با شاعران امروز
شهراد نوینتو زاده نشدی
برای سوختن
به فتوای برهمنان پیر
در میانه محراب و منبر
وقتی که تنها باد
از زیر خاکستر خبر میداد
میلاد تو فقط هبوط نبود
عروج بود
از آسمان به آسمان
که معنا میکرد پرواز را
وقتی که زندگی
تنها اسمی بود مستعار
برای زادروز تو
در سور عزای تولد تو
سیاوش را دوباره به آتش میاندازند
ابراهیم باز نیشتر میکشد
و مادرت دوباره
میسپارد گهواره تو را به نیل
حالا
ما بر سنگ مزار تو
روشن میکنیم شمعها را
شمعی در جوار مرگ
شمعی سپرده سر به سودای باد
شمعی برای آرزوهای تو
برخیز
دوباره برخیز
دست به دست آفتاب
سر به پای دماوند
تا باد به تاراج نسپارد
شعله مهر دیار ما را
یادت هست که میگفت
شاعر سرزمین نخلهای بی سر
«ما نباید بمیریم، رویاها بی مادر می شوند»