فرصت‌ها و چالش‌های فردای انتخابات
بهاء الدین بازرگانی گیلانی (تحلیل‌گر سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2449
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


جستاری در نقد شبه روشنفکری پرتابگر و واکنشی!

محمدحسن علایی(جامعه‌شناس)

 پیشتر در خصوص آسیب‌شناسی فقدان سنت گفتگوهای انتقادی اهل تفکر  در ایران و عدم ارجاع به متفکران ایرانی نوشته‌ام.
مع الاسف برخی از دوستان و همکاران جامعه‌شناس بارها و بارها به متفکران غربی مثل هانا آرنت ارجاع می‌دهند اما در صورتبندی مسائل کشور و طرح افکنی های روشنفکرانه و نه پرتاب‌های شبه روشنفکرانه به شدت از ارجاع به متفکران ایرانی پرهیز می‌کنند؛ که شاید بتوان تلویحا از آن به بیگانه نوازی در ساحت تفکر یا بیگانه سالاری تعبیر کرد.
این دسته از روشنفکران را می‌توان روشنفکران واکنشی قلمداد کرد. ️در این عنوان گفتن ندارد که مراد روشنفکرنمایان هستند؛ و تعبیر واکنشی تعبیری نیچه‌ای-دلوزی هست که در خصوص ایشان مصداق دارد. پیشتر در باب دو سنخ روشنفکری در ایران نوشته‌ام، روشنفکر پرتابگر و روشن‌فکر طرح افکن؛ که اخیرا دیدم حتی در افغانستان از تعابیر بنده البته با ذکر منبع و با ارجاع به نگارنده استفاده کرده‌اند. در اینجا به ذکر چند نکته در این خصوص خواهم پرداخت که بخش‌هایی از آن پیشتر در کتاب «گفتمان وفاق» آمده است:
در تبیین و تحلیل وضعیت توسعه نیافتگی، می‌توان از توفق «روشنفکر پرتابگر» بر «روشنفکر طرح افکن» یاد کرد، یعنی کسی که علیرغم اینکه طرحی برای صلاح و فلاح جامعه ندارد، اما سخنانی جنجال برانگیز را برای شهرت‌طلبی و حاشیه‌سازی و مع الاسف دامن زدن به شکاف‌های اجتماعی از سمت خویش پرتاب می‌کند.
 روشنفکران کمتر به فکر تمهید آلترناتیوهای ساختاری برای عبور از بحران‌ها هستند و بیشتر به نق نق زدن های حاشیه‌ای اشتغال می‌ورزند. روشنفکران از وجه نظر تاریخی به مسائل نمی‌نگرند و اساساً از داشتن یک نگره تاریخی بی بهره‌اند و به جای پرداختن به نقد رادیکال ریشه‌ها و بنیان‌ها با توسل به یک عقلانیت انتزاعی به نقد ثمره‌ها و میوه‌ها تن می‌دهند و در تقلیل مسائل مزمن تاریخی به امور دم دستی تبحر دارند. جامعه ملتهب ما در دل خویش انواعی از بحران های ریز و درشت را پرورده است، اگر هر کسی نااندیشیده بر سر دفتر و قلم بنشیند و ترهات و تراوشات خویش را جای تفکر تحویل مخاطب دهد و خود را متفکر جا بزند، این اوضاع ملتهب، پریشان تر و نا به سامان تر خواهد شد، شلخته گویی و نافرهیختاری در قلم زدن، به شکاف‌های اجتماعی دامن می زند، و خانه قوم تاریخی ما را بر سرش آوار می‌کند باشد که بیشتر از اینکه دغدغه پرتاب پاسخ‌های خویش را به بحران‌های جامعه داشته باشیم پرسش‌های خویش را بپرورانیم چرا که: «پرسش تقوای تفکر است» و در تلاش‌ها و پویه های فکری و فلسفی خویش گشودگی به ناشناخته های وجود را در کنه وجدان خویش احیا کنیم.
ما استعداد خوانش همدیگر را از دست داده ایم؛ و همین دست شارلاتان ها و شومن ها را باز گذاشته است که با صورتک هایی که بر چهره می‌زنند گاه و بیگاه دلبری از ما کنند؛ و ما را هر چه بیشتر در گرداب روزمرگی‌های بی پایان فرو برند؛ ما استعداد خوانش خیلی چیزها را از دست داده ایم؛ از خوانش چهره همدیگر بگیر تا خوانش سنت و تاریخ و متون نو و کهن ... تا خوانش کارنامه رجل سیاسی و اصحاب اندیشه تا ... جای بسی دریغ دارد که ما برای برخورداری از ظرفیت‌های فکری معدود  متفکرین خود توفیق نمی‌یابیم و استعداد خوانش متون آنها را از دست می‌دهیم و کشور را از  امکانات فکری سرمایه هایش محروم می‌کنیم. معدود اندیشمندانی که به عنوان متفکرین سپهر اندیشه ورزی ایران تلقی می‌شوند سرمایه‌های فکری دوران معاصر ما هستند و در ساحت اندیشه معاصر خیرالموجودین این عرصه هستند اما باید از خویش پرسش کنیم که آیا آرای ایشان مورد بازخوانی انتقادی قرار گرفته است؛ و آیا فرآورده هایی که حاصل مقایسه آرای این اندیشمندان باشد به دست داده شده است. اگر پاسخ منفی است که به زعم نگارنده چنین است؛ آیا نمی‌بایست شاهد چنین دیالوگ هایی در میان اهالی تفکر میبودیم؟! وقتی این را می‌گویم مقصودم سلسله گفتگوهای علمی؛ منقح و دامنه‌دار است که شامل خوانش امهات آثار ایشان و مقایسه تئوری‌های اصلی ایشان با هم می‌شود؛ تا برسیم به مسائل فرعی و جزئیات شبکه‌های مفهومی ایشان و حتی مطالعه پیامدهای اندیشه‌های ایشان؛ با عنایت به اهمیت موضوع این کارویژه می‌بایست همچنان میان اهل دغدغه دردمند پیگیری شود و نه صرفا میان نگاه‌های ایدئولوژیک یا ژورنالیستی که نوعا به ذکر چند نقل قول بی منبع و چه و چه اکتفا می‌شود و نهایتا به زبان شکوه و شکایت‌های کوچه و بازاری تقلیل می‌یابند.