانسه و شهر پاریس همیشه به عنوان نمونه‌هایی از کشور و شهری که اهالی هنر در آن ارج و قرب دارند، معرفی شده است. چرا؟ شاید عده‌ای گمان کنند چون در سرزمین ناپلئون درآمد و آینده شغلی فعالان عرصه‌های گوناگون هنری در مقایسه با سایر کشورها به سامان‌تر است. در حالی که چنین باوری درست نیست. پاریس از زمانی جایگاه بالایی در عرصه هنر در جهان پیدا کرد که حفظ و نگه‌داری میراث بزرگان ادب و هنرش به وظیفه مسئولانش تبدیل شد. از آن زمان تا امروز ده‌ها خانه متعلق به هنرمندان و ادیبان بنام پاریسی به خانه موزه تغییر ماهیت داده و نه تنها برای این شهر و مردمش درآمد سرشاری به ارمغان آورده، بلکه جهان را مجبور کرده تا پیش روی فرهنگ و هنر فرانسوی تعظیم کند. از «مادام دوسوینی»، «ویکتور هوگو»، اوسیپ زادکین»، «مارسل پروست» و «گوستاو مورو» گرفته تا «آری شفر»، «آنتوان بوردل»، «اُنوره دو بالزاک»، «بوریس ویان» و خیلی‌های دیگر تنها تعداد معدودی از هنرمندانی هستند که خانه‌هایشان در اختیار دولت قرار گرفته و مدیران سیستم در آنجا آن اماکن را بازسازی کرده‌اند و برای نگه‌داری‌اش هزینه می‌کنند تا شناسنامه فرهنگ و هنر خودشان را به شکلی شسته و رفته پیش روی مخاطبان قرار بدهند. در ایران اما مسیری کاملا عکس از آن راهی که فرنگی‌ها و به خصوص فرانسوی‌ها دنبال می‌کنند، در پیش گرفته شده است. همین چند وقت پیش بود که کاوه اعتمادزاده فرزند به‌آذین ناله سر داد که بسازوبفروش‌ها می‌خواهند خانه پدری او را بکوبند تا به جایش یک ساختمان چند طبقه علم شود. او از رایزنی‌هایش با میراث فرهنگی هم گفت و دراین‌باره توضیح داد که امید دارد، بتواند آن خانه را حفظ کند و در آینده‌ای نزدیک این میراث غیرمنقول نویسنده شمالی را به خانه‌موزه به‌آذین تبدیل کند. در همین گیرودار بود که بدون ذکر هیچ مقدمه‌ای ناگهان در اخبار آمد که خانه پرویز مشکاتیان در سبزوار را خراب کرده‌اند. البته می‌دانیم که آن خانه، خانه پدری زنده‌یاد مشکاتیان بود، اما مکانی بود که به حرمت حضور بسیاری از آدم‌های اهل دل، می‌خواستند آنجا را به خانه موزه موسیقی مشکاتیان تبدیل کنند. جالب آنجا که به گفته شهردار سبزوار درست یک روز بعد از اینکه آن خانه ثبت ملی می‌شود، مالک لودر را برداشته در محل حاضر شده و قبل از اینکه کسی بویی ببرد نود درصد از بنا را پودر کرده است. ظاهرا وراث آقای مشکاتیان خانه را به بسازوبفروش‌ها واگذار کرده بودند. آن بسازوبفروش هم طبق گفته‌های خودش به احترام نام استاد بزرگ موسیقی ایرانی دو سال صبر می‌کند تا اگر شورای شهر و شهرداری سبزوار تصمیم به خرید آن خانه گرفتند، بشود آن را حفظ کرد. اما دو سال می‌گذرد و مسئولین هنری آن خطه هم هیچ حرفی نمی‌زنند تا اینکه مالک می‌فهمد می‌خواهند به او دو میلیارد تومان بدهند و کنارش بگذارند، در صورتی که به گفته خودش، او پنج آپارتمان را فروخته تا بتواند این خانه را بخرد و ارزش آن ملک به پول امروز می‌شود ده میلیارد تومان. عقل می‌گوید مالک فعلی تقصیری ندارد و این مسئولان شهری و میراث بوده‌اند که باید آن خانه را از هر گزندی حفظ می‌کردند. حالا گیریم که ورثه آقای مشکاتیان هم تصمیم می‌گرفتند آن خانه را با دینامیت منفجر کنند. آیا چون آنها راضی بودند، مسئولان شهری و البته مدیران فرهنگ و هنر آن شهر باید دست روی دست می‌گذاشتند که کار از کار بگذرد. البته الان کار از کار گذشته و نود درصد از آن خانه نابود شده است. جالب اینکه همین یکی دو روز قبل یکی از بازیگران سینمای ایران آمده و گفته باید این خانه را سامان بدهند. اما یک سوال؛ مگر از آن خانه چیزی هم باقی مانده که بشود سامانش داد؟ این چرخ باطل فعلا قرار است ادامه داشته باشد، اما باور کنید، مایه خجالت است اتفاقاتی از این دست و البته ما را سرافکنده می‌کند جلوی کسانی که وطن‌شان جایی شبیه به پاریس است.