توانایی احمق بودن!
احسان گنجی ( کارتونیست و منتقد هنری)یکی از راههای پیچیده و بسیار دور از ذهن برای ایدهیابی در کاریکاتور، راهی است که «ژان پییر دکلوزو» کارتونیست فرانسوی برای پیدا کردن سوژه این کارتون طی کرده است: توانایی احمق بودن!
در میانه زندگی معمول این کارتونیست به عنوان یک بزرگسال و آگاه از پیشرفتهای روزافزون بشر، کودک ناآگاه و بیتجربه درون او ناگهان ظهور کرده و داستانی را پیش روی میآورد که جز در غیاب ابتداییترین دانستههای امروز یک انسان از دستآوردهای فضایی بشر قابل رخداد نیست. کارتونیست برای نشان دادن قدرت خلاقه خود در این اثر، برعکس جهت معمول و پذیرفته شده حرکت کرده و با سطحیترین برداشت ممکن از یکی از پیچیدهترین فعالیتهای علمی بشر، قدرت خلاقیت خود را به نمایش گذاشته است.
این مسیر، گذرگاه خلوتی است که به ندرت رهگذری تمایل به عبور از آن دارد، جادهای است که ما از بدو تربیت و در طی مراحل رشد، همواره حرکت در جهت کسب آگاهی و نمایش دادن آن را آموختهایم. نیروی محرکهای که به این کارتونیست انگیزه داده تا قدم به این مسیر خلوت بگذارد، خلاقیت وشیطنت کودکانه درون یک مرد بزرگسال و آگاه است.
اگر یک کودک راوی چنین داستانی بود، میشد آن را به حساب ناآگاهی طبیعی او گذاشت و آن را محصول تجربیات اندک ومهارت مقدماتی دستهایش در طراحی دانست. ولی راوی کنونی این داستان، میان آن ناآگاهی طبیعی کودکانه و نادانی غیرطبیعی بزرگسالانه خود، تفاوت ایجاد کرد و آگاهانه از طریق «خود را به حماقت زدن» به عنوان یک قدرت خلاقه، توانسته دری به این روایت مضحک باز کند. کارگاهی که این فعل و انفعال آگاهانه در آن رخ داده همانا ذهن هنرمند است و این همان چیزی است که لازمه تبدیل هر تصویر بیمعنا به یک اثر هنری است. دکلوزو با خلق این تصویر، کیفیت دست نیافتنی یک ذهن هنرمند را به نمایش گذاشته و بر این نکته که چند خط لرزان به مدد کنش ذهنی میتواند یک اثر هنری قابل تأمل به حساب آیند، صحه گذاشته است.
این اثر در نهایت سادگی، نقد ظریفی هم به میل سیریناپذیر انسان برای سلطه یافتن برهمه چیز دارد. میل به مالکیت بیحد ومرز، به استخدام درآوردن و مصرف کردن همه چیز. دکلوزو توانسته دستیابی بشر به فضا و دانش را از زاویهای منحصر به فرد ببیند، از نظر او بشر همان اندازه که از نظر علمی داناست، در تشخیص آن چیزی که برای کل حیات مفید است، نادان به حساب میآید و در این تصویر هر دوی این ویژگیها را با هم نشان داده است. چیزی که باعث خنده بیننده هنگام دیدن اثر میشود این است که کارتونیست با اغراقی دور از ذهن، احتمال رخ دادن این اتفاق را –مثلاً در آینده- از بشری در این حد دانا بعید نمیداند. لبخند رضایتی که فضانوردان از آوردن سوغاتیهای سفر به فضا بر لب دارند، تأکید تلخی بر این انحطاط است.
این مسیر، گذرگاه خلوتی است که به ندرت رهگذری تمایل به عبور از آن دارد، جادهای است که ما از بدو تربیت و در طی مراحل رشد، همواره حرکت در جهت کسب آگاهی و نمایش دادن آن را آموختهایم. نیروی محرکهای که به این کارتونیست انگیزه داده تا قدم به این مسیر خلوت بگذارد، خلاقیت وشیطنت کودکانه درون یک مرد بزرگسال و آگاه است.
اگر یک کودک راوی چنین داستانی بود، میشد آن را به حساب ناآگاهی طبیعی او گذاشت و آن را محصول تجربیات اندک ومهارت مقدماتی دستهایش در طراحی دانست. ولی راوی کنونی این داستان، میان آن ناآگاهی طبیعی کودکانه و نادانی غیرطبیعی بزرگسالانه خود، تفاوت ایجاد کرد و آگاهانه از طریق «خود را به حماقت زدن» به عنوان یک قدرت خلاقه، توانسته دری به این روایت مضحک باز کند. کارگاهی که این فعل و انفعال آگاهانه در آن رخ داده همانا ذهن هنرمند است و این همان چیزی است که لازمه تبدیل هر تصویر بیمعنا به یک اثر هنری است. دکلوزو با خلق این تصویر، کیفیت دست نیافتنی یک ذهن هنرمند را به نمایش گذاشته و بر این نکته که چند خط لرزان به مدد کنش ذهنی میتواند یک اثر هنری قابل تأمل به حساب آیند، صحه گذاشته است.
این اثر در نهایت سادگی، نقد ظریفی هم به میل سیریناپذیر انسان برای سلطه یافتن برهمه چیز دارد. میل به مالکیت بیحد ومرز، به استخدام درآوردن و مصرف کردن همه چیز. دکلوزو توانسته دستیابی بشر به فضا و دانش را از زاویهای منحصر به فرد ببیند، از نظر او بشر همان اندازه که از نظر علمی داناست، در تشخیص آن چیزی که برای کل حیات مفید است، نادان به حساب میآید و در این تصویر هر دوی این ویژگیها را با هم نشان داده است. چیزی که باعث خنده بیننده هنگام دیدن اثر میشود این است که کارتونیست با اغراقی دور از ذهن، احتمال رخ دادن این اتفاق را –مثلاً در آینده- از بشری در این حد دانا بعید نمیداند. لبخند رضایتی که فضانوردان از آوردن سوغاتیهای سفر به فضا بر لب دارند، تأکید تلخی بر این انحطاط است.