پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مجلس یازدهم وآینده‌فروشی

مظاهر گودرزی (روزنامه نگار)
مجلس دهم بر خلاف روزهای ابتدایی‌اش که به پشتوانه آرای میلیونی مردم سرشار از شور و شوق بود، در روزهای انتهایی عمرش روزگار چندان خوشی نداشت و شاید هم این روزگار به سردی برایش به پایان رسید. البته پایانی این‌چنینی نه فقط سرنوشت مجلسی این چنینی است، بلکه گویی سرنوشت محتوم همه نهادهای انتخابی در ایران، بعد از گذراندن دوره قانونی خودشان است. از آنجایی که امکان سنجش عملکرد در پایان دوره برای نهادهای انتخابی وجود دارد، این نهادها مورد سنجه افکار عمومی و کارشناسان قرار می‌گیرند، وقتی که نتیجه این سنجیدن‌ها با وعده‌های اولیه تطبیق نداشته باشد که معمولا ندارد، سبب انتقادهای گسترده و نارضایتی می‌شود. با مروری بر میزان دلسردی و نارضایتی نسبت به عملکرد دولت‌های گذشته، مجالس شورای اسلامی قبلی، و حتی یک نهاد انتخابی مانند شورای شهر، خواهیم دید که چنین ادعایی در مورد آنها هم صادق است. شاید اگر بزرگنمایی یا پیشگویی نباشد که نیست، از همین الان هم می‌شود سرنوشتی مشابه برای مجلسِ تازه به کارِ یازدهم در نظر گرفت.
اینکه چرا چنین پایان مشابهی برای نهادهای انتخابی رخ می‌دهد اگرچه دلایل زیادی دارد، اما از نظر نویسنده این نوشتار چند مورد آن به صورت کوتاه بیان می‌شود.
یک آنکه – در رقابت‌های انتخاباتی در ایران وعده دادن بدون در نظر گرفتن توانایی‌های قانونی و امکان‌های شدنی برای عمل کردن به آنها تبدیل به فرهنگ شده است، در این زمینه فرهنگ سیاسی ما را می‌شود با عنوان «آینده فروشی» از آن یاد کرد. یعنی نماینده‌های مجلس یا نامزدهای ریاست جمهوری برای به‌دست آوردن کرسی مد نظر خود شروع می‌کنند به آینده‌فروشی کردن، برای نمونه همان جمله معروف رئیس جمهور روحانی در رقابت‌های انتخاباتی که گفتند «چنان رونق اقتصادی ایجاد می‌کنیم که...» یا نمونه دیگر وعده آقای عارف به عنوان سر لیست اصلاح‌طلبان در انتخابات دور دهم مجلس بود که سخن از رفع حصر را به میان کشیدند. من معتقدم هر دو نفر چنین نیت‌هایی داشته‌اند، اما سیاست عرصه نیت نیست، بلکه عرصه عمل است. حالا که دوره‌ آنها، یا مانند مجلس به پایان رسیده یا مانند دولت در اواخر آن است، نه رفع حصری اتفاق افتاده و نه چنان رونق اقتصادی به‌دست آمده است. یکی از دلایلش این است که آنها وعده‌ای را دادند که ظرفیت‌های قانونی قوه‌ای که درآن بودند به تنهایی توانایی انجام چنین کاری را نداشت. مجلس یازدهم هم با چنین وعده‌هایی شروع شده است، و دور از این سرنوشت نیست. در نظر بگیرید در حالی که مجلس فعلی با تمام رویکردهای انقلابی که دارد و وعده و شعار مبارزه با آمریکا می‌دهد و رئیس مجلس از عدم مذاکره با آمریکا صحبت می‌کند، همزمان تبادل زندانی میان ایران و آمریکا که برآمده از مذاکره است، اتفاق می‌افتد. یعنی مجلس یازدهمی‌ها هم بدون در نظر گرفتن توان خودشان شعارهایی می‌دهند که در ید قدرت آنها نیست.
دوم آنکه –در کنار عدم تطبیق وعده‌ها با توانایی‌ها و امکانات موجود، این آینده‌فروشی به‌قدری بزرگ و کلی است که شما هر دستاوردی هم داشته باشید، گویی همیشه در سنجش عملکرد از وعده خودتان عقب‌تر هستید. چه کسی باور می‌کند که مشکلات اقتصادی و معیشتی ایران تنها در یک دوره ریاست جمهوری یا یک یا دو دوره از مجلس به راحتی برطرف شود. بنابراین بهتر است به جای اینکه بگوییم چنان رونق اقتصادی ایجاد می‌کنم، بگوییم مثلا در کارشناسی‌های تیم تخصصی ما 10 مورد از موانع رونق اقتصادی بررسی شده است، و تیم من در این دوره می‌خواهد و می‌تواند این 3مورد، یا این 5مورد را به طور مشخص برطرف کند. آن‌وقت بود که یک رئیس دولت یا یک نماینده مجلس در پایان دوره به درستی می‌توانست سنجیده شود و از عملکرد خود دفاع کند.
سوم آنکه - شما اگر به پای گفت‌گو با اعضای دوره‌های قبل هیئت دولت یا مجالس بنشینید و پرس‌وجو کنید، که چه شد و چه نشد که شما نتوانستید آنچه را که گفته بودید، انجام دهید، احتمالا از معدل حرف‌هایشان به این مثال معروف خواهید رسید که می‌گویند ما مانند شناگری دست وپا بسته بودیم که ما را داخل رودخانه انداختند و بعد گفتند شنا کن. بر همین اساس دولتی‌ها از مجلسی‌ها شاکی می‌شوند که در انتخاب کابینه همکاری نکردند. راست هم می‌گویند، گاهی یک رئیس جمهور مجبور می‌شود با وزیری که اولویت چهارم و پنجم خودش بوده است کاری را شروع کند. برای همین هم است که عده‌ای معتقدند مجلس‌ها می‌توانند بر عملکرد وزیر نظارت داشته باشند، سوال بپرسند یا استیضاح کنند، اما انتخاب وزیر باید برای رئیس دولت باشد؛ نظارت مجلسی‌ها بعد از انتخاب وزیر شروع می‌شود.
خود مجلسی‌ها هم به تعبیر دیگری گرفتار همین پیچیدگی می‌شوند که شاید نمونه‌اش داستان شورای سران سه قوه یا ماجرای ورود تشخیص مصلحت به قانون‌گذاری بالای سر مجلس باشد، که باز همان داستانِ دستان بسته و شنا در رودخانه این بار برای مجلسی‌ها پیش می‌آید. در مجلس دهم آقا بالاسرهای مجلس ماجرا را به جایی کشیدند که بسیاری نامه نوشتند و گفتند که دیگر مجلس در راس امور نیست. همین آقا بالاسرها برای مجلس یازدهم هم وجود دارد، حالا شاید هم‌سویی مجلس فعلی با آنها کمی ماجرا را تلطیف می‌کند، اما در بزنگاه‌ها خودش را نشان می‌دهد.