نقد و بررسی رمان «شاندر» اثر فاطمه صحرایی
فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)این رمان چهارمین رمان صحرایی است. او پیش از این رمان، رمانهای (آرام دل بی قرار، به خاطر من، و سایهای که نبود) را بر بساط نشر نشانده است. رمان شاندر ۵۰۴صفحه است. «شاندر» چیست؟ نویسنده در فصل دهم، ص ۳۲۱ از قول خانم جون میگوید: «زندگی های قدیم مثل جشن شاندر بود؛ هر کس بهترین خودش رو وسط میذاشت. اون واسه من و بچهها زحمت میکشید و من به همه حرفهاش چشم میگفتم.» صحنه آغازین این رمان، راوی بی مقدمه با یکی از شخصیتهای اصلی رمان، هومن، معاشقه میکند: «بشقابم را سمت خودش میکشد، تکهای از گوشت زبانی که در بشقابم مانده لای برش نان کوچک سنگک میپیچد و به طرفم میگیرد ...از آخرین لقمه خوشمزه ام نمیگذارم. اخمالو آن را از او میگیرم. در دهان میگذارم و بی آن که گرفتگی چهرهام را باز کنم از طعم بی نظیرش لذت میبرم. هومن بوسهای در هوا برای من میفرستد ...» صحنه آغازین به نحوی در فصل آخر (فصل شانزدهم) تکرار میشود: «آخرین فنجان درون سینی را جلوی هومن میگیرم. حواسش به من نیست، بفرما چایی؛ مثل کسی که از خواب پریده باشد. گیج و گنگ سربلند میکند. نگاهش به سینی بالا میآید و بین چشمانم جا به جا میشود.
-من چای دوست ندارم ... خودت بخور عزیزم.
هیچ قصدی برای سرکشی و عصیان ندارم اما عزیزم گفتنش وجودم را به آتش میکشد و دل دیوانهام را بدجور هوایی میکند ... هومن تنها کسی است که من همیشه دوستش داشتهام و با لجبازی بیهوده انکار کردهام. چرا سالها فکر میکردم پول میتواند مرا به اوج خوشبختی برساند ...» (صص، ۲۸۵، ۲۸۶ و ۵۰۴ )
داستان را میشود در همین دو پلان خلاصه کرد. فاطمه صحرایی از شکل دواری/دايره وار و به قول قدما براعت استهلالی این رمان را سامان بندی کرده است. در مرکزیت داستان نازنین زهرا قرار گرفته است، سایر اشخاص دور محور او در هتل، کافی شاپ و عمارت و منزل آرزو و امیرحسن میچرخند. رمان ظاهرأ در حال و هوایی رمانتيک سیر میکند ولی رمان نویس با توصیف و تصویر شرح جزئیات، آن را به عالم واقع آورده است. آیا لازم بود که نویسنده یک ردیف عاشقان و کشته مرده اش را ردیف کند؟ چند مرد پولدار، خوشتیپ و خوش برخورد و بد برخورد و فقیر شبانه روز در کمین «نازنین زهرا» هستند، یکی از آنها، کیارش، رئيس هتل است که شخصیت اصلی زن را بر سر کار گمارده است. یکی دیگر، یکی از کارمندان هتل، کرمی است که اخراج میشود و به انتقام نازنین زهرا را میدزدد ولی در نهایت ناکام میماند. یکی دیگر هم رحمان، از قوم و خویشان اوست که ماشین شاسی بلندی دارد و قصد به تور انداختن نازنین زهرا را دارد. از شيفتگان دیگر زن در این رمان بلند، جواد است که نازنین زهرا به او قول ازدواج داده است ولی خودش را نشان نمیدهد. نازنین زهرا در پايان ماجرا، هومن، پسر همسر مادرش را انتخاب میکند. خلاصه داستان در اینجا تمام نمیشود. نازنین زهرا از مادرش، آرزو دلخور است، خانواده همسر اول هم ناراحتند که چرا او فرزندشان را تنها گذاشته و با بچه چهارساله اش گریخته و با هوشنگ، پدر هومن، ازدواج کرده است. نازنین زهرا و خانواده پدر سنتی شخصیت اصلی رمان، در پایان، تن به صلح میدهند و ارثیه او را که عمارت بزرگی است به او تحویل میدهند. فاطمه صحرایی، رماننویسی حرفهای است، او جز به جز پیش میرود و زندگانی طبقه متوسط، ثروتمند و فقیر را تشریح میکند و در گفتوگوها شخصیت قشرهای تحصیلکرده و جنتلمن و لمپن جامعه را بروز میدهد. شخصیت نازنین زهرا، کیارش، هومن، ریحانه، امیرحسن، عموی نازنین زهرا، خانم جون، آرزو، هوشنگ، کرمی، شهین (قشر آسیب پذیر) بیش از دیگر اقشار، با لحن آنها پرداخته و شناخته شدهاند. نویسنده به شکلی عمودی به ذهن و قلب اشخاص نفوذ کرده است. این رمان چون سکه دو رو دارد؛ یک روی آن مدلول (مفهوم) و روی دیگر آن دال (صوت و سخن و تصویر) است. تمام ارتباطات زبانی در موقعیتهای اجتماعی معین و ميان طبقات و گروههای خاص کاربرندگان زبان اتفاق میافتد و در چنبره گره کور مناظرات همچنان داغ رخ میدهد و معنا مدام که به تعامل زبانی اشخاص یا گروههای خاص در زمينه اجتماعی مشخصی تعلق دارد. دیگر مفاهیم، مثل چندآوایی، دگر آوایی، گفتمان دو آوایه در رمان شاندر در جهت تکمیل مکالمه گرایی میآیند. هر کدام از این افراد، جهان را برای خود تأویل میکنند؛ این تأویلها از راه گفتمان خاص نازنین زهرا، آرزو، امیرحسن، کرمی و هومن بیان میشوند. همه درباره خود و دنیای خود حرف میزنند. فاطمه صحرایی پتانسیل آن را دارد که بر بار و بارم اجتماعی و فلسفی رمان بیفزاید و رنگی دگر بر این بوم بپاشد.