بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


تناقض مواضع «خالص سازان» درباره مهاجرت «نخبگان»

«نه» و «آری» به مهاجرت

همدلی| پیمان خاکسار: هنوز انعکاس صدای «زینب ابوطالبی» در صدا و سیما در فضای سیاسی کشور وجود دارد که گفته بود اگر کسی اعتقاد ندارد جمع کند و از ایران برود؛ برود آنجایی که آن رفاه و آن مدل زندگی وجود دارد!  گرچه این سخنان ابتدای ایدئولوژی پراکنی طیفی بود که بعدها توانستند زیر چتر یکدست‌سازی برخی تصمیم‌سازی‌ها  را در اختیار بگیرند، اما به نظر می‌رسد پس از اعتراضات سال گذشته این دیدگاه دچار ازدحام تئوری و نظریه‌ای شده است که از یکسو رفتن را به مردم توصیه می‌کند و از سویی مهاجرت را مصداق تقابل با وطن دوستی می‌داند.
 اگر این دو نگاه متقابل را به مثابه آسمان و زمین یک برخورد و مواجهه با آسیبی فراگیر در یک دهه اخیر بدانیم، تعجب برانگیز خواهد بود اگر نقطه بروز این نسخه‌های متناقض در عین حال پر بازخورد را از یک منبع ببینیم. کسانی که در زمان تصدی روحانی بر مسند اجرایی کشور تحریم‌ها را منفعت می‌داستند و فضای سیاسی کشور را مخصوص عده‌ای خاص می‌پنداشتند، بعد از ناآرامی‌های سال گذشته به دو گروه عمده تقسیم شدند:گروهی که رفتن را برای نخبگان یا حداقل آدم‌هایی که نگرش متفاوت دارند تجویز می‌کنند و برخی که حالا می‌گویند رفتن به مثابه استفاده از منایع کشور و ترک وطن قبح دارد و باید جلو مهاجرت‌ها را گرفت.
این دو نظریه معوج ابتدا بیان واضحی از نبود استراتژی متناسب با عقیده است که شاید در درون اصولگراها شکل گرفته، همانگونه که در عرصه‌های دیگر سیاسی و اجتماعی نیز هر روز با معنا و مفهوم دیگری رخ‌نمایی می‌کند. مدافعان نگاه ابوطالبی‌ها در برنامه‌های تلویزیونی مشغول بیان نظراتشان هستند چنانکه در آبان ماه امسال «منصوره معصومی اصل» در برنامه تلویزیونی با صدای رسایی گفت: این مملکت مال حزب‌الهی‌هاست. انعکاس همان صدایی که از تریبون رسانه ملی چند سال قبل می‌گفت؛ هر کسی دوست ندارد جمع کند برود. این همه صدا در یک رسانه و تریبون‌های رسمی کشور این سوال را در ذهن مردم ایجاد می‌کند که خلاصه شما کدام را تجویز می‌کنید رفتن یا ماندن را؟ به نظر می‌رسد هر یک از این توصیه‌های تند می‌تواند برآیند متفاوتی در جامعه ایرانی داشته باشد.
مهاجرت یا فرار مغزها؟
اما تریبون‌های مهم تر و رسمی‌تری هستند که صدای بلندتری دارند اما تجویز آنها برای جامعه سردرگم ایرانی کمی متفاوت است، البته با چاشنی تنزل مسئله به دیدگاه مادی به مهاجرت. رئیسی در نشست خود با دانشجویان که همزمان با روز دانشجو برگزار شد بر این نکته اصرار کرده است شاخص نخبگی وطن دوستی است. او معیارهای رسمی‌تری را از مرزبندی‌ها درباره مهاجرت نخبگان به نمایش می‌گذارد و می‌گوید: «بدون تعارف می‌گویم یکی از شاخص‌های نخبگی را وطن دوستی می‌دانم. نخبگی اجازه می‌دهد که خدمت به کشور را رها کنید و به این بهانه که فلان جا مقداری بیشتر به من پول می‌دهد پس به آنجا بروم؟»
این سوال مهم گرچه شاید هر نخبه‌ای از خود بپرسد و هر اندیشمندی با خود این واگویه را داشته باشد که ماندن در کشوری که تعلقات زیادی در آن دارد حداقل فایده‌های بیشماری دارد که نسبت به هزینه‌های مهاجرت بسیار بیشتر و قابل تامل‌تر است.
این نکته‌ای است که «غلامرضا ظریفیان»استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی  در گفت و گو با «همدلی» نازل کردن بحث مهمی همچون مهاجرت می‌داند و می‌گوید: « مهاجرت معمول است، اما با فرار مغزها و نخبگان رو به رو هستیم.»
وی با اشاره به اینکه ما در حال حاضر چیزی فراتر از مهاجرت معمول را تجربه می‌کنیم می‌گوید: « مهاجرت یک امر طبیعی است که در همه کشورها وجود دارد. ما با فرار مغزها و نخبگان روبه رو هستیم. بسیاری از کسانی که از کشور رفتند از جمله مهارت‌های مهم، نخبگان سیاسی و اقتصادی ممکن است در میان آنها برخی هم باشند که علاقه به ایران نداشته باشند ، اما بخش عظیمی از این افراد وطن پرست و ایران دوست هستند. اغلب رئیسان جمهوری که از ایران به آمریکا یا کشورهای اروپایی می‌روند با همین نخبگان ایرانی مهاجر دیدار می‌کنند و تلاش دارند این افراد را به بازگشت تشویق کنند.»
خط دنباله‌دار تقلیل مسائل
اما این خط پررنگ این روزها از تریبون‌های دیگری هم شنیده می‌شود. «علم‌الهدی»نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی که تئوری‌های نزدیک به دولت را بیان می‌کند و سعی دارد با نگاه میانه اما متمایل به دولت اندیشه گروه خاص را هم درباره مهاجرت نخبگان عنوان کند، معتقد است: «عناصری هستند که سال‌ها از امکانات کشور استفاده کرده و به درجه نخبگانی رسیده‌اند، اما فقط به این دلیل که در فلان کشور همسایه امکانات بیشتری می‌دهند، چشم بر رنج ملت خود می‌بندند تا خودروی لوکس‌تر سوار شوند و در خانه وسیع‌تر زندگی کنند. شما این انگیزه برای مهاجرت را تقدیس می‌کنید؟ به نظر شما، یک دولت یا یک حاکمیت برای حفظ این افراد باید چه‌کار کند؟ یعنی بیاید به قیمت تقویت اختلاف طبقاتی و محروم ماندن بسیاری از مردم از حداقل امکانات، تمناهای نفسانی و میل فرد به کسب بی‌حد و حساب مال را تأمین کند تا فقط او از کشور نرود؟»
این همان نکته‌ای است که ظریفیان در پاسخ به پرسش همدلی درباره دلایل مهاجرت‌ها و علل واقعی آن مورد نقد قرار می‌دهد.او  با انتقاد از تقلیل دلایل رفتن و فرار نخبگان از ایران به خودروی لوکس و مسائل مالی این شیوه بیان را نزول بحث و منطق در این مسائل می‌داند که بیشتر با جنبه تبرئه از اتفاقات و شاید توجیه حادثه بیان می‌شود. ظریفیان تصریح می‌کند: « تقلیل موضوع به مسائل مالی و اینکه کسانی که می‌روند وطن خواه و وطن پرست نیستند و دنیا طلبی می‌کنند حتما مورد پذیرش مردم نیست. چرا که مردم قضاوت می‌کنند. وقتی می‌بینند که نخبگان را به دنیاطلبی محکوم می‌کنیم در حالیکه فسادهایی که در کشور به طور رسمی اعلام می‌کنیم بخش بزرگی از سرمایه‌های ملی را در کام یک اقلیت می‌ریزد این سوال مطرح می‌شود که نخبگان دنیاطلبی می‌کنند یا زنجیره فساد با دنیاطلبی در داخل برای یک اقلیت ایجاد شده است.
این پارادوکسی جدی است در تبیین مسئله.
 در بسیاری از پایان نامه‌های دانشگاهی و کارهای تحقیقاتی که در حوزه جامعه شناسی انجام شده به عوامل مهم و متعددی درباره مهاجرت اشاره شده است که در خور توجه و تامل است. حتی در تحقیقات دستگاه‌های دولتی و امنیتی این پژوهش‌ها حتما موجود است. به رئیس جمهور و کسانی که مسائل را به خودروهای لوکس ومسائل مادی صرفا تقلیل داده‌اند توصیه می‌کنم به این مطالعات مهم و عمیق رجوع کنند و از این منابع استفاده کنند تا وقتی درباره این موضوع مهم صحبت می‌کنند استناد علمی داشته باشد.»ظریفیان همچنین به آشفتگی و ازدحام سیاسی در زمینه اظهارنظرها در تریبون‌های مختلف درباره مهاجرت‌ها و فرار نخبگان می‌گوید: « این اظهارنظرها که از هر سمتی ابراز می‌شود بیان واضحی از آشفتگی و نوعی خودزنی است. این سخنان بیش از اینکه بیان شناخت مسئله باشد بیانگر این نکته است که چنین اندیشه‌هایی بیشتر وارونگی ایجاد می‌کند تا تعلق به یک تفکر و راهبرد را.»
دیدگاه برگزیده بودن خطرناک‌تر از براندازی
غلامرضا ظریفیان در گفت و گو با همدلی همچنین در تحلیل سخن کسانی که رفتن را توصیه می‌کنند و کسانی که می‌گویند انقلاب و ایران برای عده‌ای با اندیشه خاص است می‌گوید: «حرف‌هایی به میان می‌آید که با تبار ایران و اندیشه تاریخی ایرانیان و انقلاب حتی در تضاد است. ایران همواره سرزمینی بوده با اقوام متکثر و ادیان متنوع و متکثر که در دوره‌ای دین زرتشت در آن غالب بوده است. حتی در استقرار شیعه هم می‌بینید که با گرایش‌های مختلف و جدی همراه بوده. بعد از پیروزی انقلاب هم با تلاشی که در انقلاب مشروطه به عنوان انقلابی با تفکرات متنوع انجام گرفت ، آرمان جمهوریت و اسلامیت را در قالب اقوام، نژادها و نگرش‌های مختلف می بینید. این تکثر و تنوع را در حالی مشاهده می‌کنید که ایرانیان در قالب جمهوریت و اسلامیت مبارزه با خودکامگی و سلطه بیگانگان را پیگیری کردند. در این جامعه با این ریشه‌های تاریخی مشخص، توزیع قدرت، ثروت و منابع به شکل عادلانه یک اصل غیرقابل انکار بوده است. آنچه که در یکی- دو دهه اخیر توسط برخی تجویز و پیگیری می‌شود در تعارض با تاریخ طولانی ایران و بنیادهای انقلاب 57 است. »
وی می‌گوید: « این انگاره و پارادایم خطرناکی است که بگوییم مملکت برای عده‌ای اقلیت است. نگاه قوم برگزیده که بنیان حرف برخی قرار گرفته بسیار خطرناک و یادآور نگاهی است که می‌گوید برای دستیابی به این ایده به هر روشی می‌توان روی آورد. این نگرش قوم برگزیده در بخشی از علوم‌سازی دهه اخیر وجود دارد که در فضای سیاسی - اجتماعی توسط یک اقلیت کم‌ریشه و کم‌تجربه ترویج می‌شود. این نماد برگزیدن‌هایی است که درجامعه متکثر و متنوع با توجه به انفجاری که در دنیای مجازی رخ داده قابل پذیرش نیست. »
وی با اشاره به تغییر فضای سیاسی و اجتماعی ایران و رشد آگاهی‌ها در میان نخبگان می‌گوید: « ما در حال حاضر چیزی حدود 15 میلیون نفر فارغ‌التحصیل دانشگاهی داریم. 4 میلیون دانشجو داریم. این فرصت  وجود دارد که این جامعه آگاه و متکثر خود را با جوامع دانشگاهی دیگر مقایسه کند و خود را در شرایط موجود ارزیابی کند. پس ابراز برخی حرف‌ها در جامعه متکثر درباره قوم برگزیده بودن بسیار خطرناک‌تر از اقداماتی است که براندازان در جامعه انجام می‌دهند، چرا که این سخنان باعث ایزوله شدن اجتماعی نخبگان و اندیشمندان خواهد شد و برخلاف میثاق سال 57 یک اقلیت این صلاحیت را برای خود قائل می‌شوند که این سرزمین چندین هزار ساله ایرانیان  را برای خود مصادره کند.»وی روش برخورد دولتمردان و تریبون‌داران بسیار غیرقابل دفاع عنوان می‌کند و می‌افزاید:« دولتمردان باید این اندیشه و نگاه انحصارطلب را نقد کنند و این جریان را به حاشیه برانند اما متاسفانه می‌بینیم در سیاست‌های انتخاباتی و گزینش افراد در رده‌های مسئولیتی با همین نگاه خلوص‌ساز رو به رو هستیم. باید بدانیم جامعه ما در 30 – 40 سال اخیر بسیار توانمند شده و جامعه دانشگاهی وقتی می‌بیند نمی‌تواند توانمندی‌های خود را به ظهور برساند و از حداقل امکانات برای رشد و بالندگی برخوردار نیست، ناگریز مسیر رفتن را در پیش می‌گیرد.»