نگاهی به دفتر شعر«سراپرده نور و تاریکی» مهدی محمدی کیا کلا املشی
خوشا به حالشان که سرپناهشان ماه است
فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)این دفتر ۵۲شعر کلاسیک و نيمايی و سپید دارد. شعرهای کلاسیک محمدی نیا مجموعه نظام مندی است که اجزای آن با اصول و منطق خاصی هم جوار هم نشسته و در پیوندی متقابل، یکدیگر را پشتیبانی و همپوشانی میکنند: «زاییده گل برگم، زاییده شب بویم/پرورده بارانم، سر درگم گیسویم/...رؤیای بهشتم بود، در خاک و در آتشها/تعبیر جهنم شد، انجام تکاپویم/یک تیر به شستم بود، یک تیر رها کردم/هم تیر ز کف دادم، هم شست هم آهویم ...»دستآورد این تعامل و هم نشينی صامت ها و مصوتها و کلمات، تقویت منظور شاعر و یا درک بهتر مخاطب از شعر، همراه با التذاذ هنری است.چنان که شاعر اگر بخواهد واژهای را جانشین واژههای دیگر کند از نظم و انسجام غزل و میزان تاثیرگذاری اش کاسته میشود. البته این چند بیت، از لحاظ هنری نسبت به شعرهای هوشنگ ابتهاج و حسین منزوی در یک ردیف قرار نمیگیرد. اما شعر نو محمدی نیا در نصاب کلاسیک هایش نیست:«تنها مرا به خواب نمی برد سودای فرشته بودن/شالوده شکسته فردای نوشته سرودن/تقبیح تماشایی لذت/تمرین تو دیدن/تحقیر تو بودن/درد، چه دردی ست؟ بی دردی مطلق/آسايش تنهایی و بی دغدغه بودن/تنها تو بودی که خوابیدی و مستی...» سپید – نيمايی های محمدی نیا مطابق بوطیقای نیما نیست.خواننده میتواند در این سرودهها یک کلمه و یا یک سطر را از ميانه این اشعار بردارد و بیفزاید. ضرباهنگ و تناسب این اشعار از رهگذر توازن های صوتی و تزئینات صوری، مانند نغمههای حروف، تکرار و تناسبهای آوایی و جناس، ميسر نشده است و جادوی مجاورت که مربوط به موسیقی بیرونی و درونی است محقق نشده و معنا تازه و عميق هم آفریده نشده است.محمدی نیا باید در سرودن شعر نيمايی بیشتر رياضت بکشد، شعر نيمايی تنها کوتاه و بلند کردن مصراع ها نیست.شاعر در شعر کلاسیک بیش تر ممارست دارد و به تقریب ضوابط و قراردادهای آن را رعایت میکند: «کمی ابر در آسمانی که هیچ/و آن هم دقیقا زمانی که هیچ .../چرا آسمان را ملامت کنیم/چو ماییم آن مردمانی که هیچ .../شکستم تمام طلسمات مرگ/گذشتم از این زندگانی که هیچ .../صدا محو، تاریک، خلسه سکوت/و افشای راز نهانی که ...هیچ»محمدی نیا در این نوع و نمونه اشعار از رهگذر صورت و شکل به معنا و مفهوم میرسد.در شعر محمدی نیا، بسیاری از مختصات سبک خراسانی و عراقی دیده میشود، گاهی او از واژههای کهن و ترکيب های تصویری آن اسلوب ها استفاده میکند و واژه های جدید را در بغل کلمات آرکائیک قرار میدهد: «شب است و گستره آسمان مهتابی/خوشا به حالشان که سر پناهشان ماه است/مسافران غریب کویر یا جنگل/چراغ لذت رفتن به راهشان ماه است/کنار پنجره تنها و بیقراران خوش/سکوتشان غمشان اشک و آهشان ماه است ...»شاعر باید همین زبان و نگاه را پی بگیرد و دنبال کند. زبانی که راه میانه، میان شعر کهن و شعر نيمايی است. محمدی نیا باید در شعر ، روح شیدایی و طبع خلاقش را با پهنه هستی آغشته کند و از طبیعت و تجارب زیستمانی اش الهام بگیرد و تقلید از شاعران کهن را کنار بگذارد.