بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


درباره‌ «سرسخت بودن»

آرش رازانی ( روزنامه‌نگار)

درباره فضایل و رذایل اخلاقی همواره گفتگو بوده است. اینکه چه صفتی در چه زمان و شرایطی فضیلت است و این که اصلا صفات اخلاقی نسبی هستند یا نه، توافق عمومی‌ای وجود ندارد. اما برخی ویژگی‌های اخلاقی قطعا به نسبت شرایط افراد قابل انتخاب هستند که یکی از آنها سرسختی است. «سرسختی» از جمله صفاتی است که نه در همه شرایط، که در وضعیت دشوار فضیلت شمرده می‌شود.
وضعیتی که فرد به واسطه‌ محدودیت‌ها و مقاومت محیط باید برای رسیدن به آنچه می‌خواهد مقاومت به ‌خرج داده و دست از تلاش برندارد. گو اینکه سرسختی چندان با امیدواری نیز سنخیتی ندارد. اما آیا سرسختی همواره فضیلت است؟  واقعیت این است که بعضی گزاره‌ها به واسطه تشابه فراوانی که محدودیت‌ها و دشواری‌ها در ایام و ادوار مختلف عمر ما داشته‌اند، از فرط تکرار بدیهی به نظر می‌رسند.
«قوی ماندن» که سرسختی یکی از نتایج آن است، ازجمله این گزاره هاست. هر یک از ما برای زندگی خود اهداف مختلفی را در نظر می‌گیریم و غالبا بدون توجه کافی به امکانات و محدودیت‌هایمان و همچنین بدون تحلیل و درک کافی از بهینه بودن آن آرزوها، خود را وقف رسیدن به آن‌ها می‌کنیم. این روش، گاهی ما را به جایی می‌رساند که دیگر حتی سرسختی هم کافی نیست و ناگزیر از روش‌های غیراخلاقی‌ای که در عرف تحت عنوان «زرنگ بازی» شناخته می‌شوند؛ یا از اقسام مشاجره ‌ و نزاع و درگیری استفاده می‌کنیم. و در همه این احوال خود را تحسین می‌کنیم که «کم نیاورده‌ایم»! اگر بنا باشد در تمام فعالیت‌های زندگی خود یکی را در تمام شرایط فضیلت بدانیم، آن فضیلت قطعا ««قوی ماندن» نیست. آمال و آرزوهای ما که سرچشمه‌ تعیین اهداف بلندمدت و کوتاه مدت ما هستند غالبا از احساسات ما نشأت گرفته‌اند. اگر این آرزوها در مسیر تبدیل شدن به اهداف به حد کافی تحلیل نشوند و سنگ محک تعقل آن‌ها را نسنجد، تبدیل به جریانی خلاف جهت اصلی خود خواهند شد. سرسختی به خرج دادن در راه رسیدن به هدفی که معقول نیست، در نهایت منجر به نادیده گرفتن احساسات و حتی ارزش‌های انسانی ما خواهد شد. ما زندگی می‌کنیم تا جان خود را کمال بایسته‌اش برسانیم، تا انسانیت را آن‌گونه که شایسته است در خود به منصه‌ ظهور برسانیم. در این راه البته که قوی بودن و پایمردی بر سر آنچه جان ما را به کمال می‌رساند کار درستی است؛ اما سرسختی به خرج دادن در راه رسیدن به هدفی که لزوماً معقول یا انسانی نیست و احتمال دارد برخاسته از ترس یا طمعی باشد، ما را از هدف اصلی زندگی دور می‌کند. در روزگاری که به حد کافی برای دور کردن ما از «انسانیت» دشوار است، با انتخاب روشهای اشتباه در زندگی کار را برای انسان ماندن خود دشوارتر نکنیم.