نقد و بررسی کتاب شعر«یهودایی دیگر» اثری از محسن ذبیح پور
در کوچهها اسم خود را نوشتیم
جعفر محمدی واجارگاهی ( شاعر و منتقد ادبی)جهان شاعر پیرامون اقلیم و فضایی که دارد و در آن عمیق میماند؛میتواند شامل طرحی ساده یا پیچیده یا تصویری خاموش و روشن باشد،که با آن پرداخته میشود و این نشانهگذاری خصایصی را میتواند موردبررسی قرار بدهد که صفات پنهان و سایهواری را سمتوسویی خارج از یک تصویرعمومی قلمداد نماید، طوری که اگر از تنهایی صحبتی میشود،صورتی از خود یک اندوه در حدود سرگشتگی باشد و قابل غرق شدن در احساس آرامشی که به آن اعتقاد دارد باقی بماند و بهگونهای صورتگری داشته باشد که قبل وبعد اندوه، تصویری مستتر را شامل شود.رنج در شعر یک شاعر به هویت خودآگاهی میتواند برسد و این شریان تا جایی نفوذ مییابد که از تشریح شدن،خودش را خارج میسازد و درون یک اتفاق که کلیت دارد بهگونهای همدردی میکند که طوردیگری خیال و واقعیت را بیامیزد و زاویه نگاهش را معطوف به تصویرپردازی خاصتری نماید.حال این اندیشه در ابعادی که میخواهد پا بگذارد، نخست سوگوار درون خودش است؛چراکه رنج ابتدا در ذات شاعر توأم گردیده و جرأت نفس کشیدن در کلماتی را که همسفره یا همبستر مرگ و ترس و تنهایی و…است دارد.باید دید شخصیت شاعر و دغدغههای او درکدام سمتوسو است و آیا اینگونه نگاه کردن در این زاویه نشانگر این است که شاعر را تجربه بهتری نماییم و این نگاه باعث تأثیرپذیری بیشتری برای درک شعر میشود؟آیا شاعری که میخواهد از رنج سخن بگوید،از منظر رنج، خودش را مجاب آن نموده یا از منظر ارجاعاتی که به آن شده و صورت اشاره را چه نزدیک و چه دور در مسیری از رنج تحتالشعاع قرارداده که درک آن محقق گردد؟تعریف رنج در شاخههای متعددی میتواند محتوای متفاوتی به خود بگیرد و آنچه در شاخه ادبیات و شعر به آن اشاره میشود هم بنا بر تفکر و حس و سؤالها و پاسخهای درونی شاعر صورتهای مختلفی به خود میگیرد.آنچه میتواند محتوای رنج را در مجموعه «یهودایی دیگر»سمت پاسخی خاص بکشاند برحسب اینکه معنا و محتوا در درونمایهی سادهای مسیر را ادامه میدهد اما پاسخی صریح را دریافت نمیکند قابلتوجه است؛بهعبارتدیگر زیربنای شعر در حفظ موقعیت خود شامل طرحی است که در واقعیت میخواهد زبان رنج آمیخته به اعتراض را نشانگر باشد.جهانبینی شاعر در مجموعه شعر «یهودای دیگر» ازنظر من به رنج رابطه جان است با خود؛یعنی توصیف به اختیار نیست بلکه سرشت در توافق درونی،حضورش را صورت میدهد و این آینه کلمات در عرصه حضور شعر است که میتواند بهگونهای انحصار نماید شرح قابل قبولی از رنج را.مجموعه شعر«یهودایی دیگر» رنج را در تفاوت بهرهگیری از فضا و اقلیم نشان میدهد شاعر رنج را به شکل اعتراض و مقاومت و یک زیباشناسی در زندگی در برخی از شعرهایش تصویرمیدهد.باآنکه غافلگیری صحنهها در شعر را نمیخواهد ترک کند و این مقاومت را میخواهد در استقرار محتوا در خودش پاسخگو باشد و این در حالی است که سطحبندی در محتوا خود پیکربندی متفاوتی را میطلبد که در این مجموعه میتوان به آن اشاره نمود.تحلیل و بررسی شعر یعنی گفتمان با دنیای یک انسان و با او در مسیری که میرود همگام شدن است.شعر رفتار طبیعی خودش را دارد اما استدلال شاعر است که مشاهدات متفاوتی به انسان میتواند بدهد.«ذبیح پور» در این مجموعه شعر زندگی را در وقایع واقعی خودش نگاه میکند و کمرنگ صورت اشارهاش به زیباشناسی و توصیفهایش و نگاه و تعابیری و…برمیگردد به رویاهای دوردستش؛ البته گاهی هم گریزی به آن میزند.او ضرورت رسیدن به شعر را در کنون و حس و حواس کنونی بشر میبیند و نمیخواهد به شعر جنبشی که رابطهها را رعایت نمیکند و نظم و انضباط کمرنگ و دور دارد را، اشاره داشته باشد.واژهها در برخی شعرهای این مجموعه در قلمرو مادی و فیزیکی هستند و آنگونه که شمایل دارند،همانگونه دیده میشوند؛بهعبارتدیگر مفهوم در واژه دستوپا نمیزند؛خود واژه در مسیر شعر خودش را سرشکل میدهد حالآنکه درمجموعه«یهودای دیگر»میتوان اقلیت واژهها را هم مشاهده کرد در مسیر شعر که متفاوت به بار معنایی ارزشمندی میرسند که چیستی رنج را از نگاه شعر به چالش وا میدارد.«یهودایی دیگر»تنی را اشاره میکند که آینه تنهای دیگر است.به عبارتی منعکسکننده تصاویری میتواند باشد که قابلقبول از نگاه مشاهده است، طوریکه غریبگی را درآن احساس نکنیم.نوآوری در شعر نیازمند یک ایدهای بنیادی است تا جایی که در رفتار شعری به تناقضها اهمیت بیشتر داده بشود.«یهودایی دیگر»طرحی در این بابت مطرح نکرده اما اجازه داده تناقضها سرجای خودش قابلتعریف باقی بماند و درواقع یک رفتار خنثی در این مجموعه شعر قابلمشاهده است.ذبیح پور،«یهودایی دیگر»را میخواهد در انتظار نگه دارد و این انتظار نوعی تفکر است که ریشه برعقلانیت دارد، طوریکه پاسخی را جویا هستیم در خود کلام مقدمتر باقی میماند تا مفهوم؛و مفهوم پیشاپیش باروری مطلقی را نشر میدهد و اینگونه در فهم تناقض وعدم تناقض اگر بخواهیم شعر را جهت بدهیم میتوان گفت این انگارههای فردی در سطوح شعر تلاش دارند جهتهای متغیری را در شعر آلوده کند اما شگفتی در شعر رخ ندهد انگار که یک شعر عادی را میخوانیم و میگذریم. درواقع «ذبیح پور» قربانی «یهودایی دیگر» شده و آنچه شگفتانگیز است وجودیت در این مجموعه است.یک سادگی خاموش که نه جدل میداند نه دغلباز است؛ تنها رهگذری را میبینیم که عبورش میتواند فراخوان یک گذر دیگر باشددر کل«یهودایی دیگر» ثر قابل قبولی است از این لحاظ که دشوارگویی در شعر را کنار گذاشته و از فضاهای قابللمس و شهود و باورپذیر در ارتباط شعری استفاده نموده. توانسته رنج را در اصالت ظاهری خودش بازنمایی نماید و تاکیدهای ممتدِ به عمدی را در کل کار مشاهده میکنیم.آنالیز«یهودایی دیگر» با توجه به محتوا در شعر بازمیگردد به فضای اجتماعی و انسانی و عاشقانههایی جهتدار و یک رنج که تنهایی را در آن همیشه در انتظار است.درعینحال باید گفت که جایگاه انسان در همهی فضاهای شعریاش لحاظ شده است و رنجی کلی را اگر درنظر بگیریم کرانمندِ وجودی انسانیت و دغدغههای پیرامون آن میتواند باشد تا جایی که منیتی که در اشعار مشاهده میشود یک من کل است که در فضای محدودتری خودش را نشان میدهد یک شعر از«یهودایی دیگر» را موردبررسی قرار میدهم: (ارادهی خونین)
«قدرت مشتت را پرتاب کن/در کوچههای خاموش/در خیابانهای خونین/مبارزان مدالهای افتخار را میفروشند/و بمبهای ساعتی را به هم یادگاری میدهند/دیگر خون ظرف احساس را سنگین نمیکند/قدرت مشتت را پرتاب کن/دیریست در جیبها فشنگ دفن میکنیم/و در انزوایِ خاطراتِ نمناک به رخوت میرسیم/و از تفنگ چیزی جز بندی برای بازی به جا نمانده/چگونه بگویم قطرههای خونی که از چشم پریدند/اما هرگز به اوج خاطرهها نرسیدند!چگونه بگویم دانهدانه شانههایی که از ارادهی خشاب خالی شدند!/قدرت مشتت را پرتاب کن/عمریست با ایمان آتش زندهایم/قدرت مشتت را پرتاب کن/بهخاطر سربازی که دمی پیش از انتحار پیشانیات را بوسید/و دستانت را غریبانه فشرد/حالا که ما را ماری از فشنگ بلعیده است/و از تفنگهای آتشین به سرودهای خاموش بسنده کردیم/در کوچهها اسم خود را نوشتیم/و در خیابانها عکسهای هم را چسباندیم/تنها برای تنهاترین سرباز و آخرین مبارز قدرت مشتت را پرتاب کن.»
«ارادهی خونین» گرچه نشانگر یک شعر حماسی است اما در درون خود وضعیت سیاسی و دغدغههای اجتماع را نیز لحاظ میکند ولی این تودرتویی بگونهای به زبان روز گفته شده که تصویرسازیهای این شعر قابلفهم است و اصلاً دچار هیچ گونه سردرگمی نمیشوی و رنج در«ارادهی خونین» باآنکه شاعر راوی است اما گویی که نقش اول این شعر را خودش بازی میکند و میخواهد قدرت نوشتن شعرش را طوری بیان کند تا حماسهای که درخور شکل گرفتنش است اتفاق بیفتد. سؤالی پیش میآید؛ آیا کنشی که در شعر حضور دارد در تأکید و تکرار به عمدش، شرط تعیین محتوا را در کل بستر شعر میتواند تحت شعاع قرار بدهد و بنیاد و اصالت شعر را در نفس کار تسخیر نماید؟بیشک مهمترین بخشهای این شعر تأکیدها و تکرارهای آن است که آغازگر شعر میباشد تا بتواند در کل کار شعر را هدایت کند.«ارادهی خونین» یک مانیفست شکوهمندی است در شعر که صریح و روشن به زبان شعری شاعر، اصل خودش را به نمایش گذاشته و این شعر که بیانیه جوشش است در مقام هدایت که علاوه بر نگاه ذهنی و رنج ذهنی، دغدغههای درونی انسان در قلمرو آزادی را نشانگر است که بدون هیچ واسطه به خود، حضور اشاره دارد و در درون تو را وادار به حرکت میکند و رنج در هیاهوهای وسیعتری شمایلش را نشان میدهد و هویت خاصتری میگیرد.گرچه باید گفت شاعر با تقدیم نمودن شعر به مردم فلسطین، سمتوسوی شعر را به آن جامعه نسبت داده؛ اما با خواندن شعر درمییابیم در فرم کلی با شعری جامع و همهگیر روبرو هستیم.به نظر من بههیچعنوان این شعر به یک جامعه و ملیت خاصی مربوط نمیشود چراکه جستجو وقایع در این شعر به نوع عمومیت خودش سطحبندی میشود طوری که فضای شعر نسبت به حضورش میتواند به هر ملیت و جامعهای اشاره داشته باشد.حرکت و حضور در شعر با تفکر و ایدههای متمایز شاعر، گاهی ممکن است به گونهای دیگر دیده بشود و این امکان وجود دارد که طرحی از شعر در فضای کنونی قادر نباشد آنگونه که مستحق است استقلال بیابد و شکل واقعی خود را داشته باشد. و شعر ارادهی خونین هم با توجه به شرایط حاضر از این امر مستثنا نمیباشد. «ارادهی خونین» را میتوان نمونهای از شعر مقاومت دانست و اینگونه باورپذیری را میتواند نشانگر باشد که یک حضور مؤثر و زنده که خارج از فضای حبس و تبعید است اما تصویرگری و تماشای مقاومت درونی را نشانگر است و حس عمیقی از سرزمینها و ملتهایی را بدهد که نیازمند شعری حماسی و مقاومتی باشد.وحدت درونی در این شعر وجود دارد که سرشار از عشق و هویت و سرزمین و استقامت و... است، طوریکه اتفاق درونی در شعر را در خود گره زده است.