وقتی گوینده باسابقه اخبار خود «خبر» میشود
درباره یک ماجرای حیاتی
همدلی| تصور تلویزیون جمهوری اسلامی بدون محمدرضا حیاتی، تصور عجیب و دور از ذهنی است. این گوینده باسابقه در ذهن چندین نسل از ایرانیانی که «خبر» برایشان اهمیت داشت حضور دارد و با مفهوم خبر عجین شده است. او که بسیاری از خبرهای خوب و بد چهار دهه گذشته را رو به دوربینهای تلویزیون و البته از فیلتر رسانه ملی به مخاطبان ایرانی رسانده است، از این منظر یک تصویر مکرر و ماندگار از خود به جای گذاشته است و البته این همیشه به معنای همراهی و همدلی مخاطبان با او نبوده است. خبرهای مهمی که در غیاب رسانههای فراگیر در هشت سال از جبهههای جنگ به مردم ایران میرسید، از زبان حیاتی بود؛ خبرهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی که هر بخش، جمعیت بسیاری از ایرانیان را مخاطب خود قرار میداد. خبر ارتحال امام خمینی در ساعت 7 صبح روز 14 خرداد ماه سال 1368 یکی از مهمترین موقعیتهای رسانهای این گوینده اخبار بوده است. خود او در توصیف این وضعیت گفته است: «خواست خدا بود که اعلام خبر ارتحال امام نصيب من بشود و گوينده آن خبر من باشم» که نشاندهنده حضور در یکی از تاریخیترین لحظات رسانهای ایران و البته جهان بوده است. محمدرضا حیاتی اما در موقعیتهای دیگری نیز حضور داشت. از جمله حوادث سال 88 و اتفاقات مربوط به اعتراضات پس از انتخابات جنجالی آن سال که اگرچه صحنهای واضح از آن در حافظه جمعی نیست، اما مقایسه او با همکار دیگرش«قاسم افشار» که همان روزها گفته بود خبر گفتن در رسانه ملی را کنار گذاشته، انتقاد برخی از مخاطبانش را برانگیخته بود. با این همه سابقه گویندگی خبر، او چند هفتهای است که خود به یک «خبر» در حوزه رسانه تبدیل شده است؛ خبری که در آخرین تحول به ادامه حیات رسانهای این گوینده خبر مربوط شده و آن را فعلا در حالت تعلیق نگه داشته است. ماجرا از حضور او در یک گفتوگوی تصویری اینترنتی آغاز شد. مدتی قبل از حضور حیاتی در آن مصاحبه ویدیویی، همسر ابراهیم حامدی پستی را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که در آن تصویر چند نوشته که از پستهای چند کاربر ایرانی برداشته شده بود، به چشم میآمد. یکی از تصاویر آمده در آن پست مربوط به متنی بود که محسن چاوشی چندی قبل در اینستاگرامش منتشر کرده بود. مهشید حامدی برومند در بخشی از پست اینستاگرامیاش نوشته بود: «آیا هنرمند نتیجه حکومت است؟ یا چنین جامعهای به هنرمند آگاه نیازمند است؟... دیدن این بیت بر صفحه یک آرتیست نفس را در سینه حبس میکند«با یدالله و با_تیغ علی ذوالفقار -سینه گردنکشان -اذن دهد میدرم» از مجموعه کلمات این بیت بوی تعفن عقب ماندگی و وحشیگری میبارد.»
چاوشی به آن پست با انتشار متن که ظاهرا بنا بود شعر باشد، واکنش نشان داد و در بخشی از آن نوشت: «من از تو داغ ترم/ ادای داغ در نکن/ که شمشیرِ ذوالفقارِ من/ مست میدان است/ و آماده به گردنکشان/ جیب بُران/ و عربده کشان .../ البته یاد عربده کشی دیگر افتادم متعارف/ همان که پشیمان است مثل سگ/ و افتخار میکند به کاباره/ و شهامتِ تهران ندارد! یا علی...» محمدرضا حیاتی هم در مصاحبه ویدیوییاش در واکنش به پرسش مجری برنامه گفت که به هر دوی این هنرمندان علاقهمند است. اما این را هم گفت که صدای ابی برای او صدای سالها خاطره است.
او ادامه داد: «من به ترانههایی که آقای ابی قبل از انقلاب خوانده، علاقه دارم و از شنیدنش بعد از گذشت پنجاه سال هنوز لذت میبرم.» حیاتی در بخش بعدی سخنانش توضیح داد: «محسن چاوشی هم از جمله خوانندگانی است که واقعا بعد از انقلاب موفق بودهاند و من به خصوص چند ترانهای را که برای تیتراژ سریالها، خوانده، دوست دارم.» بعد از انتشار آن مصاحبه اینترنتی، اما ویدیوی دیگری از محمدرضا حیاتی منتشر شد که نشان از چرخش او از موضع پیشین داشت. او در آن ویدیو گفت که از اصل ماجرای دعوا میان دو خواننده باخبر نبوده و این را هم گفت که همه ما به امیرالمومنین ارادت داریم. در روزهای بعد خبری از گوینده باسابقه اخبار در قاب شبکه اول سیما نبود. او دو سه روز قبل در گفتوگویی مطبوعاتی اعلام کرد: «از روز انتشار ویدیوی مصاحبه اینترنتی دیگر تلویزیون نرفتهام. با من تماسی گرفته شد که در آن اعلام کردند فعلا به تلویزیون نیایید. من هم پاسخ دادم چشم. این را هم گفتم که سالهاست بازنشسته شدهام و همان زمان و پیش از اینکه دستور بدهید نیایم، تقاضا کردم اگر ممکن است دیگر نباشم. من مردم و صداوسیما را دوست دارم و بیشتر عمرم را در صدا و سیما گذراندهام. در هر حال اما باید روزی دل کند.» به نظر میرسد صاحب صدایی که روزی خوانده بود«روح بلند رهبر آزادگان جهان به ملکوت اعلی پیوست» هم مورد غضب قرار گرفته و اگر موضعگیری او در برنامهای خارج از صدا و سیما را سختگیرانه اشتباه بدانیم، قرار است مردی با آن همه سال فعالیت در رسانه ملی، از این سازمان به پستوی فراموشی تبعید شود.
چاوشی به آن پست با انتشار متن که ظاهرا بنا بود شعر باشد، واکنش نشان داد و در بخشی از آن نوشت: «من از تو داغ ترم/ ادای داغ در نکن/ که شمشیرِ ذوالفقارِ من/ مست میدان است/ و آماده به گردنکشان/ جیب بُران/ و عربده کشان .../ البته یاد عربده کشی دیگر افتادم متعارف/ همان که پشیمان است مثل سگ/ و افتخار میکند به کاباره/ و شهامتِ تهران ندارد! یا علی...» محمدرضا حیاتی هم در مصاحبه ویدیوییاش در واکنش به پرسش مجری برنامه گفت که به هر دوی این هنرمندان علاقهمند است. اما این را هم گفت که صدای ابی برای او صدای سالها خاطره است.
او ادامه داد: «من به ترانههایی که آقای ابی قبل از انقلاب خوانده، علاقه دارم و از شنیدنش بعد از گذشت پنجاه سال هنوز لذت میبرم.» حیاتی در بخش بعدی سخنانش توضیح داد: «محسن چاوشی هم از جمله خوانندگانی است که واقعا بعد از انقلاب موفق بودهاند و من به خصوص چند ترانهای را که برای تیتراژ سریالها، خوانده، دوست دارم.» بعد از انتشار آن مصاحبه اینترنتی، اما ویدیوی دیگری از محمدرضا حیاتی منتشر شد که نشان از چرخش او از موضع پیشین داشت. او در آن ویدیو گفت که از اصل ماجرای دعوا میان دو خواننده باخبر نبوده و این را هم گفت که همه ما به امیرالمومنین ارادت داریم. در روزهای بعد خبری از گوینده باسابقه اخبار در قاب شبکه اول سیما نبود. او دو سه روز قبل در گفتوگویی مطبوعاتی اعلام کرد: «از روز انتشار ویدیوی مصاحبه اینترنتی دیگر تلویزیون نرفتهام. با من تماسی گرفته شد که در آن اعلام کردند فعلا به تلویزیون نیایید. من هم پاسخ دادم چشم. این را هم گفتم که سالهاست بازنشسته شدهام و همان زمان و پیش از اینکه دستور بدهید نیایم، تقاضا کردم اگر ممکن است دیگر نباشم. من مردم و صداوسیما را دوست دارم و بیشتر عمرم را در صدا و سیما گذراندهام. در هر حال اما باید روزی دل کند.» به نظر میرسد صاحب صدایی که روزی خوانده بود«روح بلند رهبر آزادگان جهان به ملکوت اعلی پیوست» هم مورد غضب قرار گرفته و اگر موضعگیری او در برنامهای خارج از صدا و سیما را سختگیرانه اشتباه بدانیم، قرار است مردی با آن همه سال فعالیت در رسانه ملی، از این سازمان به پستوی فراموشی تبعید شود.