یلدا
مجتبی جعفرپور (برسا)یلدای پر ستاره، پیاش روز روشن است
آری نماد جوشش و نی آرمیدن است
بیدار باش و چشم به راهِ سَحر بمان
هنگامهای بپاست؛ پیامش ز بیژن است
آزاده باش و همرهِ نیکانِ بی نقاب
وارسته در نبرد پلیدی چو آهن است
ما را ز جور شام و سیاهی هراس نیست
آخِر فلق، کمندِ تباهی و دشمن است
گفتیم حافظا به تفّأل جواب چیست
آمد ندا که مسندِ خورشید از من است
هر چند بهرما ز زمانه به¬کام نیست
کامِ درون و وِردِ زبان، فرّ میهن است
با دوستان نشینم و شب را سحر کنم
آخِر سرای بلبل شوریده، گلشن است
آید بهار و فرجة دیدار میرسد
پیچ و خَمَش گذار ز دیماه و بهمن است
یلدا بهانه است که نيك انجمن کنیم
شاید که شام دیگرما درد و شیون است
«برسا» حزین مباش، که غم پایدار نیست
امید ما به همت و فردای احسن است