تبعیضنژادی و تلنگر قدرتمند تصویر
آرش رازانی (پژوهشگر)یکی از مهمترین وجوه تمایز دوران مدرن نسبت به ادوار قبلی تمدن بشری، نقش یافتن رسانه و تاثیر روزافزون آن در تعیین سرنوشت انسان است.در دوران نسبتاً طولانی انحصار رسانههای نوشتاری چون روزنامه و اطلاعیه و شبنامههای بی امضا، سازوکار تأثیرگذاری این رسانهها بر ذهن مخاطب با سه محدودیت روبهرو بود: میزان پختگی نگارش متن، محدودیت دسترسی به نسخه چاپی و لزوم سواد خواندن برای فرد مخاطب. با وجود این محدودیتها اما، ایجاد تحولات عظیم و بنیان کنی همچون ظهور کمونیسم در دنیا و قدرت گرفتن و مقبولیت یافتن تئوریهای نژادپرستانه و فاشیستی با اتکا و استفاده از رسانههای نوشتاری اتفاق افتادند.
ظهور رادیو به عنوان رسانه عمومی و سهلالوصول، محدودیت دسترسی به نسخهی چاپی و همچنین لزوم داشتن سواد برای مخاطب را از میان برداشت و در حین جنگ جهانی دوم رادیو به بازوی اصلی جنگ روانی بین طرفین جنگ تبدیل شد. تا اینکه با آغاز جنگ سرد و ظهور تلویزیون، تصویر به عرصهی رسانه وارد شد و هر سه محدودیت از میان برداشته شدند.
تاثیر تصویر به عنوان مدیوم اصلی در ذهن مخاطبان آنقدر عمیق است که تحولات رسانهای پس از تلویزیون، همگی حول غنیتر و تاثیرگذارتر کردن تصویر بر ذهن مخاطب طرحریزی میشوند.
رسانهها و سیستم آموزشی هدفمند و پنهان در پسِ پردهی آنها، از راه تکرار و بزرگنمایی از سویی و تخفیف و کوچکنمایی از سوی دیگر، دنیا را آن گونه که میخواهند در ذهن مخاطبان خویش میسازند. هیچ رسانهای منادی حقیقت نیست. رسانهها همچون سایر عناصر جهان سرمایهمحور، حافظ منافع صاحبان خویش هستند. اما این قاعده گاهی استثنا برمیدارد.
آنچه دنیا در هفتههای اخیر در آمریکا شاهد آن بوده است؛ نمونهای از این تاثیرگذاریهای غیر مترقبه است. سالیان درازی است که نژادپرستی و تبعیض علیه رنگین پوستان از معضلات و ناهنجاریهای آمریکا و اروپا -به عنوان میزبانان بزرگترین جوامع رنگین پوست- به شمار میرود. این مطلب پنهان و پوشیدهای نیست. اما سیر روزمره زندگی و پرداخته نشدن و مخفی کردن این ناهنجاری در قیاس با بزرگنمایی در مسائلی مانند اسلامهراسی یا پرداختن به حقوق دگرباشان جنسی، باعث غفلت افکار عمومی مردم و حتی خود رنگینپوستان نسبت به عمق فاجعه شده بود. اما تاثیر عمیق، بی واسطه و تکاندهندهی «تصویر» لحظات مرگ جورج فلوید که تنها توسط یک تلفن همراه در دست یک رهگذر -کسی مثل من و شما- ضبط و منتشر شد هزاران برابر انتشار «خبرِ» آن واقعه، جریانساز و واکنش آفرین بود.
وقوع اعتراضات گسترده و خشونتبار در آمریکا که با حمایت قابل توجه جامعه غیررنگین پوستان همراه شده است، تنها یک شورش کور و انتقامجویانه نیست. گویی پردهی غفلت از پیش چشم همگان کنار رفته است و عریان شدن عمق فاجعه از خلال لحظات مرگ یک فرد، همه را بیدار کرده است.
اثر جادویی این تصویر اما، تنها به آمریکا منحصر نشده است. مظاهر نژادپرستی که در سایر مناطق دنیا با پوششی از میهنپرستی از وجدان ملامتگر عمومی در امان مانده بودند نیز عریان و رسوا میشوند. در بریتانیا، مجسمه یادبود یک تاجر برده که دویست سال در شهر بریستول برپا بود به دست مردم معترض و با تأیید شهردار فرو افکنده و به قعر رودخانه رفت. در بروکسل، مجسمه لئوپولد دوم که خون میلیونها کنگویی در زمان سلطنت او و استعمار آن گوشه آفریقا توسط بلژیک به زمین ریخته شده بود مورد تعرض تظاهرکنندگان قرار گرفته است.
تبعیضنژادی یکی از امراض مزمن جوامع انسانی است. پلیدی شرمآوری که پنهان در دل جوامع متمدن همچنان در حال تاثیر بر سرنوشت آدمیانی است که گناهی جز تفاوت رنگپوستشان ندارند. پردههای غفلت و پنهانکاری از این پلیدی با استفاده از رسانههایی فرو افتاده که بنا نبود به ابزاری بر ضد نظام تبعیضآمیز قدرت و ثروت در دنیا عمل کنند. اما جادوی تصویر و قدرت رسانهی متکثر، بار دیگر خودنمایی کرد و به نظر میرسد که تلنگرهای بیدارگر با«تصویر»های بیشتری در راهند. البته کاش برای گستردن داد در دنیا، همین یک جادو کافی بود.
ظهور رادیو به عنوان رسانه عمومی و سهلالوصول، محدودیت دسترسی به نسخهی چاپی و همچنین لزوم داشتن سواد برای مخاطب را از میان برداشت و در حین جنگ جهانی دوم رادیو به بازوی اصلی جنگ روانی بین طرفین جنگ تبدیل شد. تا اینکه با آغاز جنگ سرد و ظهور تلویزیون، تصویر به عرصهی رسانه وارد شد و هر سه محدودیت از میان برداشته شدند.
تاثیر تصویر به عنوان مدیوم اصلی در ذهن مخاطبان آنقدر عمیق است که تحولات رسانهای پس از تلویزیون، همگی حول غنیتر و تاثیرگذارتر کردن تصویر بر ذهن مخاطب طرحریزی میشوند.
رسانهها و سیستم آموزشی هدفمند و پنهان در پسِ پردهی آنها، از راه تکرار و بزرگنمایی از سویی و تخفیف و کوچکنمایی از سوی دیگر، دنیا را آن گونه که میخواهند در ذهن مخاطبان خویش میسازند. هیچ رسانهای منادی حقیقت نیست. رسانهها همچون سایر عناصر جهان سرمایهمحور، حافظ منافع صاحبان خویش هستند. اما این قاعده گاهی استثنا برمیدارد.
آنچه دنیا در هفتههای اخیر در آمریکا شاهد آن بوده است؛ نمونهای از این تاثیرگذاریهای غیر مترقبه است. سالیان درازی است که نژادپرستی و تبعیض علیه رنگین پوستان از معضلات و ناهنجاریهای آمریکا و اروپا -به عنوان میزبانان بزرگترین جوامع رنگین پوست- به شمار میرود. این مطلب پنهان و پوشیدهای نیست. اما سیر روزمره زندگی و پرداخته نشدن و مخفی کردن این ناهنجاری در قیاس با بزرگنمایی در مسائلی مانند اسلامهراسی یا پرداختن به حقوق دگرباشان جنسی، باعث غفلت افکار عمومی مردم و حتی خود رنگینپوستان نسبت به عمق فاجعه شده بود. اما تاثیر عمیق، بی واسطه و تکاندهندهی «تصویر» لحظات مرگ جورج فلوید که تنها توسط یک تلفن همراه در دست یک رهگذر -کسی مثل من و شما- ضبط و منتشر شد هزاران برابر انتشار «خبرِ» آن واقعه، جریانساز و واکنش آفرین بود.
وقوع اعتراضات گسترده و خشونتبار در آمریکا که با حمایت قابل توجه جامعه غیررنگین پوستان همراه شده است، تنها یک شورش کور و انتقامجویانه نیست. گویی پردهی غفلت از پیش چشم همگان کنار رفته است و عریان شدن عمق فاجعه از خلال لحظات مرگ یک فرد، همه را بیدار کرده است.
اثر جادویی این تصویر اما، تنها به آمریکا منحصر نشده است. مظاهر نژادپرستی که در سایر مناطق دنیا با پوششی از میهنپرستی از وجدان ملامتگر عمومی در امان مانده بودند نیز عریان و رسوا میشوند. در بریتانیا، مجسمه یادبود یک تاجر برده که دویست سال در شهر بریستول برپا بود به دست مردم معترض و با تأیید شهردار فرو افکنده و به قعر رودخانه رفت. در بروکسل، مجسمه لئوپولد دوم که خون میلیونها کنگویی در زمان سلطنت او و استعمار آن گوشه آفریقا توسط بلژیک به زمین ریخته شده بود مورد تعرض تظاهرکنندگان قرار گرفته است.
تبعیضنژادی یکی از امراض مزمن جوامع انسانی است. پلیدی شرمآوری که پنهان در دل جوامع متمدن همچنان در حال تاثیر بر سرنوشت آدمیانی است که گناهی جز تفاوت رنگپوستشان ندارند. پردههای غفلت و پنهانکاری از این پلیدی با استفاده از رسانههایی فرو افتاده که بنا نبود به ابزاری بر ضد نظام تبعیضآمیز قدرت و ثروت در دنیا عمل کنند. اما جادوی تصویر و قدرت رسانهی متکثر، بار دیگر خودنمایی کرد و به نظر میرسد که تلنگرهای بیدارگر با«تصویر»های بیشتری در راهند. البته کاش برای گستردن داد در دنیا، همین یک جادو کافی بود.