شکاف فرهنگی و خشونتهای خانوادگی
سامان سامنی ( پژوهشگر)قتل رومینا را نباید به واکنش خشونتآمیز یک پدر نسبت به رفتارهای فرزندش محدود کرد. علت این قتل را در شکاف فرهنگی میان سه نسل از ایرانیان معاصر باید جست. نسل اول از اوایل دهه 50 شمسی بهواسطه افزایش قیمت نفت و رونق زندگی شهرنشینی، با مهاجرت روستاییان به شهرها و حاشیه شهرها، شکل گرفت. هر چند بخشی از این نسل، جذب نظام اداری و بخشی دیگر حاشیهنشین شهرهای صنعتی شدند، اما سنتی اندیشیدن، ویژگی مشترک این نسل بود.
نسل دوم در آستانه پیروزی انقلاب شکل گرفت، نسلی آرمانخواه و عدالتطلب که با خوانش انقلابی امام خمینی از اسلام، زندگی را جز جهاد و شهادت در راه سرنگونی رژیم پادشاهی و سپس دفاع از آرمانهای انقلاب در طول 8 سال دفاع مقدس تعریف نمیکرد.
نسل سوم هر چند برآمده از دو نسل پیشین است، اما با نفوذ لیبرالیسم فرهنگی، آنچنان فریفته سبک زندگی غربی شده که نه تنها تصور میکند پیشرفت را با ارزشزدایی از آرمانهای نسل دوم باید آغاز کرد، بلکه دیگر به سنتهای نسل اول هم باور ندارد. نفوذ فرهنگی دشمن در نسل سوم موجب شده، تفکر اسلام انقلابی که عمق راهبردی گفتمان انقلاب اسلامی را با تلفیق خون و قلم در سراسر جهان گسترش داده، کمرنگ شود. برای نسل سومی که مسئولیت پاسداری از ارزشهای انقلاب را از یاد برده و گرفتار مرگی تدریجی شده، باید «انقلاب فرهنگی دوم» را طرحریزی کرد. انقلاب فرهنگی دوم آن گفتمانی است که از زبان دکتر چمران و سردار سلیمانی، با نگاه به ظرفیت بالای دین در حوزه تولید اندیشه، بارها بیان شد و بازگشت به پاسداشت همه آن آرمانها بود.
مدیریت فضای مجازی و صنعت فیلمسازی که در سالهای اخیر به محاق رفته، باید در رأس اولویتهای فرهنگی قرار گیرد، چرا که هشدارهای رهبر انقلاب در خصوص خطر ناتوی فرهنگی میرود که انقلاب اسلامی را به استحاله بکشاند. رسانههای خارجی، اندیشهها و الگوهای رفتاری نسل جدید را به شکلی نهادینه میکنند که این الگوها به سمت ساختارشکنی و در جهت مقابله با نظام سیاسی غالب گام بردارد، از اینرو راهاندازی اینترنت ملی و آموزش سواد رسانهای در مدارس میتواند چگونگی استفاده از فضای سایبری را به کاربران آموزش داده و اطلاعات را طبقهبندی شده، منتشر نماید که مهمترین اصل در مقابله با جنگ نرم است.
شيوههاي اين هجوم به گونهاي است که به صورت تدریجی از طريق ايجاد اختلاف در باورها و ارزشها، اعضاي يک جامعه را در برابر يکديگر قرار ميدهد، تا آنجا که مردم جامعه هدف نيز، به صورت بخشي از نيروي مهاجم عمل ميکنند. تضادهاي ناشي از شکاف فرهنگی نسل سوم با نسل دوم، همبستگي اجتماعي و وحدت ملي را از بین برده و زمينههاي بروز بحران و درگيريهاي داخلي را فراهم ميسازد.
از اینرو، بازخوانی جامعه به مثابه امت، میتواند از گسترش چنین آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند. برای ملتی که کارنامه شکوهمندی از ایثارها و جانفشانیهای عزیزترین گوهرهای تاریخ معاصرش را در راه استقلال وطن دارد و قطار خود را بر ریل پرشتاب توسعه قرار داده، زیبنده نیست گفتمان انقلاب را از یاد ببرد و اسیر ناهنجاریهای اخلاقی شود.
نسل دوم در آستانه پیروزی انقلاب شکل گرفت، نسلی آرمانخواه و عدالتطلب که با خوانش انقلابی امام خمینی از اسلام، زندگی را جز جهاد و شهادت در راه سرنگونی رژیم پادشاهی و سپس دفاع از آرمانهای انقلاب در طول 8 سال دفاع مقدس تعریف نمیکرد.
نسل سوم هر چند برآمده از دو نسل پیشین است، اما با نفوذ لیبرالیسم فرهنگی، آنچنان فریفته سبک زندگی غربی شده که نه تنها تصور میکند پیشرفت را با ارزشزدایی از آرمانهای نسل دوم باید آغاز کرد، بلکه دیگر به سنتهای نسل اول هم باور ندارد. نفوذ فرهنگی دشمن در نسل سوم موجب شده، تفکر اسلام انقلابی که عمق راهبردی گفتمان انقلاب اسلامی را با تلفیق خون و قلم در سراسر جهان گسترش داده، کمرنگ شود. برای نسل سومی که مسئولیت پاسداری از ارزشهای انقلاب را از یاد برده و گرفتار مرگی تدریجی شده، باید «انقلاب فرهنگی دوم» را طرحریزی کرد. انقلاب فرهنگی دوم آن گفتمانی است که از زبان دکتر چمران و سردار سلیمانی، با نگاه به ظرفیت بالای دین در حوزه تولید اندیشه، بارها بیان شد و بازگشت به پاسداشت همه آن آرمانها بود.
مدیریت فضای مجازی و صنعت فیلمسازی که در سالهای اخیر به محاق رفته، باید در رأس اولویتهای فرهنگی قرار گیرد، چرا که هشدارهای رهبر انقلاب در خصوص خطر ناتوی فرهنگی میرود که انقلاب اسلامی را به استحاله بکشاند. رسانههای خارجی، اندیشهها و الگوهای رفتاری نسل جدید را به شکلی نهادینه میکنند که این الگوها به سمت ساختارشکنی و در جهت مقابله با نظام سیاسی غالب گام بردارد، از اینرو راهاندازی اینترنت ملی و آموزش سواد رسانهای در مدارس میتواند چگونگی استفاده از فضای سایبری را به کاربران آموزش داده و اطلاعات را طبقهبندی شده، منتشر نماید که مهمترین اصل در مقابله با جنگ نرم است.
شيوههاي اين هجوم به گونهاي است که به صورت تدریجی از طريق ايجاد اختلاف در باورها و ارزشها، اعضاي يک جامعه را در برابر يکديگر قرار ميدهد، تا آنجا که مردم جامعه هدف نيز، به صورت بخشي از نيروي مهاجم عمل ميکنند. تضادهاي ناشي از شکاف فرهنگی نسل سوم با نسل دوم، همبستگي اجتماعي و وحدت ملي را از بین برده و زمينههاي بروز بحران و درگيريهاي داخلي را فراهم ميسازد.
از اینرو، بازخوانی جامعه به مثابه امت، میتواند از گسترش چنین آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند. برای ملتی که کارنامه شکوهمندی از ایثارها و جانفشانیهای عزیزترین گوهرهای تاریخ معاصرش را در راه استقلال وطن دارد و قطار خود را بر ریل پرشتاب توسعه قرار داده، زیبنده نیست گفتمان انقلاب را از یاد ببرد و اسیر ناهنجاریهای اخلاقی شود.