به یاد استاد فرامرز پایور
علی فراهانی (کارشناس موسیقی)به یاد استاد فرامرز پایور
علی فراهانی (کارشناس موسیقی)
در چنین روزی بود که “ضرباهنگِ” “دلنوازِ” “ساز قصه گو”یش خاموش شد. ‘ گلبانگ” زندگی این هنرمند برجسته، با لحن حزین آخرین نت پایان گرفت و صدایش مانند پرندهای آزاد از دامان زندگی پرواز کرد. “حاصل عمر”ش اما آنچنان درخشان و پر ثمر است که کمتر کسی را یارای آن است تا چنین دستاوردی را به دست آورد، بدون مایه گذاردنِ سالیان طولانیِ چندین عمرِ پیاپی. چنین زندگی پر بارِ هنریای میبایست ماحصل عمر چندین”خلوت گزیده”ی سخت کوش و پرتلاش باشد. اما این او بود که به تنهایی صدها نغمه و ملودی را آفرید. بیش از هزارو پانصد ساعت بصورت گروهی و فردی نواخت ، و چند نسل نوازنده و هنر جو تربیت کرد. تدریس در هنرستانها و هنرکدهها و اجرا در رادیو و تلویزیون و نت نویسی آثاری ارزشمند و نگارش کتب آموزشی و سرپرستی گروههای موسیقی پیشرو و پر افتخار نیز بخشی از ماحصل زندگی پر بارش بود.
وه! چنین کارنامهای ، یا عمر نوح را میطلبید و جادوی “پریزاد”ی اسطورهای ، یا انضباط و خود انگیختی استادی چون فرامرز پایور را. او پیوندی تاثیرگذار و ماندنی بود بین میراث باشکوه اساتیدی چون ابوالحسنصبا و مرتضیخانمحجوبی با نسلجوان، نوگرا و نواندیشی که هنرآموخته دانشکدههای هنر در روزگارِ نو بودند. فرامرز پايور برای يك نوازنده سنتور از مبتدی تا دوره عالی قطعات و متدهايي دارد که از لحاظ علمی و عملی نوازنده را کامل میکند. وقتی نوازنده مکتب پايور به دوره عالی ميرسد غير از آشنايي با رديف و انواع فرمهای مضرابی، آشنايي كلي با حالتهای آهنگسازی در گوشههای مختلف پيدا میکند.
او جوانان را پاس میداشت نه در کلام که در عمل. چه کسی جز او که اعجوبهای ساخته شده از نبوغ و هنر و استعداد و سختکوشی بود میتوانست آن تعداد خواننده و آواز خوانِ خوش لحن و صدا را ، درنغمههای ساخته و پرداخته اش ماندنی و جاودانه کند ؟! چه کسی میتوانست نخبگان هنر موسیقی را در زمانهای که سلیقه و ذایقه مردم چیزی دیگری را میپسندید ، گرد آورد و با همکاری آنان اثاری را ارائه دهد که موسیقی ملی ایران را جانی دگر ببخشد ؟! این”دل شیدا”ی او و “آتش دل”هنرمندان همپای او بود که “ضرباهنگ” موسیقی را در “مویه”های “شهرآشوب “ زمانهای دشوار، به طنین دلکش “نوای دلی “بدل کرد که گویی “سروش بهار “ بود، در موسیقی ایرانی و” کرشمه نرگسی” بود در هنر والای ایران زمین. شاید مرام پاک و خلق و خوی بی حاشیه اش نیز علاوه بر چیره دستی اش در موسیقی دلیل دیگری بود که توانست در جمع بزرگان هنر موسیقی بماند و دیر بپاید و همراهشان هنرآفرینی کند.
او هنر آموختهای برجسته بود چرا که هم از محضر اساتید بنام ایرانی بهره برده و هم تحصیلات اکادمیکش را در فرنگ گذرانده بود و حالا پلی شده بود میان چند فرهنگ. بین فرهنگ و هنر ایران و جهان نو. او فرصت به دست آمده را غنیمت شمرده و کنفرانسهای بسیاری را در این عرصه برگزار کرد. در زمانهای که او میزیست بسیار اساتید دیگر میزیستند “عیارانی “که آنها نیز در ساخت بنای هنر موسیقی سهیم بودند اما به ضرس قاطع میتوان گفت که تنها فرامرز پایور بود که هم مولف بود و هم محقق و هم چیره دست در نوازندگی و هم ماهر در آهنگسازی و این او بود که بنای سترگ و زیبایِ سنتور نوازی نوین ایران را چنین زیبا بنا نهاد. به گواه تاریخ و مستندات تاریخی، از او میتوان، نه لزوماً به عنوان یک بنیان گذار در روش گروه نوازی بلکه به عنوان یک تثبیت کننده ی پایدار و تداوم بخش در این زمینه نام برد. رد کمرنگی از گروه نوازی در تاریخ موسیقی ایران به جا مانده بود که پایور موفق شد در جریان یک دگردیسی دو دههای از اواسط دهه سی تا اواسط دهه پنجاه ، آن را پر رنگ کرده و به درجهی اعلایی در کارگروه نوازی برساند. در نتیجه او در زمان اوج کار خودش بدل به مهم ترین سرمشق برای مفهوم گروه نوازی ایرانی شد و تا اکنون نیز یکی از مهمترین سرمشقهای تعریف کننده ی این مفهوم باقی مانده است. تکنیک و سبک نوازندگیش نیز سرآمد بود. سمند سرکش مضرابهایش چابک و جَلد بود اما نه بهم ریخته و پر آشوب که شمرده و موزون. چونان که میشد به تفکیک شمردشان. دُرّابها و تکیه هایش ، پا ملخیها و جفت مضرابهای بدیع و نواورانه اش ویژگی خاص اثارش بود. جواب آوازهایش ، دقیق و هوشمندانه بود. سنتور، رام پنجه هایش بود ، با مضرابهایش تمامی اکتاوها را در مینوردید ، انگار کنید که اسبی وحشی زیر لگام سوار کاری آزموده. تنِ سازش، عرق ریزِ افتادنها و برخواستنها بود و نوای شیهه اش، نفیر و آوازی سِحرآلود.
توسنش را در شمایل و حالتی شاهزاده وار و با اسلوب با فرمی درست و به قاعده به زیر میآورد و رام میکرد. چنین با سازش مینواخت. او خود همیشه میگفت “اصلاح فرم بدن و پنجههای یک هنرآموز که نزد استاد نماها، نواختن سنتور را آموخته یکی از سخت ترین بازیابیهای نوازندگی برای شاگردانش بوده است “. “پژواک” ساز استاد اپایور گاه برمی آشفت و در فراز بود و گاه میخفت و در فرود بود. این حالت نواختنش به نام آوریش بسیار افزود. هرگز روندی بیشگفتی و کسل کننده را دنبال نمیکرد .بداهه نوازیهایش بدیع بودند، نه ملالتآور. او از اسلافش به خوبی آموخت اما درآن نماند و در جا نزد بلکه بر آموختههایش افزود. او اسلوبی برای مضراب نوازی پایهگذاری کرد .اسلوبی بلیغ و نوآورانه. پیشتر از او معتقد بودند سنتور برای راست دستان است و آنچه نواخته بودند بنیادش بر مضرابهای راست بود اما پایور بهگونهای از مضراب چپ در مکتب سنتور خویش استفاده کرد که همان کاربریهایی را داشت که در ردیف موسیقی کلاسیک ایرانی و یا به شکل عرف و سنت در بین نوازندگان راستدست وجود داشت.چه از نظر آکسان بندی و چه از نظر چابکی. مثالهای متعددی در این زمینه در آثار پایور دیده میشود که مبین واقعیت مورد اشاره است. چهارمضراب بیداد در سی قطعه، چهارمضراب رضوی در شور، چهار مضراب ماهور در سی قطعه، چهارمضراب عراق در قطعات موسیقی مجلسی، چهارمضراب زابل در ردیف دوره عالی این مهم را بازگو میکنند. پایور از مضراب چپ به شکلی استفاده میکرد که گویا این مضرابها نیز، مضراب راست هستند. این امردر شیوهی نوازندگی بسیار سخت و دشوار است اما او قادر بوده که نه تنها به این شکل درمورد آرایههای مضراب فکر کند بلکه بهخوبی و سادگی آنرا اجرا کند و این تکنیک نوازندگی را نیز به شاگردانش بیاموزد. در نوازندگی فرامرز پایور، تنوع مضراب وجود دارد و این امر سبب میشود تا صدادهی سنتور از یکنواختی خارج شود و خیال شنونده را در دنیایی پوشیده از “پرنیان” نتهای ناب ، به وجد آورد. تنها جایی که دو مضراب او درست بر ساز فرود نیامد و ناله از سازش برخواست آنجا بود که اتصالی کوتاه بین سیمهای سیمین و زرین مغزش باعث سکته مغزی اش شد و او را ده سال از دنیای نوازندگی و ابداع و آفرینش دور کرد. در این سالها نیز بسیاری آثارش را با هماهنگی او نت نویسی و گاهی اجرا کردند اما دیگر او با آن تلاش مجدانه اش نبود تا طرحی نو در افکند و سرانجام در ۱۸ آذر سال ۱۳۸۸ دار فانی را وداع گفت.” رهاورد” پنجاه سالهاش اما در دل ما خواهد زیست، انگار که “نگاه گرم “ او همراهمان باشد. او “تنها یک خاطره “در اذهان ما نیست او شیوه و اسلوبی در آفرینش هنری ماست. نغمه سکرآور سنتورش ، ماندگار و یادش تا همیشه جاودان خواهد بود.