مجازستان
وقتی عصبانی و کلافه میشیم همهی خشممون رو سر اون بیچارهای خالی میکنیم که عاشقانه دوستمون داره و کنارمونه. انگار که وظیفشه بهمون عشق بورزه و کجخُلقیهامون رو تحمل کنه. غافل از اینکه یه روز همون شخصِ مهربون صبرش تموم میشه و واسه همیشه مارو ترک میکنه. (پشه خسته)
============
کسی که نتونسته نفر قبلیای که تو زندگیش بوده رو فراموش کنه و مدام تو فکرشه، بهتره پاشو تو زندگی هییییچ بنی بشری نذاره! گناه اون نفر دوم چیه آخه؟! انسان باشیم. (s.kh)
=========
دوستم میگفت چند سال پیش با ماشین بابام تصادف کردم، بابام که فهمید هرچی از دهنش دراومد بهم گفت و جلوی همه سکه یه پولم کرد، تا اینکه بابابزرگم سررسید، با خودم گفتم خداروشکر نجات پیدا کردیم الان پشتم درمیاد، گفت بابابزرگم با صدای بلند گفت بهش فحش نده بگیر قشنگ مثل سگ بزنش تا ادم شه. (خلافکار)
=============
من از تذکر دادن بدیهیات خجالت میکشم، مثلا شرمم میاد که به همسایه بالاییم بگم که ساعت ۱۰شب نباید چیزی رو با چکش روی زمین بکوبه، چون این مساله انقدر واضحه که با تذکر دادنش حس میکنم دارم بهش توهین میکنم، متوجهین چی میگم؟ (Babak Khandaghabadi)